eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.6هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
تلاوت یک آیه از"قرآن کریم"(آل عمران)بهمراه ترجمه آن،هدیه به شهیدعارف،محمدحسین یوسف الهی ❤❤ . بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ به نام خداوندبخشنده وبخشایشگر إِنَّ مَثَلَ عِيسَىٰ عِنْدَ اللَّهِ كَمَثَلِ آدَمَ ۖ خَلَقَهُ مِنْ تُرَابٍ ثُمَّ قَالَ لَهُ كُنْ فَيَكُونُ ﴿٥٩﴾🌸🍃 قطعاً داستان عیسی نزد خدا [از نظر چگونگی آفرینش] مانند داستان آدم است که [پیکر] او را از خاک آفرید، سپس به او فرمود: [موجود زنده] باش؛ پس بی درنگ [موجود زنده] شد. (۵۹)🍃🌸
✨📖✨ «الکافي، ج 2، ص 446» امام صادق - عليه السّلام - فرمود: 🌺 قرآن عهدنامه خدا به سوي خلقش است، پس سزاوار است که مسلمان به عهدنامه خدا نگاه کند و از آن در هر روز پنجاه آيه بخواند.🌴 💫🌾💫
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ ‍ 🍃 دفاع واژه‌ای است از ترکیب عشق و ، که دنیا و لذت هایش نمی‌تواند مفهوم آن را عوض کند، و مدافع مرد با غیرتی است که به عشق ارباب، برای دفاع از حریم راهی می‌شود. 🍃 جوان خوش تیپ BMW سوار، ثروت و رتبه ۷ دانشگاه را فدای ایمانش کرد. امام زمان شد و با دعای مادرش راهی سوریه❣ 🍃همه او را با نام «غریب طوس» می‌شناختند؛ این نشان از علاقه‌ی مدافع لبنانی به بود🌺 🍃شهادت آرزوی قلبی اش بود که برآورده شد. اقتدا به کرد. حسین(ع) شهید شد اما نگران خیمه‌ها بود و شهید شد اما نگران مردم دنیا بود. 🍃نگران دخترانی که پیرو هستند، اما عکس هایشان با چادر حضرت مادر بر روی خوش رقصی می کند. نگران حجاب هایی که این روزها رنگ و بوی مدگرایی به خود گرفته اند. 🍃نگران دنیای این روزها که ممکن است اعتقاد به محرم و نامحرمی با سرگرمی هایشان فراموش شود. نگران اعتمادی که این روزها به واسطه برنامه های مجازی از دختران و پسران سلب شده است. 🍃شهید احمد مشلب مدافع شد تا (ع) نگران نگاه حرامی سوی حرم نباشد. کاش ما هم مدافع ایمانمان باشیم تا او هم نگران تیرهای بر قلب هایمان نباشد😔 ✍نویسنده : منتظر 🌺به مناسبت سالروز ( معروف به شهید BMW سوار لبنانی) 📅تاریخ تـولد : ۹ شهریور ۱۳۷۴.نبطیه. لبنان 📅تاریخ شهادت : ۱۰ اسفند ۱۳۹۴ 🥀مزار شهید : گلزارشهدای نبطیه-لبنان 🕊محل شهادت : منطقه الصوامع ادلب سوریه 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬لحظه شهادت شهید چه زیبا گلچین می‌کنی خوبــــان عــــالــم را...! و مـــن مبهوت هر شهیدم که چه زیبــــــــا می‌رود تا عــــــــرش اَعــــــــلی!🕊 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
‌࿐🌹࿐ ✨ استاد‌پناهیان‌میگفت؛ اگه‌یه‌شب‌بدون‌غم‌وغصه‌بودی، ! اصلا‌اصلش‌همینه‌ خوب‌بهت‌درد‌میدن، آزمایشت‌میکنن‌که‌خوب‌بخرنت💚! میفرمآید: هرڪه‌ در این‌ بزم مقرب تر استـ جامِ بلا بیشترش‌ مےدهنـد..🌸 ࿐࿐❈شهدا❈࿐࿐
‍ . 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌺🍃🌸 🌸 📝وصیت شهید مدافع‌حرم به فرزندانش ❣خواهرم! به پســــرم بگو: شهادت شهید خون من را به جوش آورده است؛ نمی‌دانی به سر این پیرمرد چه بی‌احترامی‌ها که نکردند!😞 ✨به پســــرم بگو: اگر من رفتم شهید شدم و نیامدم، من رفتم تا شما و امثال شما جنگ را نبینند، آن هم جنگی مانند جنگ سوریه!🔥🇸🇾 ❣من رفتم تا تو بی‌احترامی به مادر و خواهرت را نبینی! من رفتم تا تو و امثال تو مانند بچه‌های سوریه که تمام خانواده را از دست داده‌اند، از شدت گرسنگی و تشنگی کنار خیابان در حال جان‌دادن نباشید!🇮🇷 ✨من با چشمانم دیدم که گلوله‌های توپ و تانک خانه‌ها را ویران می‌کرد و تمام اهل خانه زیر آوار دفن شدند و تنها فقط یک کودک شیرخواره زنده ماند. کودک کنار پیکر بی‌جان مادر گریه می‌کرد و با دستان کوچکش صورت مادرش را نوازش می‌کرد و از سینه بی‌جان مادرش خون و شیر را با هم می‌خورد!😭 ❣وقتی آمدند پیکر بی‌جان مادرش را ببرند، کودک لباس مادر را می‌گرفت و از او جدا نمی‌شد. وقتی انگشتانِ قفل‌شده به لباس مادر از دستان کودک باز می‌شد و از مادرش جدا می‌شد، کودک با حسرت به مادر نگاه می‌کرد تا شاید یکبار دیگر مادرش آغوشش را باز کند و او را در آغوش بگیرد!😔💔 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🌼🍃🌸🍃🌺🍃🌸🍃🌺 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⸙🌹⸙ 🌱 !. خدایا🖐🏽 بگیرازمن آنچھ‌ڪھ ♥ راازمن‌میگیرد...💔 این‌روزهاعجیب‌دلم به‌سیم‌خاردارهاۍ‌دنیا گیرڪرده‌است:)!!⛓ 🍃🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1_300998316.mp3
37.19M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم * ماجرای ترساندن پیرمرد در قبرستان * برزخ‌ها متفاوت است * عذاب برزخ از چه جنسی است؟ * تعلقات و زمان در برزخ * تعلق به خدا و تعلقات خدایی * چرا برخی اموات به خواب افراد نمی‌آیند؟ * مصادیق آزار رساندن * پیشنهاد به روانشناسان * نگاه مومنانه و متکبرانه به ویروس کرونا 🎧 جلسه بیست و هشتم 🎙 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
‍ ჻ᭂ❤️჻ᭂ ☘ آيت الله ناصری : 🌷 من معتقدم این خیمه های عزایی که در خانه ها و جاهای دیگر می زنند ، حکم حرم امام حسین عليه السلام را دارد . این جلسات هم همان حکم را دارد . 👌 همان طور که حرم امام حسین (عليه السلام) جای استجابت دعا است این مجالس هم جای استجابت دعاست ، ملائکه در این جلسات حاضرند و دعاها را آمین می گویند . 👌🏻 🌺✨🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ﺍﺯ فردی ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ : ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ دعا ﺑﻪ درگاه ﺧﺪﺍوند ، ﭼﻪ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻩ ﺍﯼ ؟ ﺟﻮﺍﺏ ﺩﺍﺩ : ﻫﻴﭻ . ﺍﻣﺎ ، ﺑﻌﻀﯽ ﭼﯿﺰﻫﺎ ﺭﺍ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻩ ﺍﻡ .. ﺧﺸﻢ ، ﻧﮕﺮﺍﻧﯽ ، ﺍﺿﻄﺮﺍﺏ ، ﺍﻓﺴﺮﺩﮔﯽ ، ﺍﺣﺴﺎﺱ ﻋﺪﻡ ﺍﻣﻨﯿﺖ ، ﺗﺮﺱ ﺍﺯ ﭘﯿﺮﯼ ﻭ ﻣﺮﮒ . ﻫﻤﯿﺸﻪ ﺑﺎ ﺑﺪﺳﺖ ﺁﻭﺭﺩﻥ ﻧﯿﺴﺖ ﮐﻪ ﺣﺎلمان ﺧﻮﺏ ﻣﯿﺸﻮﺩ ﮔﺎﻫﯽ با ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻧﻬﺎ ، خیال ﺁﺳﻮﺩﻩ تری داریم... آرامش با 🌾✨ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
<>🌹<> هرکس می‌خواهد دعایش مستجاب شود، برای نجات مؤمنین و مؤمنات دعا کند. 📚 در محضر بهجت، ج٢، ص١۵۵ <>🌹<> التماس دعا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
჻ᭂ❤️჻ᭂ 📲 سه شنبه شده یڪ نگاه ڪن فڪرے بہ حال و روز من بے پناه ڪنع یوسف ندیده ها همہ جمع اند دورع هم فڪری براے آمدن از عمق چاه ڪن ‌─┅─═इई🌱❤️🌱ईइ═─┅─ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
[❤️✨❤️] دیری است که از روی دل‌آرام تو دوریم محتاج بیان نیست که مشتاق حضوریم تاریک و تهی پشت و پس آینه ماندیم! هرچند که همسایه‌ی آن چشمه‌ی نوریم! خسته دلان بیا و ظهورکن❤️ 🕊🌺🕊
4_188828859938898151.mp3
4.89M
ماجرای راننده ی گرفتار در برف😭😭 بـــسیار زیباست❣ حجت الاسلام عالی🎤 های امام زمانی 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🕊️ *نمــــــاز اول وقــــــت* ✨🕊️ *التــمــاس دعــای*** ✨✨🕊️ *فــــــرج* ✨✨✨🕊️ 🤲🏻 ➖🕊️➖🕊️➖🕊️➖ 🕊️ *کسی که در برابر زانو میزند* *می تواند در برابر هر کسی کند .* ✨🦋 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
رمان آنلاین دمشق شهر عشق قسمت اول👇👇👇👇تقدیم نگاه سبزشما
✍️ 💠 ساعت از یک بامداد می‌گذشت، کمتر از دو ساعت تا تحویل سال ۱۳۹۰ مانده بود و در این نیمه‌شب رؤیایی، خانه کوچک‌مان از همیشه دیدنی‌تر بود. روی میز شیشه‌ای اتاق پذیرایی ساده‌ای چیده بودم و برای چندمین بار سَعد را صدا زدم که اگر نبود دلم می‌خواست حداقل به اینهمه خوش‌سلیقگی‌ام توجه کند. 💠 باز هم گوشی به دست از اتاق بیرون آمد، سرش به قدری پایین و مشغول موبایلش بود که فقط موهای ژل زده مشکی‌اش را می‌دیدم و تنها عطر تند و تلخ پیراهن سپیدش حس می‌شد. می‌دانستم به خاطر من به خودش رسیده و باز از اینهمه سرگرمی‌اش کلافه شدم که تا کنارم نشست، گوشی را از دستش کشیدم. با چشمان روشن و برّاقش نگاهم کرد و همین روشنی زیر سایه مژگان مشکی‌اش همیشه خلع سلاحم می‌کرد که خط اخمم شکست و با خنده توبیخش کردم :«هر چی خوندی، بسه!» 💠 به مبل تکیه زد، هر دو دستش را پشت سرش قفل کرد و با لبخندی که لبانش را ربوده بود، جواب داد :«شماها که آخر حریف نظام نشدید، شاید ما حریف نظام شدیم!» لحن محکم وقتی در لطافت کلمات می‌نشست، شنیدنی‌تر می‌شد که برای چند لحظه نیم‌رخ صورت زیبایش را تماشا کردم تا به سمتم چرخید و به رویم چشمک زد. 💠 به صفحه گوشی نگاه کردم، سایت باز بود و ردیف اخبار که دوباره گوشی را سمتش گرفتم و پرسیدم :«با این می‌خوای کنی؟» و نقشه‌ای دیگر به سرش افتاده بود که با لبخندی مرموز پاسخ داد :«می‌خوام با دلستر انقلاب کنم!» نفهمیدم چه می‌گوید و سرِ پُرشور او دوباره سودایی شده بود که خندید و بی‌مقدمه پرسید :«دلستر می‌خوری؟» می‌دانستم زبان پُر رمز و رازی دارد و بعد از یک سال زندگی مشترک، هنوز رمزگشایی از جملاتش برایم دشوار بود که به جای جواب، کردم :«اون دلستری که تو بخوای باهاش انقلاب کنی، نمی‌خوام!» 💠 دستش را از پشت سرش پایین آورد، از جا بلند شد و همانطور که به سمت آشپزخانه می‌رفت، صدا رساند :«مجبوری بخوری!» اسم انقلاب، هیاهوی سال ۸۸ را دوباره به یادم آورده بود که گوشی را روی میز انداختم و با دلخوری از اینهمه بی‌نتیجه، نجوا کردم :«هر چی ما سال ۸۸ به جایی رسیدیم، شما هم می‌رسید!» با دو شیشه دلستر لیمو برگشت، دوباره کنارم نشست و نجوایم را به خوبی شنیده بود که شیشه‌ها را روی میز نشاند و با حالتی منطقی نصیحتم کرد :«نازنین جان! انقلاب با بچه‌بازی فرق داره!» 💠 خیره نگاهش کردم و او به خوبی می‌دانست چه می‌گوید که با لحنی مهربان دلیل آورد :«ما سال ۸۸ بچه‌بازی می‌کردیم! فکر می‌کنی تجمع تو دانشگاه و شعار دادن چقدر اثر داشت؟» و من بابت همان چند ماه، مدال مبارز را به خودم داده بودم که صدایم سینه سپر کرد :«ما با همون کارها خیلی به ضربه زدیم!» در پاسخم به تمسخر سری تکان داد و همه مبارزاتم را در چند جمله به بازی گرفت :«آره خب! کلی شیشه شکستیم! کلی کلاس‌ها رو تعطیل کردیم! کلی با حراست و درافتادیم!» 💠 سپس با کف دست روی پیشانی‌اش کوبید و با حالتی هیجان‌زده ادامه داد :«از همه مهمتر! این پسر سوریه‌ای یه دختر شرّ ایرانی شد!» و از خاطرات خیال‌انگیز آن روز‌ها چشمانش درخشید و به رویم خندید :«نازنین! نمی‌دونی وقتی می‌دیدم بین اونهمه پسر میری رو صندلی و شعار میدی، چه حالی می‌شدم! برا من که عاشق بودم، به دست اوردن یه همچین دختری رؤیا بود!» در برابر ابراز احساساتش با آن صورت زیبا و لحن گرم عربی، دست و پای دلم را گم کردم و برای فرار از نگاهش به سمت میز خم شدم تا دلستری بردارم که مچم را گرفت. صورتم به سمتش چرخید و دلبرانه زبان ریختم :«خب تشنمه!» و او همانطور که دستم را محکم گرفته بود، قاطعانه حکم کرد :«منم تشنمه! ولی اول باید حرف بزنیم!» 💠 تیزی صدایش خماری را از سرم بُرد، دستم را رها نمی‌کرد و با دست دیگر از جیب پیراهنش فندکی بیرون کشید. در برابر چشمانم که خیره به فندک مانده بود، طوری نگاهم کرد که دلم خالی شد و او پُر از حرف بود که شمرده شروع کرد :«نازنین! تو یه بار به خاطر قید خونواده‌ات رو زدی!» و این منصفانه نبود که بین حرفش پریدم :«من به خاطر تو ترک‌شون کردم!» مچم را بین انگشتانش محکم فشار داد و بازخواستم کرد :«زینب خانم! اسمت هم به خاطر من عوض کردی و شدی نازنین؟» از طعنه تلخش دلم گرفت و او بی‌توجه به رنجش نگاهم دوباره کنایه زد :« هم به‌خاطر من گذاشتی کنار؟ اون روزی که لیدر دانشکده بودی که اصلاً منو ندیده بودی!»... 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
4_5863908412458278407.mp3
1.27M
🎤•|ڪربلایۍ‌نریمان‌پناهۍ|• 🔊شور_اِسمِتُو‌بُردَم‌زیر‌ِبارُون، بارُون‌گِریِه‌کَرد...؛😭💔•~ ↓ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093