📣#اطلاع_رسانی
🌹مراسم ششمین سالگرد عارف مجاهد سرهنگ پاسدار شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه🌹
📆پنج شنبه ۲۵ فروردین ماه ۱۴۰۱
⏰از ساعت ۱۶:۳۰ الی ۱۷:۳۰
🗺#مازندران_شهرستان نـکاء _گلزار شهدای شهرستان نـکاء
👌شهادت را خیلیها دوست دارند
اما زحمت کشیدن برای شهادت را چه؟
شهید شدن
یک اتفاق نیست.
گُل زیبایی است که برای شکوفا شدنش باید خون دل بخوری...
به بی دردها
به بی غصه ها
به عافیت طلب ها
شهادت نمیدهند.
به آنکه یک شب بی خوابی برای اسلام نکشیده.
یک روز وقتش را برای تبلیغ دین نگذاشته،
شهادت طلب نمیگویند.
دغدغه هیأت
دغدغه بسیج
دغدغه کار جهادی
دغدغه دست این و آن را توی دست شهدا گذاشتن
دغدغه آدم شدن میطلبد
دغدغهی مجاهدتهای روزمره خانوادگی و دوستانه که فکرش را هم نمیکنیم...
⏺ دغدغه ی شهادت،
به حرف که نیست
قلبت را بو میکنند اگر بوی ادعا، نمایش و خودنمایی می داد
رهایت می کنند...
⏺ اگر عاشق شهادتی
اول باید سرباز خوبی باشی
خوب مبارزه کنی
جراحت دارد، خستگی دارد، حرف شنیدن و درک نشدن دارد
اما نباید کم بیاوری...
⏺ شهادت را به تماشاچی ها نمی دهند
⏺ همیشه فکر شهادت بودن زیباست،
اما
زیباتر آنکه
شهید زنده باشی...
⏺ هر لحظه در حال جهاد برای دین خدا...
برای بالابردن پرچم ارزش ها...
برای کارهای روی زمین مانده...
برای گرفتن دست گمشدهها...
برای ترویج فضیلتهای فراموش شده...
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارف_مجاهد
1⃣ روز تا سالگرد شهادت
✳️ به مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهید ابراهیم عشریه/ 4️⃣2️⃣ فروردین
#سالگرد
#عارفان_مجاهد
#شهیدان_عشریه_طهماسبی
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
2.jpg
3.91M
🔴 زندگینامه شهید ابراهیم عشریه | تولد تا شهادت
👌فایل با کیفیت
✳️ به مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهید ابراهیم عشریه/ 4️⃣2️⃣ فروردین
#سالگرد
#عارفان_مجاهد
#شهیدان_عشریه_طهماسبی
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
🔴 بانک پوسترهای شهید عشریه
✳️ به مناسبت ششمین سالگرد شهادت شهید ابراهیم عشریه/ 4️⃣2️⃣ فروردین
#سالگرد
#عارفان_مجاهد
#شهیدان_عشریه_طهماسبی
─┅🍃🌸🍃🌸🍃🌸🍃┅─
#عارفان_مجاهد
🌐 | www.aref-e-mojahed.ir
🆔 | @arefanemojahed
📧 | info@aref-e-mojahed.ir
✅ نشرش با شما
هدایت شده از [مالک]
🗓 زندگینامه شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه / قسمت اول
یکم شهریور ماه سال ۱۳۵۶ در شهر نکا کودکی از تبار مازندران، پا به عرصه گیتی گذاشت. پدرش او را ابراهیم نامید. او فرزند سوم از خانوادهای شش نفره بود. خانوادهای که با درآمد حاصل از شغل حلبیسازی پدر امرار معاش میکرد. دوران ابتدایی را در دبستان شهید اشجعی، راهنمایی را در مدرسه امام موسی صدر و سپس دوران متوسطه را در دبیرستان شهید بهشتی و در رشته ریاضی و فیزیک؛ در شهر نکا به پایان رسانید.
از کودکی بانشاط، شجاع و پُر انرژی بود و به رشتههای ورزشی و فعالیتهای اجتماعی علاقه داشت. از همان دوران، شروع به یادگیری قرآن کرد. او در سال ۷۴-۷۵ موفق به أخذ دیپلم شد.
خدمت مقدس سربازیاش را در معاونت عقیدتی-سیاسی ستاد مشترک ارتش ج.ا.ا در شهر تهران (خیابان جمالزاده) طی نمود و در سال ۱۳۷۷ به زادگاهش بازگشت. گرایش جدی شهید عشریه به تذهیب نفس و اخلاق از همان دوران مقدس آغاز گشت و پس از آن در تمام طول عمرش هیچگاه شرکت در جلسات اخلاق اساتید مختلف را رها نکرد.
✳️ ادامه دارد...
__________
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#زندگینامه_شهید_عشریه
🔴 اشتراک گذاری دلنوشتههای برتر همراهان گرامی کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: هاشمی
🔘متن دلنوشته:👇
خواستم از تو بنویسم
تو خود اعتراض کردی و گفتی
من همه اویم
و تمام تنی را در وطنی غریب در جوار بانویی آشنا در طبق اخلاص گذاشتم که بگویم همه اوییم و به او بازخواهیم گشت.
آقا ابراهیم!
وقتی تمام تنت را که در عکس های یادگاری ات ایستاده و افراشته می دیدم
و آن هنگام که باقی مانده تنت را در کفنی که با پنبه ها فربه می نمود و با تکان های مکرر تابوت بر شانه های هم رزمانت آشکار می شد که شیئی است سبک با همان اندازه که تازه متولد شده بود
وقتی آن قد و بالا را با آن کفن سبک وزن چون قنداقه ی کودکی مقایسه کردم
با خود گفتم: صدق الله العلی العظیم
که خداراست گفت فمنهم من قضی نحبه...
تو قطعه ای از زمین را حتی پس از عروجت برای خود نخواستی
مثل آن زمان که گوشه ای از بالکن های الهیه لهوف می خواندی
مثل آن زمان که گوشه ای از کانون نکا قرآن می خواندی
مثل آن زمان که گوشه ای از گلیم خاک گرفته محل استقرارت در حلب، با خدایت راز می گفتی
تو به اندازه ای که بنشینی و در آن نشستن خدا را بپرستی، امامت را بشناسی و خلق خدا را مدد کنی...تو به اندازه یک سیر مع الخلق الی الحق از زمین جا و مکان خواستی و پس از نبودنت هم به اندازه ای جا خواستی که دستان لرزان ساره لمست کند و انگشتان زهرا و معصومه و زینب که حالا قد کشیده اند سنگ قبرت را نوازش کنند، انگشتانی که چون انگشتان رقیه ای در خرابه ای از شام زیر خاک های مدفون کوچک نماند
تو به اندازه ی یک قرائت قرآن برای قلب هم رزمانت در شب جمعه ای شرجی در گلزار نکا، برای خود جا خواستی...
خانه نو مبارک! این دیگر قسطی نیست! مثل خانه های الهیه
این دیگر پس دادنی نیست. مثل خانه های علویون
این دیگر زخم زبان ندارد ...
آقا ابراهیم کاش از خانه جدیدت به دنیای ما بیسیم می زدی و رمز عملیات دنیایت را می گفتی
کاش بیسیم می زدی و از راز سربلندی ات
از قد کشیدنت از جایگاه آقا ابی به شهید سرافراز ابراهیم عشریه خبرمان می دادی
کاش به ما و دیگر چشم به راهان می گفتی که در آخرین کربلایت از خدا چه خواستی
کاش...
خواستم از تو بگویم اما تو خود بارها آموختیمان که همه اویی و به او باز می گردی
پس از او می گویم
که جهان را از آدم ابوالبشر تا مهدی موعود گستراند
و دوره ای بر فرستادگان گذر نکرد
جز آنکه تکذیب شوند و تردید شوند و دیوانه و مجنون خوانده شوند و پیروانشان انگشت نما شوند...
خواستم از تو بگویم اما تو خود همیشه از خون خدا می گفتی که انتقامش را آرزومندی
و از رقیه(س) می گفتی و از سکینه(س) و از زینب(س) که در یک سحر تا ظهری تمام جانشان را در صحرای کربلا در پیراهن هایی کهنه و پاره و در اعضایی مقطع، از دست رفته نگریستند و
کافر و خارجی خطاب شدند
و در دروازه ساعات...
راستی آقا ابراهیم بگذار تصورت کنم در دمشق
آن هنگام که فرزندان معاویه با پرچم هایی خوارج گونه هجوم می آوردندت
و بگذار خدا را سپاس بگویم که
ساره ات را خارجی ننامیدند
و بانو عشریه تمام (ما رایت الا جمیلا) ها را در مساجد، در مجالس و محافل دوستانت فریاد زد در حالی که بر سر، چادری و چارقدی داشت و دست هایش آزادانه عکس های تو را حمل می کرد...
آقا ابراهیم خواستم از تو بگویم
اما تو خود او بودی و برای او فنا شدی
برایمان دعا کن
راه بسیار است
بی راهه فراوان
و ترس تکرار تاریخ
و ظلم به انفس و امام غریبمان بسیار است
برایمان دعا کن
که حجت خود را ببینیم
و بشناسیم
که حسین را کسانی سر بریده اند که او را دیدند اما نشناختند
و با وضو
و قربت الی الله...
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🗓 زندگینامه شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه / قسمت دوم
به دلیل اُنسی که با قرآن داشت در کانون قرآنی نکا شروع به فعالیت نمود. همان سال هم در آزمون سراسری رشته ریاضی محض دانشگاه پیام نور بهشهر پذیرفته شد و شروع به تحصیل کرد. واقعه سیل سال ۱۳۷۸ همه چیز را در نکا به ویرانی کشاند تا ابراهیم و خانوادهاش را مجبور به ترک شهر و تغییر محل زندگیشان کند. این جابجایی اجباری، تحصیل او را در دانشگاه با دشواری زیادی روبرو کرد.
در سال ۱۳۷۹ با خانوادهای از شهر نکا وصلت نمود و مراسم عقد بسیار سادهای را برگزار نمودند. کمتر از یکماه بعد به دلیل علاقه به نظام و سپاه پاسداران انقلاب اسلامی و پس از قبولی در آزمون ورودی و طی مراحل گزینشی، وارد دانشگاه افسری سپاه که آن زمان در شهر اصفهان واقع بود گردید؛ تا دوران آموزشی افسریاش را به مدت ۴ سال سپری کند. او با نوع تفکر، علم، آگاهی و اعتقادی که کسب کرده بود وارد این سازمان مقدس شد و گفت: “با شناخت صحیح و پیروی از اندیشه امام خمینی (ره) در به اهتزاز درآوردن پرچم توحید در این مسیر قرار گرفتم”
✳️ ادامه دارد...
__________
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#زندگینامه_شهید_عشریه
🔴 اشتراک گذاری دلنوشتههای برتر همراهان گرامی کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: فرزند شهیدی از شهدای دفاع مقدس
🔘متن دلنوشته:
سلام
فاصله مزرات با مزار پدرم چند قطعه بیشتر نیست
بارها آمدهام ورفته ام
40سال است می آیم ومیرم وفقط نگاه وبس
آری حرف های ما در نگاه ودلمان است
گفتنی وشنیدنی نیست
هیچ کس نخواهد فهمید
شاهدم تمام شهدا هستند که شاهد 40سال حرف های نگفته دل وقلب و روحم هستند.
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🗓 زندگینامه شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه / قسمت سوم
در اردیبهشت سال ۱۳۸۲ و مصادف با میلاد پیامبر اکرم (ص) مراسم عروسیاش را در نکا برگزار و پس از مدت کوتاهی برای ادامه زندگی مشترک در منطقه دُرچه اصفهان، منزلی در نزدیکی مسجد اجاره نمودند. اینکه منزلش در همسایگی مسجد باشد برایش بسیار اهمیت داشت.
در طول دوران آموزش افسری باید از صبح زود تا حدود ۵ و ۶ بعدازظهر در دانشکده افسری حضور مییافت. این وضعیت در ابتدای زندگی مشترک، خیلی برای او و همسرش سخت بود اما با صبوری و مهربانی طرفین، این مشکلات گذشت تا اینکه در تابستان سال ۱۳۸۴ دوران افسری به اتمام رسید. او با وجود تمام این مشکلات، هیچگاه ورزش جودو را ترک نکرد؛ ورزش جودو را از سال ۱۳۷۳ شروع کرده بود و نهایتاً در این رشته به درجه استادی دان ۳ رسید.
بلافاصله با درخواست شخصی و علاقه و استعدادی که از خودش نسبت به علوم نظامی در دوران آموزشی نشان داده بود برای ادامه خدمت به مرکز آموزش افسری علویون که در شهر مقدس قم واقع شده بود معرفی گردید. امکان حضور در محضر کریمه اهل بیت حضرت فاطمه معصومه سلام الله علیها از آرزوهای دیرینه او بود.
حاصل این زندگی مشترک سه دختر به نامهای زهرا، زینب و فاطمه معصومه بود. ابراهیم استعداد و توانمندی ویژهای در امر فرماندهی و مربیگری داشت و لذا پس از مدت کوتاهی ابتدا در کسوت مربیگری تاکتیک و سپس در امر فرماندهی یگان آموزشی به سرعت رشد نمود.
✳️ ادامه دارد...
__________
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#زندگینامه_شهید_عشریه
🔴دلنوشتههای برتر همراهان عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: متین
🔘متن دلنوشته:
بازم ماه رمضان آمد و دلتنگی نبودنت را بیش از بیش احساس میکنم. یادش بخیر آن افطار در منزل یکی از رفقا که با هم دعوت بودیم و ما تشنه آب و غذا منتظر اذان و تو تشنه ارتباط با معشوق و منتظر ندای حق. سفره رنگارنگ افطار تو را دعوت میکرد به سمت خود و تو بی تفاوت سجاده عشق را گشودی و اول جانت را سیراب کردی و بعد از نماز و دعا و نیایش سر سفره نشستی. راستی در آن لحظه های اجابت دعا چگونه معشوقت را خواندی که اینقدر زیبا در بازار کسادی خریدارت شد و به یک باره پروازت داد و آسمانیت کرد و حالا ما ماندیم و حسرتی بر دل. ما را هم دریاب و گهگاهی سری به ما بزن و به رسم رفاقت سر سفره امام حسین یاد ما جاماندگان هم باش. از او بخواه کمکمان کند در مسیر شما تا شهادت بمانیم.یا زهرا.
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🗓 زندگینامه شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه / قسمت چهارم
تلاشهای بی وقفه شهید عشریه در کسب تجربه و مطالعههای بیامان، نظم و انضباط، اطاعت پذیری و برخورداری از هوش و استعداد خدادادی، ایمان، اخلاص و اعتقاد به هدف الهی، از او یک مربی ممتاز و متمایزی نسبت به سایر همکاران ساخته بود.
شهید عشریه در کسوت مربیگری دروس رشته تاکتیک و عملیات مانند رزم انفرادی، رزم تیم و گروه، راپل، آرامسازی و کنترل اغتشاشات، نقشه خوانی، زندگی در شرایط سخت، پاکسازی ساختمان و جنگ شهری، اصول و قواعد رزم، تخصص داشت. او مربیگریاش را در رشتههای تجوید قرآن، جودو و دفاع شخصی تکمیل نمود.
علاوه بر این استعدادها، او از صدای خوشی نیز برخوردار بود فلذا قاری قرآن و مداح قابلی نیز بود و حقیقتاً به صورت عملی شکر این استعداد و نعمتهای خداوند را با تمام وجود و توان به جای میآورد.
✳️ ادامه دارد...
__________
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#زندگینامه_شهید_عشریه
🔴دلنوشتههای برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: جعفرزاده
🔘متن دلنوشته:
سلام آقا ابراهیم
سلام مرد
من یه رو سیاهم که قراره تو لباسی که شما و امثال شما به تن کردین و خونتون روش ریخته شد خدمت کنم ... من شما رو ندیدم و محضر جسمی شمارو درک نکردم ولی خدارو شاهد میگیرم زمانی که از کنار تمثال مبارکتون عبور میکنم حاضر و زنده بودنتون رو با تمام وجودم حس میکنم و بهتون ادای احترام میکنم .
آقا ابراهیم من یه پسر ۳ ماهه دارم که اسمش حسینه ... یه تیکه از وجودمه و دل کندن ازش برام خیلی سخته ...گاهی با خودم فکر میکنم امثال ابراهیم عشریه کجاها رو دیدن که پا روی دلشون گذاشتن و ذوب در خدا و اهل بیت علیهم السلام شدن و وابستگی های دنیا رو با تمام لذت هاش کنار گذاشتن ؟ راستش من که هنوز مردش نشدم !!!
سرتو درد نیارم پهلوون
به وجودت افتخار می کنم
خوشحالم که مسیری رو انتخاب کردم که شماها توش قدم برداشتین
روحمون از یادتون شاد
یاعلی فرمانده
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🗓 زندگینامه شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه / قسمت پنجم
حاصل پژوهش و تحقیقات او در قامت یک استاد نظامی، تألیف کتاب مرجع “تکنیکها و تاکتیکهای عمومیرزم”، جزوات “آرام سازی و کنترل اغتشاشات”، “اصول و قواعد رزم”، “رزم انفرادی”، “نیازمندیهای آموزشی-عملیاتی منطقه سیستان و بلوچستان”، آیات کاربردی-تربیتی قرآن کریم” و مشارکت در تحقیقات پیرامون “آشنایی و بررسی تاکتیکهای جنگ ۱۹۹۱ و ۲۰۰۳آمریکا و متحدین علیه عراق”، جهاد نظامیدر قرآن کریم”، “تدبر در آیات ۱۴۰ تا ۱۴۸ سوره آل عمران”، “دکترین ندسا”، “نقش انگیزش در مربیان”،”بررسی الگوی آموزشی دروس تاکتیک و عملیات دورهای عمومیافسری”، طرحنامه تألیف کتاب تاکتیکهای نبرد در خلیج فارس”، “برنامه درسی پنهان” و… بود.
اما این خصوصیات بالاخره برایش باعث دردسر شد و در سال ۱۳۸۹ به منظور ادامه خدمت مؤثرتر به دانشگاه امام حسین علیه السلام منتقل گردید. از آن جایی که زندگی در محیط شهر تهران و دور از قم با روحیات این خانواده سازگار نبود لذا پس از گذشت حدود ۱۸ ماه مجدداً به همان محل قبلی خدمت بازگشت.
✳️ ادامه دارد...
__________
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#زندگینامه_شهید_عشریه
🔴دلنوشتههای برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: توکلی
🔘متن دلنوشته:👇
به نام خدای حسین
شهید ابراهیم عشریه... سلام ای شهید
شما را تاکنون نمیشناختم،اما با نام شما از قدیم عشق بازی ها داشتهام، ابراهیم؛
براستی که شهادت هنر مردان خداست؛ بدون شک شما نیز هم قبیله ای همت ها و هم قسم هادیها بودهاید که اکنون واژه عاشقانه شهید هم ردیف نام شما قرار گرفته است.
من در زندان دنیا اسیرم و زنجیرهای تعلق پر پرواز مرا شکسته است.
من اهل زمینم، همین سیاره نیاز. اینجا کجاست که من را از آسمان جدا کرده است.
دلم میخواهد زنجیرهای نیاز و تعلق را پاره کنم؛ با چشمان شما دنیا را ببینم؛ با احساس شما پوچی این فانی خوشرنگ و لعاب را حس کنم؛ و چون شما برسم به آبرو.
برایم دعا کنید که سخت محتاجم.
سلام این غریق را به سفینه النجاة برسانید.
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🗓 زندگینامه شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه / قسمت ششم
او در شهر قم تا سال ۱۳۹۱ اجاره نشین بود و علیرغم حقوق کم و داشتن سه فرزند؛ زندگی بسیار موفق و شیرینی را سپری میکرد. منزل شخصیاش را که از طریق تعاونی مسکن سپاه آماده شده بود در ابتدای شهریورماه ۱۳۹۱ تحویل گرفت که اقساط آن را ماهانه باید پرداخت میکرد.
دوران زندگی و خدمت ابراهیم همواره با فراز و نشیب و سختیهای فراوانی مواجه بود؛ اما هیچکدام از این مشکلات نتوانست همت والای او و خانوادهاش را در هم بشکند. علاقه او به مباحث طلبگی باعث شد که شبها در کلاسهای یکی از مدارس حوزه علمیه مشغول علم آموزی در این زمینه نیز گردد. او با وجود تمام مشغلههایی که داشت، هیچگاه کلاسهای رزمی جودو را در شهر قم تعطیل نکرد.
در همین زمان بود که حفظ قرآن را نیز به همراه همسرش آغاز نمود. او برای این مهم در کلاسهای حفظ قرآن حرم مطهر حضرت معصومه سلام الله علیها شرکت میجست اما پس از حفظ چهار جزء اتفاق دیگری افتاد.
✳️ ادامه دارد...
__________
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#زندگینامه_شهید_عشریه
🔴دلنوشتههای برتر همراهان کانال عارفان مجاهـد:
✅ ارسال کننده: جوادیراد
🔘متن دلنوشته:👇
سلام آقا ابراهیم خوبی؟خوش میگذره؟
چه سوالی کردما؟! مگه میشه شهید باشی و خوش نگذره مگه میشه شب های جمعه مهمان حضرت سیدالشهدا باشی و خوش نگذره واقعاً خوشا به حالتون.
می خوام ببینم اون موقعی که ارباب روی میبینی چه حسی داری؟! واقعاً چه حسی داری؟!!
ما که این سعادت را پیدا نکردیم و اصلاً هم نمی توانیم درک کنیم.
می خوام از ابتدای دورمون بگم...
اون روزهای اول که اومدیم وارد علویون شدیم، یعنی هر جا نگاه میکردیم عکس شما بود. اون موقع من فامیلی شمارا نمیتونستم درست بخونم نمیدونستم عَشریه درسته یا عُشریه؛ تا اینکه یه روز توی مسجد الزهرا سلام الله علیها یکی از فرماندهان گفتند تشریف ببرید مجموعه کلاسهای شهید ابراهیم عُشریه.
اون موقع اولین بار اسم شما را شنیدم و به عکسهاتون زیاد توجه می کردم و در کلاسهای بعدی خیلی بیشتر از روحیات و اخلاق شما شنیدم.
واقعا صد حیف که نتونستم زودتر بیایم دوره تا از نزدیک با شما آشنا بشم.
یعنی وقتی که یکی از فرماندهان از دفترچه یادداشت شما گفت اون موقع فهمیدم که چقدر در اجرای احکام خدا و رعایت واجبات و بعضی مستحبات چقدر اهتمام می ورزید.
یعنی اون موقع که فیلم شهادت شما را توی یکی از کلاس ها دیدم گفتم دم همه این شیر بچه های حیدر کرار گرم که واقعاً جانانه جنگیدند تا حرم بی بی جانمان خانم زینب سلام الله علیها هیچ آسیبی نبیند و اگر شما نبودید ما باید الان توی کرمانشاه و همدان می جنگیدیم.
و این که این تکفیری های کثیف ناموس ما را به تاراج ببرند.
در پایان از شما خواهشی داشتم اول اینکه توی این دنیا مارو دعا کنید تا توی این مسیری که هستیم ثابت قدم بمونیم و بعدش ما را در آخرت شفاعت کنی.
راهت ادامه دارد ای شهید...
از طرفی یک بسیجی پاسدار که از ته دل می خواهد برای حفظ این انقلاب و دستاوردهای آن قدم بردارد.
#دلنوشته
#سالگرد
#شهید_عشریه
#عارفان_مجاهد
🗓 زندگینامه شهید مدافع حرم ابراهیم عشریه / قسمت هفتم
او به منظور ارتقاء تحصیلی از مهرماه ۱۳۹۳ تا تابستان ۱۳۹۴ مشغول تحصیل در مقطع کارشناسی ارشد در دانشکده دافوس سپاه شد. این دوره بصورت شبانه روزی برگزار میشد و بنابراین ابراهیم تنها در روزهای پنجشنبه و جمعه میتوانست در کنار خانوادهاش در قم باشد. در تمام طول این مدت از ادامه حفظ قرآن و انس با آن غافل نشد و به جد آن را دنبال میکرد. اما این دوره او را از شرکت در کلاسهای طلبگی بازداشت و نتوانست ادامه دهد.
در مهرماه سال ۱۳۹۴ و با پایان مقطع فوق لیسانس و پیگیری فرمانده دانشگاه امام حسین علیه السلام، برای بار دوم و با شرط سکونت خانواده در شهر قم، مجدداً موافقت کرد تا برای ادامه خدمت به دانشگاه افسری و تربیت پاسداری امام حسین علیه السلام در شهر تهران منتقل شود. به این ترتیب شنبهها به تهران عزیمت میکرد و چهارشنبه غروب به قم بر میگشت.
✳️ ادامه دارد...
__________
#طرح_خوانش_ده_روز_آخر
#زندگینامه_شهید_عشریه