eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.7هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷♦🍃♦🌷 شهیدانه..🌷🌷🌷🌷 ‌سلام بر شهدا همان هایی که با سر رفتند و بدون سر آمدند😭😭 سلام بر شهدا همان هایی که با پای خود رفتند و بر دوش مردم برگشتند🥀 ‌سلام بر شهدا همان هایی که سالم رفتند و با چند تکه استخوان برگشتند💔 سلام بر شهدا همان هایی که مونسی جزء نسیم صحرا و حضرت زهرا س ندارند💞 سلام بر شهدا همان هایی که از همه چیزشان گذشتند ورفتند تا مابمانیم😔 🌷♣🍃♣🌷
🍃🌸🍃🌾🍃🌸🍃 🕊🌺 مقری داریم بنام الوارثین در فکه، اولین سالی که رسول را منطقه بردم، سال اول راهنمایی بود، به رسول قبرهایی را نشان دادم و گفتم که بچه‌ها شب می‌آمدند در این قبرها راز و نیاز می‌کردند و نماز شب می‌خواندند و برای هر شهیدی هم که شهید می‌شد ما یک قبر سمبلیک درست می‌کردیم، خلاصه وقت اذان رسید. ما نماز را در آن منطقه خواندیم و پس از نماز دیدم رسول نیست. آنقدر دنبال رسول گشتم و بالاخره متوجه شدم که در داخل یکی از این قبرها رفته و چفیه را کشیده روی سرش و به سجده رفته و در حال گریه کردن است.😭 اللهم الرزقنا توفیق شهادت فی سبیلک💔 🍃🌸🍃🌾🍃🌸🍃
‍ سلام دوستان مهمون امروزمون داداش یوسف هست🥰✋ *پیش‌بینی شهادت...*🕊️ *سردار شهید یوسف کلاهدوز*🌹 تاریخ تولد: ۱ / ۱۰/ ۱۳۲۵ تاریخ شهادت: ۷ / ۷ / ۱۳۶۰ محل تولد: خراسان رضوی/ قوچان محل شهادت: تهران / کهریزک *🌹راوی← روزی جلوی آیینه ایستاده بود و به دندان‌هایش می‌نگریست🦷مرا صدا زد و گفت: “بیا دندان‌های مرا ببین!” گفتم: «”حالا چه وقت مزاح است🍃گفت: “شکل آنها را خوب به خاطر بسپار.”🦷از حرفش تعجب کردم و گفتم: “چرا؟” گفت: “جنگ است دیگر، اگر یک وقت اتفاقی افتاد، شاید مجبور شوید از روی دندان‌هایم مرا شناسایی کنید💫 باز هم با تعجب نگاهش کردم. آن روز گذشت. وقتی پیکر متلاشی شده و سوخته آنان را🔥 از لای آهن پاره‌های هواپیما بیرون کشیدند🥀 دندان‌ها تنها عضو آشنای آن قامت رشید بود.»🥀کمک خلبان ← ۷ مهر ماه ۱۳۶۰ بود که سیستم برق هواپیما از کار افتاد✈️ و تاریکی همه جا را فرا گرفت🍂 تنها چراغ های حرم عبدالعظیم دیده میشدند💡هواپیما به طور افقی به سمت زمین در حرکت بود✈️ به زمین که رسید به یک سمت خم شده بود🥀من با باز کردن ضامن پنجره اضطراری از پنجره بالا و از ارتفاع ۳ متری پرت شدم و با پای زخمی از هواپیما خارج شدم💫 لحظاتی بعد هواپیما با ۸۰۰۰ پوند سوخت منفجر شد💥و شهید کلاهدوز به همراه شهید محمد جهان آرا و دیگر فرماندهان🥀به شهادت رسید*🕊️🕋 *سردار شهید یوسف کلاهدوز* *شادی روحش صلوات*💙🌹 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺همسایه آقا ،بچه محل رهبری ... معروف به ابو امیر... 🔹تک پسر خانواده .... 🔹شباهت ظاهریش به شهید علی صیاد شیرازی باعث ارتباط قلبی او با آن شهید عزیز شده بود... 🔹شهیدجاوید الاثر مدافع حرم علی آقا عبداللهی 🔹در ۹۴/۱۰/۲۳ و ۳۱ روز پس از اعزام در منطقه خالدیه خان طومان در 25 سالگی آسمانی شد... 🔹به عنوان افسر مخابرات رفت سوریه ولی تاب ماندن در پشت خط را نداشت ... 🔹در همان مدت کم شجاعتش زبانزد شده بود... 🔹زمستان در هوای ۸ درجه زیر صفر، ۴۰۰ متر جاده صعب‌العبور را سینه‌خیز تا دل تکفیری‌ها می‌رود تا جاده را شناسایی کند...😭 شهدا را یاد کنیم با صلوات...🌷🌷🌷 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🍃🌺عطر تولد شهید می آید... امروز سالروز زیباترین هدیه خداوند به زمینی هاست🌼🌱🌹 ❤️ ❤️🤍🤍❤️ شیرین ترین بهانه ایست که می توان با آن به رنجهای زندگی هم دل بست و در میان این روزهای شتابزده عاشقانه تر زیست. میلادتو معراج دستهای من است...😍 عاشقانه تولدت را تبریک می گویم...🥳 برادر عزیزتر از جانم ، ❤️ تولدت مبارک💝💝💝 خوشحالم که برادری مثل تو دارم 😍 محتاج نگاهتم نگاهت را از من برندار... التماس شفاعت🤲 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
:👇👇 « زیارت را بخوانید و از طرف من به ارباب ابراز ارادت کنید. حتما هر کجا باشم خود را در کنار شما خواهم رساند.» 🌷 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🟠 ❇️شهید 💥همسر شهید نقل می‌کنند: مجتبی در همه‌حال شوخ‌طبع بود. چشمان روشن و صورتی نورانی و شاداب داشت؛ هروقت از مقابل ساختمان بنیاد شهید باغملک عبور می‌کردیم، با شوخی می‌گفت: خانم! این آدرس را حفظ کن، بعد از شهادت من مسیرت زیاد به اینجا می‌خورد! من متوجه می‌شدم که حرفش جدی است اما برای اینکه ناراحتم نکند، با شوخی و خنده می‌گفت! 💥حتی در خود سوریه دوستانش می‌گفتند برخی اوقات که در منطقه‌ی عملیاتی راه را گم می‌کردیم، در عین عصبانیتِ همه‌ی ما، شهید زکوی با لبخند می‌گفت نترسید راه ما به سمت بهشت است، گم نمی‌شویم. مجتبی شدیداً بر حفظ حجاب تاکید داشت و به اقوام می‌گفت چادر حضرت زهرا علیهاالسلام را از سر برندارید. 🍃 🌺 🍃🌺 🌷🍃🌺🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
‍ . ✅سیدرضا چند روزى مى شد که شهید پیدا نکرده بودیم. هر روز صبح زیارت عاشورا مى خواندیم و کار را شروع مى کردیم. گره و مشکل کار را در خود مى جستیم. مطمئن بودیم در توسلهایمان اشکالى وجود دارد. آن روز صبح، کسى که زیارت عاشورا مى خواند، توسلى پیدا کرد به امام رضا(ع). شروع کرد به ذکر مصائب امام هشتم و کرامات او. مى خواند و همه زار زار گریه مى کردیم. در میان مداحى، از امام رضا طلب کرد که دست ما را خالى برنگرداند، ما که در این دنیا هم خواسته و خواهشمان فقط باز گردان این شهدا به آغوش خانواده هایشان است و... هنگام غروب بود و دم تعطیل کردن کار و برگشتن به مقر. دیگر داشتیم ناامید مى شدیم. خورشید مى رفت تا پشت تپه ماهورهاى روبه رو پنهان شود. آخرین بیل ها که در زمین فرو رفت، تکه اى لباس توجهمان را جلب کرد. همه سراسیمه خود را به آنجا رساندند. با احترام و قداست، شهید را از خاک در آوردیم. روزى اى بود که آن روز نصیبمان شده بود شهیدى آرام خفته به خاک. یکى از جیب هاى پیراهن نظامى اش را که باز کردیم تا کارت شناسایى و مدارکش را خارج کنیم، در کمال حیرت و ناباورى، دیدیم که یک آینه کوچک، که پشت آن تصویرى نقاشى از تمثال امام رضا(ع) نقش بسته، به چشم مى خورد. از آن آینه هایى که در مشهد، اطراف ضریح مطهر مى فروشند. گریه مان درآمد. همه اشک مى ریختند. جالب تر و سوزناکتر از همه زمانى بود که از روى کارت شناسایى اش فهمیدیم نامش «سید رضا» است. شور و حال عجیبى بر بچه ها حکمفرما شد. ذکر صلوات و جارى اشک، کمترین چیزى بود👇👇
شهید را که به شهرستان ورامین بردند، بچه ها رفتند پهلوى مادرش تا سرّ این مسئله را دریابند. مادر بدون اینکه اطلاعى از این امر داشته باشد، گفت:«پسر من علاقه و ارادت خاصى به حضرت امام رضا(ع) داشت...». ⭕️خاطره بسیار جالب از شهید مهدی باکری👆👆👆 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
⸙🌹⸙ ...!🐍😂 یکی‌به‌آقا‌الهام‌بگه‌ اگرمابخوایم‌جمهوری‌باکو روبزنیم‌که‌حجم‌موشک‌هامون‌ازوسعت‌زمینی‌ که‌دراختیارداری‌بیشتره‌مردِناحسابی،‌حد‌خود تو‌بدون....🔪😐 تو‌اگه‌مرد‌جنگ‌بودی‌‌ بابات‌اسمت‌رو‌نمیذاشت‌الهام🚶🏻‍♂🕳 ⸙🌹⸙
4_5913293273572573233.mp3
13.24M
⬆️🎤 شور خجالت ميكشم كه من سرم رو تنمه حسين 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌿🌸🌿 🌸 🌿 🔆 لحظه ای با حاج آقا ابوترابی ⭕️ یکی از همسایه‌های آقای ابوترابی در تهران می‌گفت «نیمه‌های شب دیدم کسی ماشین حاج آقا را در پارکینگ ساختمان به سمت بیرون هل می‌دهد. فکر کردم دزد است. سریع خودم را به کوچه رساندم ولی با تعجب دیدم خود حاج آقاست. فکر کردم ماشین خراب است و روشن نمی‌شود. چند لحظه بعد، پشت فرمان نشست و استارت زد و ماشین را روشن کرد، رفتم و پرسیدم «چرا ماشین را در پارکینگ روشن نکردی؟» گفت «نمی‌خواستم مزاحم همسایه‌ها شوم». 🔹 راوی: علی اصغر صالح‌آبادی 🔹 منبع : کتاب به لطافت باران 🌿 🌸 🌿🌸🌿
🌺🌸🍃 تصویری کمتر دیده شده از شهید در کنار 🌹 محمدعلی رجایی رییس جمهور محبوب ایران🌹. 🌺🌸🍃 شما اگر مے خواهید به من خدمتے کنید گه گاهے به یادم بیاورید که:👇👇 من همان فرزند عبدالصمد، اهل قزوینم که قبلا دوره گردے مے کردم و در آغاز نوجوانے قابلمه و بادیه فروش بودم. وهر گاه دیدید که در من تغییراتے بوجود آمده و ممکن است خود را فراموش کرده باشم همان مشخصات را در کنار گوشم زمزمه کنید. این تذکر و یادآورے براے من از خیلے چیزها ارزنده تر است. 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
به فدای رخ چون ماه و چنین سروری ات😍 جان به قربان تو و عڪس تو و دلبری ات❤️ همــه عالــم شـده مبهــوتِ تو ای آقـا جان❤️ ماتِ مــردیِ تو و رسـم ِ خوش ِ رهبری ات🦋 *لبیڪ ـ یا ـ امام ـ خامنه اۍ🌷🤚🏻* 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6030352401066624735.mp3
34.66M
🔈 شرح و بررسی کتاب 🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم 🔊 جلسه پنجاه و نهم * روحیه سلحشوری، ویژگی بارز یاران حضرت مهدی عج * اکرام خدا برای شهدا * شهید، ناظر بر رفتار و اعمال دیگران * تفاوت آرزوی شهید و منافق * گریه برای شهید به چه مناسبت است؟ * شهدا هم‌سنخ ملائکه * میدان نبرد، فروشگاه خدا * تفاوت بین کشته شدن و مرگ در راه خدا * رجعت شهدا * سبیل‌الله چیست؟ * برتری شهید بر شهید * جایگاه شهدا در کلام امام خمینی ره * ارزش والای شهدای مدافع حرم 🎧 جلسه پنجاه و نه 🎙 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌼🍃🌸🍃🌺🍃 🍃🌺🍃🌸 🌺🍃🌸 🌸 📝دلنوشته 🌹شهید ⚡️چند روز قبل از شهادت ما سینه زدیم و آنها باریدند🌧 از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند☘ ما مدعیان صف اول بودیم🎋 از آخر مجلس شهدا را چیدند🥀 شهدا را در گمنامی و اشک‌شان خریدند؛ پس باید چند صباحِ باقیمانده را گمنام بود... تقدیم به تمام کسانی که عشق الهی از مجاری آنان در حقیر تجلّی نمود...🤲 از آل‌الله تا عزیزان این دنیا... ممنــــون از دعــــای خیرتــــان... ✍حسن دهقان آزاد 🌸 🌺🍃🌸 🍃🌺🍃🌸 🌼🍃🌸🍃🌺🍃 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
࿐༅🌺༅࿐ 🌱خواهرمن!برادرمن! اگہ‌امام‌زمان‌‌علیہ‌السلام یہ‌گوشہ‌چشم‌نگاهت‌کنہ، کارت‌کاره‌،بارت‌باره! بعدش‌توفقط‌بشین‌کنارِجوی گذرایام‌ببین . . .🙂🌿 😉 🌸 ࿐༅🌺༅࿐
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
یقین دارم اگر وزن داشت! اگر لباسمان را سیاه میکرد! اگر چین و چروک صورتمان را؛ زیاد میکرد!!! بیشتر از اینها حواسمان به خودمان بود... حال آنکه قد روح را خمیده! چهره بندگی را سیاه! و چین و چروک به پیراهن سعادت مان می‌اندازد چقد قشنگ بندگی کردی ابراهیم😭 حواسم پرته پرت چیزای بیخود و موقتی... من را به خودم بیار🙏😔 🕊 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌺🍃🕊 باشیم••♥شهدایی♥ جزء به جزء حرکات محمدحسین انسان را به یاد خدا می‌انداخت🥀 محمدعلی کارآموزیان: زندگی یوسف‌الهی سراسر معنوی بود به عبادت اهمیت فراوانی می‌داد و هیچ چیز مانع ارتباطش با خدا نمی‌شد به تمام نیروهایش عشق می‌ورزید و مانند یک پدر برایشان دلسوزی می‌کرد هر وقت بچه‌ها برای شناسایی می‌رفتند آنها را تا ابتدای محور همراهی می‌کرد و همان جا منتظرشان می‌نشست تا برگردند. یک شب در منطقه مهران، من، محمد حسین و یکی دیگر از بچه‌ها به نام سیدمحمود برای شناسایی رفته بودیم، سیدمحمود جلو رفت و من و محمدحسین بالای رودخانه گاوی منتظرش ماندیم. سید حدود دو ساعت دیر کرد. در این فاصله محمدحسین به گوشه‌ای رفت و سرگرم نماز و عبادت شد این حالت او خیلی برایم عجیب بود که هیچ وقت حتی در منطقه خطر نیز از عبادت و راز و نیار با خدا غافل نمی‌شد. رفتار و کردار او به گونه‌ای بود که لحظه به لحظه زندگی‌اش و جزء به جزء حرکاتش انسان را به یاد خدا می‌انداخت. 🌹 🌺🍃🕊