eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.7هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
‍ ‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش رضا هست🥰✋ *مثل کاروان اسرای اهل بیت*🕊️ *شهید رضا دامرودی*🌹 تاریخ تولد: ۲۰ / ۵ / ۱۳۶۷ تاریخ شهادت: ۲۷ / ۷ / ۱۳۹۴ محل تولد: سبزوار محل شهادت: سوریه *🌹همسرش← میخواست به سوریه برود🕊️ کارم گریه کردن و تلاش برای منصرف کردنش بود🥀تحمل دوری‌اش را نداشتم🥀رضا هم می‌گفت فقط دو ماه می‌مانم🍃ما دنبال خانه می‌گشتیم تا جابه‌جا شویم، من می‌دیدم که او از یک طرف شوق رفتن دارد🕊️و از طرف دیگر نگران مسائل زندگی و دختر کوچکمان است🥀با این حال وقتی دیدم عزم رضا برای رفتن جدی است به او گفتم برو🕊️ و مطمئن باش که مثل کوه پشت تو هستم🍃 این را که گفتم رضا گفت خیالم راحت شد و حالا با آرامش می‌روم💫 همرزم← شرایط درگیری به نحوی بود که راهی برای عقب کشیدن رضا نبود🥀بجز اینکه پیکرش را روی زمین بکشیم و آرام آرام بیایم عقب🥀رضا زنده بود و پیکرش رو سنگ و خاک کشیده می­ شد🥀چاره ­ای نبود اگر اینکار را نمی­ کردیم می­‌افتاد دست تکفیری ­ها🥀رضا در عشق به حضرت رقیه(س) سوخت🍂و پیکرش در مسیر شام روی سنگ و خار کشیده شد. مثل کاروان اسرای اهل بیت..🍂رضا زنده ماند و زخم این سنگ و خار را تحمل کرد🥀و بعد آسمانی شد🕊️این مسیری که پیکر رضا کشیده شد روی زمین، همون مسیر ورود اهل بیت به شام هست🥀او با اصابت گلوله به سرش بود که آسمانی شد*🕊️🕋 *شهید رضا دامرودی* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
💫🌷 درسی بسیار زیبا از شهید محمد رضا دهقان... طرف داشت غیبت میکرد بهش گفت: شونه هاتو دیدی؟ گفت: مگه چی شده؟ گفت: یه کوله باری از گناهان اون بنده خدا رو شونه های توئه... 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
می گفت:چادر یادگار حضرت زهرا(س) است و ایمان یک زن وقتی کامل می شود که حجاب و حیا را به خوبی (خصوصا در مقابل نامحرم) در رفتار و عملش رعایت کند شهیدابراهیم‌هادی🕊 🏴سلام بر حسین شهید🏴 🏴یاد شهدا با ذکر صلوات🏴
🔻خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی! 🔸خاطره‌ای از سردار شهید "مهدی باکری" 🔹یک روز گرم تابستان، شهید باکری (فرمانده دلاور لشکر ۳۱ عاشورا) از محور به قرارگاه بازگشت. یکی از بچه ها که تشنگی مفرط او را دید، یک کمپوت گیلاس خنک برای ایشان باز کرد، مهدی قدری آن را در دست گرفت و به نزدیک دهان برد، که ناگهان چهره اش تغییر کرد و پرسید: امروز به بچه های بسیجی هم کمپوت داده اید؟ 🔹جواب دادند: نه، جزء جیره امروز نبوده. مهدی با ناراحتی پرسید: پس چرا این کمپوت را برای من باز کردید؟ گفتند: دیدیم شما خیلی خسته و تشنه اید و گفتیم کی بخورد بهتر از شما! 🔹مهدی این حرف ها را شنید، با خشم پاسخ داد: از من بهتر، بچه های بسیجی اند که بی هیچ چشمداشتی می جنگند و جان می دهند. به او گفتند: حالا باز کرده ایم، بخورید و به خودتان این قدر سخت نگیرید. مهدی با صدای گرفته ای به آن برادر پاسخ داد: خودت بخور تا در آن دنیا جوابگو باشی! 🏴ارسالی از کاربران کانال🏴 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
📝دل نوشته با شهید :🌷🌷 آقا رسول فقط یه نگاه .....😢😢😢 از همون نگاه هایی که به قول دوست هم رزمت (سید حسین) زندگی خیلی از جوونا رو تغییر دادی ... 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎬 زیبای «پیام اربعین» 🔻صحبت‌های مهمی درباره نقش ما در انتقال پیام اربعین حسینی از: 👤 رهبر انقلاب 👤 حجت‌الاسلام 👤 استاد محمد 👤 استاد ▪️مراسمی که تمام نقشه‌های دشمنان را نقش برآب کرد. ▪️حالا که شرایط برای حضورمان در این مراسم و فستیوال بزرگ مهیا نیست، در فضای مجازی پیام اربعین را به گوش جهانیان می‌رسانیم. 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
••✾¤♧❤️♧¤✾•• +خدایا🌱- توفیقِ‌تنفرازگناه‌روبه‌من‌بده:) میدونی‌چیه؟ گناه‌که‌می‌کنی؛ بال‌وپرِخودت‌رومی‌شکنی! به‌خدا‌که‌ضرری‌نمی‌رسه🚶🏿‍♂🎈:) ؟ و‌در‌هیاهوی‌دنیای‌تاریکم... به‌نوری‌پناه‌میبرم‌که‌امید‌من‌است🕊! خدایا‌‌نجاتم‌بده‌از‌گمراهی‌؛ از‌دوری‌از‌تو...☁️➰ اَللّھُمَّ؏َـجِّل‌لِوَلیِّڪَ‌الفَࢪَج♥️ ❀♥️♪
کاش یک مےزد بہ ما؛ مےکرد آنچہ است و را کہ گاهے بدجور مےکنیم، میان و ... 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
4_5796380222211229092.mp3
29.55M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه چهل و ششم * علامت لطافت مرد * جایگاه و تاثیر زن * نامحرم با نامحرم فرقی ندارد!!! * مدل برخورد متین با نامحرم * هدیه امام خمینی به نوه‌های دختری * قرآن خواندن خانم‌ها * ارتباط با نامحرم در فضای مجازی * خصلت خوب برای آقایان و بد برای خانم‌ها * اثر کنترل شهوت * آیا درست است که "بیشتر سپاهیان شیطان زنان اند"؟ 🎧 جلسه چهل و ششم 🎙 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
༻☘🦋☘༺ وقتى شروع به شمردنِ نعمت‌هاى زندگيم كردم، همه‌ىِ زندگيم تغيير كرد..🐌🌿 اگر چیزی برای شکرگذاری ندارید، نبضتان را چک کنید!🙊💜 .. ࿐༅🌼༅࿐
🌷 .... 🌷سـال ۷۱ اولین جایی که رفتیم و مشـغول تفحص شدیم، همان محور والفجر مقدماتی بود ـ قتلگاه فکه ـ من خیلی اصرار داشتم کـه کانـال گردان کمیل و حنظلـه را پیدا کنم. بـا بچه‌ها چند روز توی بیابانهای فکه گشـتیم و بالاخـره، اول گردان کمیل را یافتیم و همـان شـهدایی کـه مـن شـبهای عملیـات داخل کانـال دیده بودم، همگیشـان را که حدود ۸۵ الی ۹۰ شـهید می‌شدند، از زیر خروارهـا خـاک بیرون کشـیدیم. بعد از پیدا شـدن کانـال کمیل، مـن ۱۰ روز آزگار بـرای پیدا کردن کانال گردان حنظله دوباره توی منطقـه گشـتم، اما نیافتم که نیافتم. 🌷....علت هـم این بود که عراقیها کانالهـا را پـُر و روی آنها را مین‌گـذاری کرده بودند. طوری که نشـان نمـی‌داد کانال دیگری توی این منطقـه وجود دارد. به همیـن خاطـر، هر چه‌قدر به مسئوولین می‌گفتم کانـال دیگری هم وجود دارد که بچه‌های گردان حنظله درونش هستند، کسی جدی نمی‌گرفت. تا یک روز حاج محمد کوثری، فرمانده لشـکر ۲۷ به منطقـه آمـد. به ایشـان گفتم: من چون شـب عملیـات در گردان حنظله بودم و آن شـب را هم کاملاً به یاد دارم، تأکید می‌کنم که اینجا کانال حنظله اسـت. اصـرار مـن باعث شـد تا به دسـتور حاج محمد، دوبـاره تفحص در همان حول و حوش فعال شـود. 🌷حال چطوری بچه‌های گردان حنظلـه را پیدا کردیم؟ این خودش حکایتی اسـت! شب عملیات که ما در حین عقب‌نشینی می‌خواستیم وارد میدان میـن بشـویم، در آنجا من موشـک مالیوتکایـی را که عمل نکرده بود، دیدم و حالا بعد از ۱۰ سـال، آن موشـک به همان صورت بر روی سیم‌خاردارها افتاده بود و این جرقه‌ای بود در ذهن من برای به یاد آوردن آن شب. وارد میدان مین شدیم و همان تپە‌ی خاکی را که در شـب عملیـات به آن پناه برده بودیـم، یافتیم. همانجا پیکرهای مطهـر دو شـهیدی که چهار لول عراقیها، آنهـا را تکه پاره کرده بود، کشف کردیم. 🌷در همین حین، یک تکه استخوان بدن انسان، نظـر حاج محمد را جلب کرد. او گفت: این چیه؟ من گفتم: این یک بند انگشـت انسـان اسـت. خـود حاج محمد زمیـن را وارسـی کـرد تـا بـه یـک شـهید برخـورد کردیـم کـه بـر پشـت پیراهن شـهید، با حروف درشـت نوشـته شـده بود: حنظله. بـا خوشـحالی فـراوان توأم بـا آه و درد که در سـینه‌ام شـعله‌ور بود، همـان منطقـه را زیر و رو کردیم. ولی متأسـفانه بعـد از ۱۰ روز کار مداوم، هیچ شـهید دیگری پیدا نکردیم. دیگر از غصه دلم داشـت می‌ترکید، مطمئن بودم که تمام شـهدای گردان، در همین اطراف هسـتند و احسـاس می‌کردم که خیلـی به آنها نزدیک هسـتم، اما آنها را نمی‌بینم. 🌷به خدا و شـهدا توسـل جسـتم. بعد از ۱۲ روز، به تنهایی در همان اطراف به دنبال نشـانه‌ای از کانال بودم، بی‌نهایت فکـرم متوجـه این موضـوع بود. منطقه را که نـگاه می‌کردم، به یاد شب عملیات می‌افتادم که چطور بچه‌ها در قتلگاه توسط مزدوران عراقـی قتل‌عـام می‌شـدند. در همیـن افکار غوطه‌ور بـودم که آرام آرام از روی سـیم‌خاردارها عبـور کـردم و وارد میـدان میـن شـدم، ناگهان چشـمم به یک تکه از لباس سـبز سـپاه افتاد که قسـمتی از آن از دل خاک بیرون زده بود. با دستهایم خاکها را کنار زدم. دیدم پیکر شـهیدی اسـت که لباس سبز سپاه بر تن دارد. 🌷فریادزنان بـه طـرف بچه‌هـا دویـدم. درحالی‌که با چشـمان اشـک‌بار فریاد مـی‌زدم: پیدا کـردم، پیدا کردم. به سـید میرطاهری، مسـئول گروه تفحص لشـکر گفتم: سید! کانـال گردان حنظلـه را پیدا کردم. بچه هـا همگـی به آن منطقـه حرکت کردند. شـهیدی را که زیر خـاک بیـرون آورده بـودم، نشـان دادم و گفتـم این پیکـر متعلق به حسین یاری‌نسب، فرمانده گردان حنظله است. سید گفت: شما از کجا مطمئن هسـتید؟ گفتـم: چـون تنها کسـی که در شـب عملیـات لباس سـپاه بر تن داشـت و قدش هم بلند بود، یاری‌نسـب بود. آن روز تا شـب، ۱۵ شـهید را از زیر خاک بیرون آوردیم و با احترام در معراج شـهدا جا دادیم. راوی: رزمنده دلاور، شهید معزز علی محمودوند؛ فرمانده گروه تفحص لشکر ۲۷ محمدرسول‌الله که در روز ۲۲ بهمن‌ماه ۱۳۷۹ در فکه به یاران شهیدش ملحق شد. 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
( قسمت نوزدهم)تقدیم نگاه سبزشما👇👇
✍️ 💠 سری به نشانه منفی تکان داد و از چشمانم به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت :«الان همسرتون کجاست؟ می‌خواید باهاش تماس بگیرید؟» شش ماه پیش سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت می‌کشیدم اقرار کنم اکنون عازم و در راه پیوستن به است که باز حرف را به هوای حرم کشیدم :«اونا می‌خواستن همه رو بکشن...» 💠 فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمی‌خواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست :«هیچ غلطی نتونستن بکنن!» جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به اینهمه آشفتگی‌ام شک کرده بود و مصطفی می‌خواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد :«از چند وقت پیش که به بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم (علیهاالسلام) دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلاف‌شون کردیم!» 💠 و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد :«فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!» یادم مانده بود از است، باورم نمی‌شد برای دفاع از مقدسات وارد میدان شده باشد و از تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود که با کلماتش قد علم کرد :«درسته ما داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به برسه!» 💠 و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرین‌زبانی ادامه داد :«خیال کردن می‌تونن با این کارا بین ما و شما اختلاف بندازن! از وقتی می‌بینن برادرای اهل سنت هم اومدن کمک ما ، وحشی‌تر شدن!» اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش می‌چشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت :«یه لحظه نگهدار سیدحسن!» طوری کلاف کلام از دستش پرید که نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله ماشین را متوقف کرد، از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید :«من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم!» 💠 دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد. حالا در این خلوت با بلایی که سعد سرش آورده بود بیشتر از حضورش می‌کردم که ساکت در خودم فرو رفتم. از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم و دندان‌هایم را به هم فشار می‌دادم تا ناله‌ام بلند نشود که لطافت لحنش پلکم را گشود :«خواهرم!» چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است، چشمانش همچنان سر به زیر و نگاهش به نرمی می‌لرزید. شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانه‌ام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از اینهمه درماندگی‌ام کشیدم. 💠 خون پیشانی‌ام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونه‌ام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم :«خواهرم به من بگید چی شده! والله کمک‌تون می‌کنم!» در برابر محبت بی‌ریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بی‌کسی‌ام را حس می‌کرد که بی‌پرده پرسید :«امشب جایی رو دارید برید؟» و من امشب از مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم و دیگر از در و دیوار این شهر می‌ترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم. 💠 چانه‌ام از شدت گریه به لرزه افتاده و او از دیدن این حالم طاقتش تمام شده بود که در ماشین را به ضرب باز کرد و پیاده شد. دور خودش می‌چرخید و آتش در خنکای این شب پاییزی خاموش نمی‌شد که کتش را درآورد و دوباره به سمت ماشین برگشت. روی صندلی نشست و اینبار کامل به سمتم چرخید، صورت سفیدش از ناراحتی گل انداخته بود، رگ پیشانی‌اش از خون پُرشده و می‌خواست حرف دلش را بزند که به جای چشمانم به دستان لرزانم خیره ماند و با صدایی گرفته گواهی داد :«وقتی داشتن منو می‌رسوندن بیمارستان، تو همون حالی که حس می‌کردم دارم می‌میرم، فقط به شما فکر می‌کردم! شب پیشش رو از رو گلوتون برداشته بودم و می‌ترسیدم همسرتون...» 💠 و نشد حرفش را تمام کند، یک لحظه نگاهش به سمت چشمانم آمد و دوباره قدم پس کشید، به اندازه یک نفس ساکت ماند و زیر لب زمزمه کرد :« رو شکر می‌کنم هر بلایی سرتون اورده، هنوز زنده‌اید!» هجوم گریه گلویم را پُر کرده و به‌جای هر جوابی نگاهش می‌کردم که جگرش بیشتر آتش گرفت و صورتش خیس عرق شد. 💠 رفیقش به سمت ماشین برگشته و دلش می‌خواست پای دردهای مانده بر دلم بنشیند که با دست اشاره کرد منتظر بماند و رو به صورتم اصرار کرد :«امشب تو چی کار داشتید خواهرم؟ همسرتون خواست بیاید اونجا؟»... 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
4_5920183457677319649.mp3
3.35M
🎤•|کربلایۍسیب‌سرخۍ،برومند|• 🔊شور_اَز‌تُو‌مَمنونَم‌،نَکَردۍجَوابَم با‌حال‌ِخَرابَم..؛😭💔•~ ↓ نبری میمیرم 🕊 💔 -اربعین💔 •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/3448569878Cf1688570a7
✨🌺🌺✨ ✴️ یکشنبه 👈 28 شهریور/ سنبله 1400 👈12 صفر 1443👈 19 سپتامبر 2021 🏛 مناسبت های دینی و اسلامی . 🔘 قضیه ی حکمین درجنگ صفین "38 ه.ق " و بر نیزه کردن قرآن ها با حیله عمرو عاص ملعون . ⭐️ احکام دینی و اسلامی . ❇️ روز مبارک و شایسته ای برای امور زیر است : ✅ خواستگاری و عقد و ازدواج . ✅ خرید رفتن . ✅ مسافرت . ✅ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✅ دکان باز کردن . ✅ صید و شکار و دام گذاری . ✅ شرکت زدن و امور مشارکتی . ✅ خوردن دارو . ✅ و جابجایی و نقل وانتقال خوب است . ✅ برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی کافی است کلمه "تقویم همسران"را در تلگرام و ایتا جستجو و تقویم هر روز را دریافت نمایید . 👼 زایمان خوب و نوزادش آسان تربیت شود و صالح و عفیف و متدین خواهد شد .ان شاءالله ✈️ مسافرت : مسافرت خوب و مفید است . ان شاءالله ✨🌺🌺✨ 🔭 احکام نجوم . 🌓 امروز : قمر در برج حوت است و از نظر نجومی برای امور زیر نیک است : ✳️ امور زراعی و کشاورزی . ✳️ عهد و پیمان گرفتن از طرف مقابل . ✳️ سفارش دادن جنس . ✳️ از شیر گرفتن کودک . ✳️ آغاز بنایی و خشت بنا نهادن . ✳️ ختنه و نام گذاری کودک . ✳️ شروع به شغل و کسب و کار و پروژه . ✳️ کندن چاه و کانال . ✳️ و آغاز معالجه و درمان نیک است . 🔲 این مطالب تنها یک سوم اختیارات سررسید تقویم همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید . 💑مباشرت و مجامعت مباشرت امشب (شب دوشنبه) ، فرزند چنین شبی حافظ قرآن گردد . ان شاءالله ⚫️ طبق روایات ، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث هیبت و شکوه است . 💉🌡حجامت خون دادن فصد و زالو انداختن یا #زالو انداختن در این روز، از ماه قمری، موجب ضعف بدن است . 😴😴تعبیر خواب خوابی که شب " دوشنبه " دیده شود طبق آیه ی 13 سوره مبارکه " رعد " است . یسبح الرعد بحمده و الملائکه من خیفته .... و چنین استفاده میشود که چیزی باعث ملال خاطر خواب بیننده گردد پیش آید و صدقه بدهد تا برطرف شود . ان شاءالله و به این صورت مطلب خود رو قیاس کنید . برای پیوستن به کانال ما در تلگرام و ایتا کافی است کلمه تقویم همسران را جستجو کنید. ✨🌺🌺✨ 💅 ناخن گرفتن یکشنبه برای ، روز مبارک و مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بی برکتی در زندگی گردد. 👕👚 دوخت و دوز یکشنبه برای بریدن و دوختن روز مناسبی نیست . طبق روایات موجب غم واندوه و حزن شده و برای شخص، مبارک نخواهد بود‌( این حکم شامل خرید لباس نیست) ✴️️ وقت در روز یکشنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۲ و بعداز ساعت ۱۶ عصر تا مغرب. ❇️️ ذکر روز یکشنبه : یا ذالجلال والاکرام ۱۰۰ مرتبه ✳️️ ذکر بعد از نماز صبح ۴۸۹ مرتبه که موجب فتح و نصرت یافتن میگردد . ✨🌺🌺✨ 💠 ️روز یکشنبه طبق روایات متعلق است به و . سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. 🌸بامید پرورش نسلی مهدوی ان شاءالله🌸 📚 منابع مطالب کتاب تقویم همسران نوشته حبیب الله تقیان انتشارات حسنین علیهما السلام قم پاساژ قدس زیر زمین پلاک 24 تلفن 09032516300 025 37 747 297 09123532816 ✨🌺🌺✨
✨🌹طریقه خواندن نمازشب🌹✨ 👤استاد پناهيان : فقط با سحرخيزي ميشود ... نماز شب🌻 رفقا.؟...امشب حتماا نمازشب بخونیــد🙃 وقتے خوندید برا فرج اقامون دعآڪنیم .. یادمون نرهــ نماز،امشب ات رو هدیهـ ڪن به یوسف زهرا رفیق 🌸✋ *همون یڪ رکعت وتر رو بخون وهدیه کن ب امآم زمآن* (نمےخواد ذکراشو بگے هرچے دلت خواس) التماس..دعاےفرج نماز.شب..فراموش..نشهـــ😌✋🌸 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
نمی‌شناسیمتون! اما در این قاب تصویر، نگاه‌تان خیلی آشنا است!😔 اینقدر که دل ‌تنگتان می‌شویم💔. کاش شرمنده نگاه آشنایتان نباشیم🤲 شهدایی یاران همراه🌙✨ 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷بِسْمِ رَبِٓـــ الشـُ❤️ـَـهـدا🌷 ✾͜͡♥️•♥️⃟✨ ✦قصِہ‌این‌اَسـت‌کِہ‌مَـن‌لایِـق‌آقـٰانَشُـدم ••اَزهَمین‌است‌کِہ‌این‌مَن‌زِشُماجاماندَم...💔 ⛅ اولین ســـــلام تقـــدیم بہ ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج) ⛅ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهـِ یا اباصالحَ المَهدۍ یا خلیفةَالرَّحمن و یا شریڪَ القران ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ سیِّدے و مَولاے ْ الاَمان الاَمان 🍃❤️روزتون مَهدوي❤️🍃