eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.7هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون برادر عبدالله هست🥰✋ *محافظ رئیس جمهور*🌙 *🌷شهید عبدالله باقری* تاریخ تولد: ۲۹ / ۱ / ۱۳۶۱ تاریخ شهادت: ۱ / ۸ / ۱۳۹۴ محل تولد: تهران محل شهادت: سوریه *🌷راوی← بعد از ازدواجش عبدالله محافظ رئیس جمهور شد🪄خانواده نمی‌دانستند که پسرشان محافظ آقای احمدی نژاد است،‼️خانواده‌اش و بچه محل‌هایش او را در تلویزیون و همراه رییس جمهور می‌بینند‼️و به بچه محل‌هایش می‌گوید من خیلی اتفاقی آن پشت بودم.13 سال محافظ آقای احمدی نژاد بود، از زمانی که وی شهردار تهران بود تا پایان ریاست جمهوری.🌾مادر شهید← یاد ندارم به او گفته باشم نماز بخوان و روزه بگیر.📿قبل از سن تکلیف انجام واجبات را شروع کرده بود.📿 به‌خاطر مسئولیتش مغرور نبود. مردم‌دار، متواضع و فروتن بود. همسایه‌ها می‌گفتند دست به سینه به ما سلام می‌کرد.پنج پسر داشتم، اما عبدالله چیز دیگری بود،یک روز آمد دو زانو نشست روبه رویم،🥀نگاهش دلم را لرزاند🥀گفت: مامان من، تو نمیخوای خمس پسرهات رو بدی؟⁉️گفتم: مادر نرو سوریه🥀عبدالله گفت: خودت یادم دادی مامان همان وقت‌ها که چادرت رو میکشیدی سرت و دست ما پنج تا رو می‌گرفتی و می‌کشوندی تو هیئت و مسجد،🏴در روضه ضجه می‌زدی و می‌گفتی: کاش کربلا بودیم یاری‌ات می‌کردیم،یادته؟ بلند بلند داد می‌زدی که خانم زینب من و بچه هام فدات بشیم،بفرما الان وقت عمل شده گفتم: پسرم من هیچ؛ با این دخترهای بابایی چه کنم؟!🥀 گفت: مادر با این حرفها دلم رو نلرزون،🥀مگه اونایی که زمان جنگ رفتن زن و بچه نداشتن،🥀 آنقدر گفت و گفت تا راضی‌ام کرد. داوطلبانه راهی سوریه شد🕊️و عاقبت در شب تاسوعابه شهادت رسید
🔴شهیدی که بی‌سر و دست برگشت! ❇️شهید مدافع‌حرم 📀راوے: مادر شهید 🌹امیررضا به‌عنوان رزمنده‌ی مدافع‌حرم و نیروی مستشاری، چندین مرحله به سوریه اعزام شد که البته ما از اعزام او اطلاعی نداشتیم؛ چون خودش چیزی نمی‌گفت. هربار که تماس می‌گرفت، می‌گفتم پسرم تو کجایی من دلم برایت تنگ شده و او با مهربانی فقط می‌گفت مأموریت هستم و زود برمی‌گردم. ☘آخرین مرحله مورّخ ۱۵فروردین سال۱۳۹۲ به سوریه اعزام شد و در این مرحله، به‌مدت یک ماه از او خبری نداشتیم و آخرین‌بار، سه روز قبل از شهادت تماس گرفت و گفت سه‌روز بعد می‌آیم و دقیقاً سه‌روز بعد، در دهم اردیبهشت سال۱۳۹۲ در شهر حلب به شهادت رسید. 🌹تنها چیزی که تا به امروز آرزویش بر دلم مانده، این است که می‌خواستم قبل از خاکسپاری، سینه‌ی امیررضا را ببوسم ولی همکارانش نگذاشتند در داخل قبر، فرزندم را ببینم. پسرم سالم رفت ولی بی‌سر و دست برگشت. ☘شهید علیزاده به همراه شهید براثر برخورد موشک کنترلی مزدوران صهیونیستی به ماشین‌شان در مقابل سفارت ایران در حلب سوریه ترور شده و به شهادت رسیدند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💢زیارت حضرت علی علیه السلام و حضرت فاطمه سلام الله علیها در روز یکشنبه 🔸 نام تو فاطمه يا فاطمه تسبيح علی ست 🔸ياد تو لحظۀ اعجاز مفاتيح علی ست ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠 روزشمار؛ ۴ روز مانده به 🗓 نهم ربیع الاول، سالروز آغاز امامت امام زمان (عج) 📱با انتشار این فایل در استوری و فضای مجازی ، انتخاب تصویر پویش به عنوان عکس پروفایل خود و بازنشر محتوای مهدوی با هشتگ روز_بیعت به این پویش بپیوندید و دیگران را نیز برای پیوستن به پویش دعوت کنید. ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🔴 توسل به در مشکلات و سختی ها 🔵 در کتاب صحیفه مهدیه خواندن این زيارت حضرت بقيّة اللَّه ارواحنا فداه برای مشکلات و موارد ترسناک توصیه شده است: 🌕 بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمنِ الرَّحيمِ اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا مُحَمَّدَ بْنَ الْحَسَنِ الْحُجَّةَ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا صاحِبَ الْأَمْرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا صاحِبَ التَّدْبيرِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا مَوْلانا يا صاحِبَ الزَّمانِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الْإِمامُ الْمُنْتَظَرُ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الْقائِمُ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ أَيُّهَا الْخَلَفُ الصَّالِحُ لِلْأَئِمَّةِ الْمَعْصُومينَ الْمُطَهَّرينَ.اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا إِمامَ الْمُسْلِمينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا وَلِيَّ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا خَليفَةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا فِلْذَةَ کَبِدِ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا حُجَّةَ اللَّهِ. اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا بَضْعَةَ رَسُولِ اللَّهِ صَلَّي اللَّهُ عَلَيْهِ وَآلِهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا جادَّةَ اللَّهِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا غَوْثَ الْمُسْتَغيثينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا غَوْثَ الْمَلْهُوفينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا عَوْنَ الْمَظْلُومينَ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا قُطْبَ الْعالَمِ. اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا إِمامَ الْمَسيحِ، اَلسَّلامُ عَلَيْکَ يا عَديلَ الْخَيْرِ، أَدْرِکْني، أَدْرِکْني، أَدْرِکْني، أَعِنّي وَلاتُعِنْ عَلَيَّ، وَانْصُرْني وَلاتَنْصُرْ عَلَيَّ، کُنْ مَعي وَلاتُفارِقْني، تَوَکَّلْتُ عَلَي اللَّهِ شاکِراً وَمُصَلِّياً وَهُوَ حَسْبي وَنِعْمَ الْوَکيلُ، وَصَلَّي اللَّهُ عَلي سَيِّدِنا مُحَمَّدٍ وَآلِهِ. 📚 صحیفه مهدیه بخش ۱۱ دعای ۴ به نقل از المجموع الرائق ج ۱ ص ۴۵۱
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
AUD-20220829-WA0018.mp3
12.06M
۵۶ آدمیزاد گاهی؛ 🌱 یک گیاه خوب و موفق است! گاهی یک حیوان خوب و موفق است! و حتی گاهی یک شی‌ء خوب و موفق است! ➕ آدمیزاد، فقــط در یک حالت، یک انسانِ خوب و موفق است! ـ کدام حالت ؟ ـ چگونه بفهمیم ما از کدام دسته‌ایم؟ 🏴 🖤 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
❗️ ✅حضرت آیت‌الله بهجت قدس‌سره: در بسیاری از بلاد، اهل ایمان و شیعه گرفتار هستند. آیا می‌شود همان‌گونه که به هنگام گرسنگی و تشنگی، به آب و نان احساس احتیاج می‌کنیم، بلکه بیشتر از آن، برای رفع گرفتاری‌های اهل ایمان احساس احتیاج به دعا برای آنان بکنیم؟! یعنی دعایمان به اندازه‌ای باشد که رافع بلا و گرفتاری‌های آنان گردد و همراه با عدد و شرایط مخصوص و دعای تائب( توبه کننده) باشد. 📚  در محضر بهجت، ج١، ص۵٠
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
نگاهــــی‌ به‌ زندگی‌ حضرت‌ سکــینه(س) دختر امام‌ حسین(ع) ◾️سالروز وفات حضرت سکینه(س) تسلیت باد (س) ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎞🏴 سوزناک حضرت سکینه بنت الحسین علیها سلام 🎤 میرزا محمدی اَللّهُــــمَّ عَجـِّــل لِوَلیِّــــکَ الفَـــــرَج ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5807898693138910584.mp3
456.9K
نماز اول وقت چه قدر اهمیت داره؟ چرا موقع نماز حس تنبلی میکنیم؟ چرا بعضی وقتا دلمون میخاد گناه کنیم؟ نمازی که اول وقت نباشه پنجاه درصد کاراییش از دست میده!!! حتما گوش کنین👌 📿 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷عاشقان رابرسرخودحکم نیست هرچه فرمان توباشدآن کنند...🌷 برگرفته از کتاب نخل سوخته🌴🥀 قسمت دوم👇👇 🕊🌷🕊
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🕊️ *#نخل _ سوخته* *+خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی+*
*+خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی+* *:دوم* ◽بعد از ظهر وقتی به خانه آمد، دیدیم سر و وضعش به هم ریخته است و کاپشن هم تنش نیست. - گفتم: باباجان کاپشنت را چیکار کردی؟ - گفت: جایی گذاشتم و آمدم. - از حرکاتش مشخص بود که چیزی را از من پنهان می‌کند. پاپی اش شدم و گفتم: راستش را بگو بابا، چی کار کردی. - گفت: بابا حقیقتش این است که داخل مسجد اوضاع بهم ریخت. - یکی دو نفر از بچه‌ها مجروح شدند. من هم به کمک بعضی از رفقا آن ها را به بیمارستان بردم. چون کاپشنم خونی شده بود دیگر آن را به خانه نیاوردم. گفتم مامان اگر ببیند خیلی ناراحت می‌شود به خاطر همین آن ها را درآوردم و گذاشتم لای درختی، کنار بیمارستان. - با اینکه صادقانه حرف می‌زد امّا من باورم نشد. گفتم: بلند شو با هم برویم و کاپشن را نشانم بده. - قبول کرد و هر دو به بیمارستان «کرمان درمان» رفتیم. کنار بیمارستان درختی را نشانم داد و گفت آنجاست. وقتی جلو رفتم، دیدم کاپشن لای درخت است. قسمت های خونی آن را داخلش پیچیده و لای درخت گذاشته بود. آن را برداشتم و به خانه برگشتیم. توی راه تمام قضایا را برایم تعریف کرد. اینکه رژیم چگونه به مسجد و مردم حمله کرده و او چه کارهایی انجام داده بود. ◽یادم است حسین در ادامهٔ همین درگیری ها حضور داشت. یعنی تا موقعی که شهر آرام نشده بود او همچنان در خیابان ها می گشت و فعالیت می کرد. آن روز بعد از ظهر وقتی ما توی خیابان مسجدجامع آمدیم دیدیم، حسین سرش زخمی شده است. البته زخم بزرگی نبود. وقتی قضیه را سؤال کردم معلوم شد نیروهای شهربانی او را هم میان مردم کتک زده اند. - هر دو با هم به طرف منزلشان رفتیم. نزدیک خانه یک باغ بزرگ بود. حسین رفت توی باغ و سرش را حسابی شست. بعد یک تکه پنبه پیدا کرد و روی زخمش گذاشت. کارش که تمام شد دوباره به طرف مسجد رفتم که ببینم اوضاع از چه قرار است. حسین دست بردار نبود و خلاصه آن روز تا آخر شب پی گیر قضایا بود. ◽حسین در حادثه بیست و چهار آذر پنجاه و هفت نیز حضور داشت. آن روز مراسم هفتم یا چهلم چند تن از شهدای انقلاب کرمان بود. مردم از سرتاسر شهر برای شرکت در این مراسم آمده بودند. من و حسین نیز با هم بودیم. - یک کلانتری کنار مسجد بود که از صبح پشت بلندگو اعلام می کرد، هرگونه تجمع و تظاهراتی به شدت سرکوب خواهد شد. و به این وسیله از مردم می‌خواست متفرق شوند. پیش نماز مسجد در آن موقع آقای حجتی کرمانی بود. ایشان با مردم قرار گذاشتند که علیرغم همه تهدیدها به صورت منسجم و به شکل سازماندهی شده ای به طرف مزار شهدا حرکت کنند. - اول چند تا اتوبوس آمد و خانم ها را سوار کردند و به گلزار شهدا فرستادند. به محض اینکه خانم ها از مسجد دور شدند آقایان با پلاکارد های مختلف بیرون آمدند. اما هنوز چیزی نگذشته بود که نیروهای گارد از خیابان مقابل مسجد به طرف مردم آتش گشودند. ابتدا چند گاز اشک‌آور بین جمعیت رها کردند و بعد شروع به تیراندازی کردند. با آغاز حمله هر کسی از گوشه‌ای فرار می‌کرد. صحنهٔ وحشتناکی بود. مردم کوچه و خیابان یکی یکی در خون خود می غلتیدند. داماد ما - مهندس دادبین - در همین درگیری به شدت مجروح شد و به شهادت رسید. مردم کمک می‌کردند و مجروحین را به بیمارستان رازی می‌رساندند. من و حسین تا لحظه‌ای که درگیری شروع شد با هم بودیم اما بعد یکدیگر را گم کردیم. شب وقتی من به خانه برگشتم هنوز حسین نیامده بود. بالاخره حدود ساعت یازده شب بود که خسته و کوفته و با سر و وضع آشفته به خانه آمد. ◽با نزدیک شدن انقلاب تظاهرات مردم هم گسترده تر شد، و حسین یکی از نیروهای فعال این حرکت ها بود. - در یکی از این تظاهرات مردم به خیابان شریعتی ریختند و تصمیم گرفتند مشروب فروشی ها را به آتش بکشند. یک مشروب فروشی در خیابان شریعتی، کنار مدرسهٔ دخترانهٔ بهمنیار سر چهارراه کاظمی بود. نزدیکی های ظهر مردم به آنجا حمله کردند. حسین و احمد رزم‌حسینی و چند نفر دیگر داخل مغازه رفتند. صندوق‌های مشروب را یکی یکی وسط خیابان می آوردند و می شکستند. یادم است آن روز حسین به شکل نمایشی این کار را می‌کرد. یعنی شیشه‌ها را به بالا پرتاب می کرد و بعد با شیشه دیگری آن‌ها را روی هوا می‌شکست. - وقتی مغازه به کلی تخلیه شد قیافه حسین دیدنی بود. تمام لباس‌هایش از مشروب خیس خیس شده بود. چون وقتی شیشه‌ها را می‌شکست محتویاتش به لباس‌های او می پاشید. در همین زمان خود مغازه هم به آتش کشیده شد. چون الکل آتش زاست، در عرض چند دقیقه همه چیز سوخت. - بعد از این جریان ما با حسین به خانه‌شان رفتیم تا لباسهایش را که همگی نجس شده بود، عوض کند. وقتی از خانه برگشت دوباره با هم راهی خیابان ها شدیم. این داستان ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: «نخل سوخته» ✍🏻نویسنده: به قلم مهدی فراهانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5825765288938834507.mp3
9.46M
. تو میری و عُمرِ منم از دست میره..! . 💔 . به یاد 🤍(:🌷 یادهمه شهدا🌷 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093