eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.7هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلاوت یک آیه از"قرآن کریم"(آل عمران)بهمراه ترجمه آن،هدیه به شهیدعارف،محمدحسین وسرداردلهاحاج قاسم ❤❤ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم بنام خداوندبخشنده بخشایشگر إِنْ يَنْصُرْكُمُ اللَّهُ فَلَا غَالِبَ لَكُمْ ۖ وَإِنْ يَخْذُلْكُمْ فَمَنْ ذَا الَّذِي يَنْصُرُكُمْ مِنْ بَعْدِهِ ۗ وَعَلَى اللَّهِ فَلْيَتَوَكَّلِ الْمُؤْمِنُونَ ﴿١٦٠﴾ اگر خدا شما را یاری کند، هیچ کس بر شما چیره و غالب نخواهد شد، و اگر شما را واگذارد، چه کسی بعد از او شما را یاری خواهد داد؟ و مؤمنان باید فقط بر خدا توکل کنند. (۱۶۰)
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون حاج محمد هست🥰✋ *دل بریدن از مادیات*🕊️ *شهید محمد‌ شالیکار*🌹 تاریخ تولد: ۱۳۴۹ تاریخ شهادت: ۲۱ / ۹ / ۱۳۹۴ محل تولد: فریدونکنار محل شهادت: سوریه *🌹راوی← سر تکان داد و اشک در چشمانش رخنه کرد🥀گفت: ای خدا! میشه به همین شكل منو به شهادت برسونی؟🍂میشه اینطوری با تو عشق بازی کنم؟🌙 می‌شه با سر بده بیام سمت تو؟ از حيرت مانده بودم،‼️از ضربان حرف‌هایی که حاجی می‌گفت و تمام وجودم را تکان داده بود‼️درک این مرد سخت بود، نمی‌توانستم عمق عاشقی‌اش را احساس کنم،🌙او در میدان عشق‌بازی تنها بود و تنها به شهادت رسید!🕊️ ساکت شد، دوباره سرش را عقب برد، پلک‌هایش را روی هم گذاشت🌙 و گفت: دوست دارم مرا بگیرند و پوستم را غلفتی بکنند تا ولايت بدونه چه سربازی داره،✨ دشمن بدونه که ما از این شکنجه‌ها نمی‌ترسیم و جا نمی‌زنیم.»💫 او به ساخت و ساز مشغول بود و وضع مالی بسیار خوبی داشت💰 به آشنا و غریبه کمک میکرد✨اما مادیات او را از هدفش دور نکرد،🕊️راوی← در عملیات والفجر 10 تیری به سر او اصابت کرد💥 و گمان شهادت او را در اذهان بستگان قطعی کرد.🍃 امّا گویا مصلحت خداوند چیز دیگری بود.✨ از آن مجروحیت سخت جان سالم به در برد✨و سالها بعد او که داوطلبانه به سوریه رفته بود🍃و جانباز ۵۰ درصد بود✨به دست دشمن شربت شهادت را نوشید*🕊️🕋 *شهید محمد شالیکار* *شادی روحش صلوات*💙🌹 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محمدرضا در پنج‌سالگی آموزش قرآن را آغاز کرد و در هشت‌سالگی قرآن را به سه‌زبانِ عربی، فارسی و ترکی مسلط بود و در یازده‌سالگی، یادواره‌های شهدا و کلاس‌های احکام و قرآن در مسجد برگزار می‌کرد. یکبار مدیر مدرسه‌ی محمدرضا بهم گفت که روزی محمدرضا یک‌بسته دفتر، خودکار و مداد به مدرسه آورده بود که می‌گفت پولِ توی‌جیبی‌هایم را جمع کرده‌ام و برای دانش‌آموزان نیازمند خودکار، دفتر و مداد خریدم؛ این در حالیست که من می‌توانم گرسنگی را تحمل کنم ولی نمی‌توانم نیازمندی بقیه‌ی دوستان را تحمل کنم. 🌷 شهید محمدرضا فخیمی🌷 📎به روایت پدر شهید
! 🌷در مقر تیپ فرات مشغول امور جاری روزانه بودیم که بمب‌افکن‌های عراقی در آسمان نمایان شدند. طبق معمول، پناهگاهی جز آب نداشتیم، به همین خاطر داخل آب پریدیم و از همان‌جا بچه‌ها به خلبان‌های دشمن می‌گفتند: نزنید، نزنید، ما غازیم. بعد هم صدای غاز در می‌آوردند و همه می‌خندیدیم.... ⬅️ شوخی‌هایتان، خنده‌هایتان بوی زندگی می‌داد! ↩ جرعه ای از این زندگی می‌خواهیم.... ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
زبان حال مادر شهید احمد نعمت بخش یه چند سالی دو چشمانم به در بود صفای خانه ام بی تو چه کم بود صدا می آمد و چشمم به در بود ندا می آمد و قلبم خبر بود تمام سالها در انتظارت 😔 تو رفتی عاقبت سوی شهادت شهیدم نازنینم ای عزیزم به روی پیکرت صد لاله ریزم🌹 احمد نعمت بخش ۱۵ سال مفقودالاثر بود و بعد از ۱۵ سال به خانواده تحویل داده شد مزارش در گلستان شهدای اصفهان است 😔 ۱۳۴۲ ۱۳۶۱ ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
گفته مادر شهید 👇👇 قبل از اینکه احمد را پس از ۱۵ سال بیاورند یک شب خواب دیدم در یک بیابانی بودم و گریه میکردم 😭 و خدا را صدا میزدم که بچه ام را بمن نشان بده ! 😔 همون موقع در خواب دیدم که یک سیّد نورانی جلو امد و گفت : اینقدر گریه نکن.میخواهی بدانی پسرت کجاست ؟ گفتم بله 😔 با دست به یک جای دوری اشاره کرد و من دیدم سه تابوت اون دور هست ⚰ سیّد گفت : تابوت⚰ وسطی فرزند توست و این دو تابوتِ اطرافش ، دو سیّد هستند که از پسر تو محافظت میکنند ! از خواب که بیدار شدم به کسی نگفتم . تا وقتی که میخواستند او را تشیع کنند بعد از به خاکسپاری دیدم دو شهید دیگر هم همراه احمد بخاک سپردند دقیق نگاه کردم و دیدم که یکی از شهیدان طرف راست احمد سیّد هست و طرف چپ احمد هم سیّد هست بعد از تشیع جنازه احمد که بسیار باشکوه برگزار شد . دیدم احمد دقیقا میان قبر دو سیّد در گلستان شهدای اصفهان به خاک سپرده شده است. یادش_گرامی_باد🌷 🕊
# از_زبان_خواهر_شهید👇👇 روزی در خانه بودم که دیدم احمد آمد و گفت : معلم ما همش به امام خمینی توهین میکند و ما ناراحت میشیم احمد گفت : با دوستانم تصمیم گرفتیم که جواب حرف های زشتی که به امام خمینی میزند را بدیم . یکبار با بچه ها تصمیم گرفتیم جلوی چشم معلممان عکس شاه و فرح را که روی اول جلد کتاب ها بود را پاره کنیم سر کلاس که بودیم ، احمد از معلم اجازه گرفته و میگوید آقا اجازه یه سوال دارم میشه بیام بپرسم و آقا معلم اجازه میده . احمد به همراه دوستانش میروند پیش معلم و چند تا از کتاب هایی که عکس شاه و فرح داشت را میبرند نزد معلم و جلوی معلم همه را پاره میکنند و میریزند پیش معلم و میگویند اینم جواب حرفای زشتی که به امام خمینی زدی معلم که حسابی غافلگیر شده بود سریع رفت مدیر را صدا کرد و خلاصه یک کتک مفصلی خوردند بعد هم آنها را از مدرسه اخراج کردند 😔 شهید میگوید 👇 بعد از شهادت احمد ، دفترچه ایی از او پیدا کردیم که ورق به ورق آن نوشته بود: شهید احمد نعمت بخش یا حسین شهید والسلام 🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6024083965017591074.mp3
1.96M
🎤•|محمدحسین‌پویانفر|• 🔊شور _بی‌تو‌سَهمَم‌غَم‌ِ،کِی‌میشِه‌ صُبح‌ِفَرَج‌یَا‌بن‌َالفاطِمَه..؛🥺💔•~ ↓ ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
این صلوات، برکات استثنایی دارد! مرحوم جعفر آقا مجتهدی ره، ارادت زاید الوصفی به بانوی دو عالم حضرت زهرا صلوات الله علیها داشتند و از منزلت استثنایی آن حضرت در میان امامان معصوم علیهم السلام سخن میگفتند و می فرمودند: این صلوات به تعداد 135 بار (هم عدد با اسم فاطمه) برکات استثنایی دارد: « اللّهمّ صلِّ عَلَى فاطِمَهَ وَ أبِیها وَ بَعلِها وَ بَنیها بِعَدَدِ ما أحاطَ بِه عِلمُک». در محضر لاهوتیان: زندگینامه، شیوه سلوکی و کرامات عارف ... جعفر آقای‌مجتهدی (قدس سره)، م‍ج‍اه‍دی‌، م‍ح‍م‍دع‍لی‌، قم: مستجار‏، ۱۳۸۹، ج 2 ص 94. در سالروز عروج این بزرگمرد آسمانی و نورانی، صلواتی به روح پُر فتوحش هدیه بفرمائید، باشد دعاگویمان باشند.
4_6033023011731279096.mp3
27.8M
🔊 1️⃣3️⃣ جلسه سی و یکم * رابطه شیطان و فراموشی * داستان حضرت یوسف علیه‌السلام در زندان * نحوه صحیح درخواست دعا از خداوند * بکائین عالم * توکل و محبت حضرت ابراهیم علیه‌السلام به خدا * فراموشی گناهان و بدی‌های خودمان * خود را ارزان نفروشید! ⏰ مدت زمان: ۵۳:۱۱ ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
می گويند خداوند داستان ابليس را تعريف کرد ، تا بداني که نمي شود به عبادتت ، به تقربت و به جايگاهت اطمينان کنی! خدا هيچ تعهدي براي آنکه تو هماني که هستی بمانی ، نداده است شايد به همين دليل است که سفارش شده وقتی حال خوبی داری و مي خواهي دعا کني ، يادت نرود عافيت و عاقبت بخيری بطلبی پس به خوب بودنت مغرور نشو که شيطان روزی مقرّب درگاه الهی بود.
『🇮🇷͜͡🥀』 🍃روایت سردارشهید حاج قاسم ازهمرزم شهیدش ✨اورکت روی شانه هایش بود؛بدون جوراب. معلوم بود ازنماز می آید وفرصت نکرده سرو وضعش رامرتب کند. لبخندزدم نگاهی به اوانداختم،قبل ازاینکه حرفی بزنم،باخنده گفت..... یوسف الهی🦋 وقت✨✨📿 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍ سعید شریفی : سه ثانیه در صدا و سیما رخنه کردند و تصویر دو شغال رجوی در تلویزیون پخش شد داد همه در امده چندین سال است در فضای مجازی رخنه کرده اند و جوانان را به قتلگاه میبرند و کسی عین خیالش نیست
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ضربه دوم «عصای موسی» به رژیم صهیونیستی ▪️هک دوربین‌های یک شرکت نظامی صهیونیستی 🔹گروه هکری «عصای موسی»، تنها چند ساعت پس از انتشار تصاویری از هک دوربین‌های مداربسته در خیابان‌های فلسطین اشغالی، از هک دوربین‌های مداربسته اطراف شرکت صهیونیستی «رافائل» خبر داد. 🔹گفتنی است شرکت تسلیحات نظامی پیشرفته رافائل یکی از بخش‌های وزارت جنگ رژیم صهیونیستی بود و در همین چارچوب کار صادرات تسلیحات را به شکل علنی و محرمانه به عهده دارد. 🔹هکرها در پیام خود نوشته‌اند این تازه اول کار است، بعدا محل کار و اقامت مسئولین عالی‌رتبه را به شما نشان خواهیم داد. ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
عصرجمعه است عزیزان همراه ،دعای شریف سمات وصلوات پرفضیلت ضراب اصفهانی فراموش نشود ملتمس دعای خیرتان هستیم😔🤲
4_6026295782980719027.mp3
8.9M
🎧 احساسی و شنیدنی🖤 🎼 این جمعه هم رفت... 🎤ڪربلایے 🌙ویژه ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️قسمت صد و دو❤️ . امکان نداشت ایوب برای عملیاتی به جبهه نرود و من پشت سرش نماز حاجت نخوانم. سر سجادت زار نزنم که برگردد. از فکر زندگی بدون ایوب مو به تنم سیخ می شد. ایوب چه فکری درباره من می کرد؟ فکر می کرد از آهنم؟ فکر می کرد اگر آب شدنش را تحمل کنم نبودنش هم برایم ساده است؟ چی فکر می کرد که آن روز وسط شوخی هایمان درباره مرگ گفت: "حواست باشد بلند بلند گریه نکنی، سر وصدا راه نیاندازی، یک وقت وسط گریه و زاری هایت حجابت کنار نرود، هدی، حجاب خواهر هایم، کسی صدای آن ها را نشنود. مواظب باش به اندازه مراسم بگیرید، به اندازه گریه کنید." زهرا آخرین قطره های آب قند را هم داد بخورم. صدای داد و بیداد محمد حسین را می شنیدم. با لباس خاکی و شلوار پاره و خونی جلوی پرستارها ایستاده بود. خواستم بلند شوم، زهرا دستم را گرفت و کمک کرد. محمد حسین آمد جلو... صورت خیس من و زهرا را که دید، اخم کرد. "مامان....بابا کجاست؟" 😔 . ❤️قسمت صد و سه❤ . زهرا دستش را روی دهان گذاشت تا صدای هق هقش بلند نشود. محمد حسین داد کشید: "می گویم بابا ایوب کجاست؟" رو کرد به پرستار ها ...آقا نعمت دست محمد را گرفت و کشیدش عقب، محمد برگشت سمت نعمت آقا: "بابا ایوب رفت؟ آره؟" رگ گردنش بیرون زده بود. با عصبانیت به پرستارها گفت: "کی بود پشت تلفن گفت حالش خوب است؟ من از پاسگاه زنگ زدم، کی گفت توی ای سی یو است؟ بابا ایوب من مرده...شما گفتید خوب است؟ چرا دروغ گفتید؟" دست آقا نعمت را کنار زد و دوید بیرون سرم گیج رفت، نشستم روی صندلی آقا نعمت دنبال محمد حسین دوید. وسط خیابان محمد حسین را گفت توی بغلش محمد خشمش، را جمع کرد توی مشت هایش و به سینه ی آقا نعمت زد. آقا نعمت تکان نخورد: "بزن محمد جان....من را بزن....داد بکش....گریه کن محمد...." محمد داد می کشید و آقا نعمت را می زد. مردم ایستاده بودند و نگاه می کردند. محمد نشست روی زمین و زبان گرفت. "شماها که نمی دانید...نمی دانید بابا ایوبم چطوری رفت. وقتی می لرزید شماها که نبودید. همه جا تاریک و سرد بود، همه وسایل ماشین را دورش جمع کردم و آتش زدم تا گرم شود، سرش را گرفتم توی بغلم....." بغضش ترکید و با صدای بلند گریه کرد: "سر بابام توی بغلم بود که مرد....... با..با.....ایوبم....توی بغل....من مرد....." 😭 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
انسان بدون او ناتمام می ماند! ꧁ اولین فراخوان هنری محورهای اجرایی جشنواره: ۱- بخش ادبیات در شاخه‌های: • داستان کوتاه: کودک و نوجوان، بزرگسال • فیلمنامه کوتاه زیر 14 دقیقه: کودک و نوجوان، بزرگسال • شعر: کودک ونوجوان، بزرگسال ۲- بخش هنرهای تجسمی در شاخه‌های: • طراحی پوستر • نقاشی دیواری ۳- بخش موسیقی در شاخه‌های: • قطعه موسیقی باکلام(در تمامی سبک‌ها و ژانرها) • سرود ۴- بخش تولید محتوا در شاخه‌های: • محتوای شبکه‌های اجتماعی • طراحی بازی • طراحی کارگاه‌های فلسفی • سرگرمی‌های خلاقه ✿ سیر محتوایی جشنواره ۱- من کیستم؟ ۲- در زمین چه میکنم؟ ۳- هدف و مقصد نهایی من کجاست؟ ۴- مسیر من، تا رسیدن به مقصد، کدام است؟ ۵- این جاده ناشناخته را چگونه باید طی کنم؟ ✿ تقویم اجرایی جشنواره: ▫️مهلت ارسال آثار: ۱ بهمن ماه تا ۱ اسفندماه ▫️ کسب اطلاعات بیشتر در وب سایت جشنواره به آدرس ↓ Ensanetamam.ir 📝 دبیرخانه‌ی جشنواره‌ی " انسانِ تمام " Instagram.com/Ensanetamam
🌹داستان زندگی جانبازشهیدایوب بلندی🌹 قسمت (صدودوم وسوم) تقدیم نگاه سبز شما عزیزان👇👇