پخش زنده
فعلا قابلیت پخش زنده در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
پخش زنده از مزار شهید حاج قاسم سلیمانی و شهید یوسف الهی
🌷بِسْمِ رَبِٓـــ الشـُ❤️ـَـهـدا🌷
✾͜͡♥️•♥️⃟
منتشنہیڪلحظہتماشاےتوهستم
افسوسڪہیڪلحظہتماشاےتو
رویاست..💔!
#السلامعلیکیابقیةالله✨
⛅ اولین ســـــلام تقـــدیم بہ ســـــاحت قدســـــے قطب عالــم امکان
حضـــرت صاحـــب الـــزمان(عج)
⛅ السَّلامُ علیڪَ یا بقیَّةَ اللهـِ
یا اباصالحَ المَهدۍ
یا خلیفةَالرَّحمن
و یا شریڪَ القران
ایُّها الاِمامَ الاِنسُ و الجّانّ
سیِّدے و مَولاے
ْ الاَمان الاَمان
🍃❤️روزتون مَهدوي❤️🍃
🌠☫﷽☫🌠
🕊زیارتنامه ی #شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم
ایستادن پای امام زمان خویش
امروز ۱۶ مهرماه سالروز شهادت شهیدان مدافع حرم
#حسین_همدانی🌷
#جبار_دریساوی🌷
یادونام شهداباصلوات🌿🌷🌿
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🌷📜🌷
✅ #برشی_از_وصیتنامه_شهدا
#سردار_شهید_صادق_مكتبی🥀
⬅️ خداوندا! رحمتی كن كه آنچنان كه تو دوست داری بميرم و در لحظه مرگ، مالامال از عشق تو باشم. خدايا چگونه وصيتنامه بنويسم در حالیكه سراپايم را گناه و معصيت، سراپايم را نقص و نافرمانی فرا گرفته است. اگر چه از رحمت و بخشش تو نااميد نيستم، ولی ترسم از اين است كه نيامرزيده از اين دنيا بروم. میترسم از من راضی نباشی. ای وای بر من كه آن روز، سيه روز باشم. خدايا! چقدر دوست داشتن تو زيباست و اين زيبايی در رأس همه زيبايیها قرار دارد.
تلاوت یک آیه از"قرآن کریم"(آل عمران)بهمراه ترجمه آن،هدیه به شهیدعارف،محمدحسین یوسف الهی ❤❤
.
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم
بنام خداوندبخشنده بخشایشگر
يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ حَقَّ تُقَاتِهِ وَلَا تَمُوتُنَّ إِلَّا وَأَنْتُمْ مُسْلِمُونَ ﴿١٠٢﴾🍃🦋
ای اهل ایمان! از خدا آن گونه که شایسته پروای از اوست، پروا کنید، و نمیرید مگر در حالی که [در برابر او و فرمان ها و احکامش] تسلیم باشید. (۱۰۲)🍃🦋
🌱❤️
بسܢܢ الـربـّ مـꨄ︎د؎ فاطمہ ؏ج
[ عَزِیزٌ عَلَی أَنْ أَرَی الْخَلْقَ وَ لاتُرَی
وَ لاأَسْمَعُ لَک حَسِیسا وَ لانَجْوَی!]
سنگینترین درد روی شانههای من است؛ چشمانم همه را میبیند و تو را نه ...😔
همه چیز را میشنود، صدا یا نجوای تو را نه!😞💔
✦ اما همین حسرت؛
رزقی ست که فکر از دست دادنش هم، مرا میکُشد!😭
#ندبه_های_دلتنگی✨
#اللهم_عجل_لولیک_الفرج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
سلام دوستان
مهمون امروزمون داداش محمد هست🥰✋
*بازگشت بعد از 5 سال در سالروز شهادت امام هشتم*🕊️
*شهید محمد بلباسی*🌹
تاریخ تولد: ۱ / ۱ / ۱۳۵۸
تاریخ شهادت: ۱۷ / ۲ / ۱۳۹۵
محل تولد: قائم شهر
محل شهادت: سوریه
*🌹همرزم← چند شب دیدم شهید بلباسی موقع خواب نیست‼️برام جای سوال بود ؟؟ که چرا وقتی همه خوابند و موقع استراحتن ایشون نیستند🥀یک شب به صورت اتفاقی ساعت از دوازده شب گذشته بود ایشون رو دیدم🍃متوجه شدم شب ها وقتی بیشتر رزمنده ها خواب هستند و درگیر کار نیستند🥀 محمد میرفت داخل کیسه ها رو پُر میکرد💫 و با ماشین کیسه ها رو جا به جا میکرد و مشغول سنگرسازی بود🍂همسرش ← فاطمه ، حسن ، مهدی و زينب چهار يادگار محمد هستند🌸 محمد به سوریه رفته بود قبل از اینکه زینبش را ببیند🥀زینبی که ۶ ماه دیگر تازه به دنیا میآمد🥀محمد وصیت کرده بود «از طرف من روی فرزندانم را ببوس🍃و به فرزند چهارم بگو این سختیها، آسایشی به همراه خواهد داشت و دلتنگ بابا نباشد»🥀محمد به دست تکفیری ها به شهادت رسید و پیکرش مفقود ماند🥀بعد از 5 سال چشم انتظاری خانواده، پیکرش تفحص و شناسایی شد💫 و مهر ماه 1399 سالروز شهادت امام رضا (ع)🏴 به وطن بازگشت🕊️حالا دیگر زینب جایی دارد برای سبک شدن و درد دل کردن با پدرش🥀پدری که ندید او را🥀پدری که رشید بود پدری که پهلوان دیارش بود*🕊️🕋
*شهید محمد بلباسی*
*شادی روحش صلوات*💙🌹
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🔰روایت شنیدنی خانم بلباسی, همسر محترمه شهید محمد بلباسی در اولین دیدارشان بعد از پنج سال در حرم مطهر امام رئوف؛
ظهر روز ۱۶ اردیبهشت ۹۵ تماس گرفت
بعد از حال و احوال گفت: شماره ی هتل مشهد و از گوشیم دربیار، میخوام از همین جا تماس بگیرم رزرو کنم که برگشتم بریم مشهد.
گفتم: از الان میخوای رزرو کنی زود نیست؟ گفت: نه
شماره را دادم خداحافظی کردم و گوشی را گذاشتم و مشغول کارهایم شدم..
همان شب مهمان ارباب شد و به شهادت رسید..
چهار سال و نیم گذشت خبر برگشتنش را دادند همراه ۷ شهید دیگر..
بخاطر کرونا اصلا قرار نبود در اماکن متبرکه شهدا را طواف دهند
من قولش را فراموش کرده بودم ولی گویا خودش هنوز یادش بود..
خیلی یکهویی تصمیم بر این شد که مشهد بروند..
خیلی یکهویی مشهد من و خانم شهید حاجیزاده هم ردیف شد..
خسته بودیم بعد از چهل و سه چهار ساعت نخوابیدن توی حیاط حرم منتظر ایستاده بودیم تا صدایمان کنند
بخاطر کرونا باید داخل رواق را خلوت می کردند..
اواخر مهر بود و زمین صحن سرد سرد بود
آنقدر روی زمین یخ زده صحن قدمزدیم تا صدایمان کردند..
تلفیقی از اشک وحرارت وسرما ونگرانی را در خودم حس می کردم..
دست خانم شهید حاجیزاده را گرفتم و با نگرانی وارد صحن آقا شدیم..
همه چیز سر جایش بود
من، محمد و امام رضا علیه السلام
این بود اولین دیدار ما بعد از حدود ۵ سال..
گفتم که عادت داشت سر قولش بماند
موقع وداع به آقا عرض کردم حواسم هست که شما امام رئوفی🌷
🌷شهید هادی ذوالفقاری 🌷
از خواهرانم می خواهم که حجابشان را مثل حجـاب حضرت زهرا (س) رعایت کنند، نه مثل حجاب های امروز، چون این حجـاب ها بوی حضرت زهـرا (س) نمی دهد.
🍃🌷🌷🍃
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
چطوری امام زمان (عج)این همه عُمر کرده⁉️
✍خدا اراده کرده موی سر دائما در حال رشد باشه اما موی ابرو تکان نمیخوره...
پاسخ جالب استاد #قرائتی در این موردبشنوید!
🌸سلامتی وتعجیل درفرج
مولاصاحب الزمان عج صلوات🌸
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
4_5836961409686045018.mp3
7.02M
دوباره جمعه ها بی قراری
اگر اشکت در آمد برای منم دعا کنید😭😭
التماس دعا
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
💖از شھدا به ملت ایران.....📞
💖هر وقت از هرجا ناامید شدید....!
بیاید در خونه ما،دست خالی برنمیگردید....
🔸#یادشهدا باصلوات🔸
🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨🍃🌺🌸✨
AUD-20211005-WA0143.mp3
4.98M
🥀قسمت اول
توطئه خلافت
#تئاتررادیویی
🍃گروه فرهنگی شهیدسیدکاظم سجادیان تقدیم میکند🍃🕊
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
4_5888856932587931133.mp3
5.46M
مناجات با امام رضا - کبوتری غریبه ام -
حسین سیب سرخی
کبوتری غریبم..تو آب و دونم بده
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
●∞🍁🍁🍁∞●
#تلنگــــــر 💥
در و دیوارِ اتاقت، کامپیوترت، موبایلت
بویِ امامزمان میده؟!
آقا بگه دلهاتونو بزارید روی میز
نوتبوک و موبایلهاتونم بزارید رو میز
میخوام همه رو باهم چککنم!
ببینم رومون میشه؟!💔
#حاجحسینیکتا
●∞🍁🍁🍁∞●
شب توی سنگر نشسته بودیم و چرت می زدیم
شب مهتابی زیبایی بود
فرمانده اومدتوی سنگر و گفت:
اینقدر چرت نزنین ، تنبل میشن
به جای این کار برید اول خط ، یک سری به بچه های بسیجی بزنین
بلند شدیم و رفتیم به طرف خاکریز های بلندی که توی خط مقدم بود
بچه های بسیجی ابتکار خوبی به خرج داده بودن
مقدار زیادی سنگ و کلوخ به اندازه ی کله ی آدمیزاد روی خاکریز گذاشته بودند
که وقتی کسی سرش را از خاکریز بالا می آورد
بعثی ها آن را با سنگ و کلوخ اشتباه بگیرند و اون رو نزنن
اما بر عکس ما خیال می کردیم که این سنگ ها همه کله ی رزمنده هاست
رزمنده هایی که پشت خاک ریز کمین کرده اند و کله هایشان پیداست
یک ساعت تمام با سنگ ها و کلوخ ها سلام و علیک و احوالپرسی کردیم
و به آنها حسابی خسته نباشید گفتیم و بر گشتیم !
صبح وقتی بچه ها متوجه ماجرا شدن تا چند روز ، بهمون می خندید
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
راوی : مجید مرادی
بعد از جنگ مرتب می رفتم سپاه همدان و به علی آقا سر می زدم.
یک روز از باغچه محوطه یک شاخه گل محمدی چید و بعد از کمی ناز و نوازش کردن داد دستم و گفت:
مجید این گل بوی خوشی داره، عمیق بو بکش. 😉
هنوز نفس اول به اتمام نرسیده بود که چشمانم شروع کرد به سوزش و بی اختیار اشکم جاری شد.
علی آقا از ته دل می خندید.
متوجه شدم گاز اشک آور روی گل پاشیده است.😢
#شوخ_طبعی
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
یه رفیقی برای خودت انتخاب کن❤️
که هر وقت کنارش بودی
نتونی گناه کنی
خجالت بکشی و به حرمت
پاک بودن کارهای
رفیقت دست به گناه نزنی
#شهید_داریوش_رضایی_نژاد🌷
4_5866452433256843581.mp3
36.37M
🔈 شرح و بررسی کتاب #سه_دقیقه_در_قیامت
🔈 تجربه نزدیک به مرگ جانباز مدافع حرم
🔊 جلسه شصت و پنجم
* زوجیت در عالم برزخ و در مجردات
* تاثیرپذیری و تسلیمناپذیری در زن و مرد
* فاعلیت و قابلیت در زن و مرد
* معنای همسری
* زوجیت در سوره مسد
* ویژگی همسر خوب در قرآن
* رفتار خدا به هنگام ابتلاء ما
* برکت فرزند در زندگی
* تک فرزندی یا چند فرزندی؟ تربیت کدامیک مشکلتر است؟
* نکتهای در مورد سقط جنین
* گرفتاریهای رحمانی خدا
* نورانیت در زندگی مشترک
* روایاتی پیرامون انس در زندگی مشترک
* تجربه بهشت با فرزند
* ملکوت ارتباط با فرزند در خانواده
* عطای فرزند، جلوه رحمت خدا
* این روایت، تقدیم به همه دختر دارها
🎧 جلسه شصت و پنجم
🎙#استاد #امینی_خواه
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
مادرگفت:
نرو ، بمان!😔
دلم می خواهد پسرم عصای دستم باشد
گفت:
هر چه تو بگویی فقط یک سوال!
می خواهی عصای این دنیایت باشد یا آن دنیا؟
مادرش چیزی نگفت
و با اشک بدرقه اش کرد...!💦💧
#رمان #دمشق_شهر_عشق( قسمت سی ونهم)تقدیم نگاه سبزشما👇👇
✍️ #دمشق_شهر_عشق
#قسمت_سی_و_نهم
💠 مصطفی چندقدم دورتر ایستاده و زیرچشمی تمام حواسش به تماس من و ابوالفضل بود و همان اضطرابی که از لرزش صدای ابوالفضل میشنیدم در چشمان #نگران او میدیدم.
هنوز نمیدانستم چه عکسی در موبایل آن #تکفیری بوده و آنها بهخوبی میدانستند که ابوالفضل التماسم میکرد :«زینب! توروخدا دیگه نذار کسی تو رو ببینه تا بیاید زینبیه پیش خودم! من نذاشتم بری #تهران، مجبور شدم ۶ ماه تو داریا قایمت کنم، ولی دیگه الان کاری از دستم برنمیاد! امشب رو تحمل کن، ارتش داره میاد سمت #داریا.»
💠 و همین یک شب داشت جان ابوالفضل و مصطفی را میگرفت که ابوالفضل مرتب تماس میگرفت و مصطفی تا صبح نخوابید و فقط دورم میچرخید.
مادرش همین گوشه #صحن، روی زمین دراز کشیده و از درد و ترس خوابش نمیبرد. رگبار گلوله همچنان شنیده میشد و فقط دعا میکردیم این صدا از این نزدیکتر نشود که اگر میشد صحن این #حرم قتلگاه خانوادههایی میشد که وحشتزده خود را از خانه تا حرم کشانده و پناهنده #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) شده بودند.
💠 آب و غذای زیادی در کار نبود و از نیمههای شب، زمزمه کم آبی در #حرم بلند شد. نزدیک سحر صدای تیراندازی کمتر شده بود، تکیه به دیوار حرم، تمام بدنم درد میکرد و دلم میخواست خوابم ببرد بلکه وحشت این شب طولانی تمام شود.
چشمم به پرچم سبز حرم در روشنای لامپ مهتابی روی گنبد مانده و انگار حضرت برایم لالایی میخواند که خواب سبکی چشمان خستهام را در آغوش کشید تا لحظهای که از آوای #اذان حرم پلکم گشوده شد.
💠 هنوز میترسیدم که با نگاهم دورم گشتم و دیدم مصطفی کنارم #نماز میخواند. نماز خواندنش را زیاد دیده و ندیده بودم بعد از نماز گریه کند که انگار تنگنای این محاصره و سنگینی این امانت طاقتش را تمام کرده بود.
خواست به سمتم بچرخد و نمیخواستم خلوتش را خراب کنم که دوباره چشمانم را بستم تا خیال کند خوابم و او بیخبر از بیداریام با پلکهایم نجوا کرد :«هیچوقت نشد بگم چه حسی بهت دارم، اما دیگه نمیتونم تحمل کنم...»
💠 پشت همین پلکهای بسته، زیر سرانگشت #عشقش تمام تارهای دلم به لرزه افتاده و میترسیدم نغمه احساسم را بشنود که صدایش را بلندتر کرد :«خواهرم!»
نمیتوانستم چشمانم را به رویش بگشایم که گرمای عشقش ندیده دلم را آتش میزد و او دوباره با #مهربانی صدایم زد :«خواهرم، نمازه!»
💠 مژگانم را از روی هم بلند کردم و در قاب گنبد و گلدسته، صورتش را دیدم و چشمانی که دل نداشتند نگاهم را ببینند و خجالتی به زیر افتادند.
از همان چشمان به زیر افتاده، بارش عشقش را میدیدم و این خلوت حالش را بههم ریخته بود که #آشفته از کنارم بلند شد و مادرش را برای نماز صدا زد.
💠 تا وضوخانه دنبالمان آمد، با چشمانش دورم میگشت مبدا غریبهای تعقیبم کند و تحمل این چشمها دیگر برایم سخت شده بود که نگاهم را از هر طرف میکشیدم مبادا عطر عشقش مستم کند.
آفتاب بالا آمد و خبری از رسیدن نیروهای ارتش نبود مگر رگبار گلولهای که تن و بدن مردم را میلرزاند.
💠 مصطفی لحظهای نمینشست، هر لحظه تا درِ #حرم میرفت و دوباره برمیگشت تا همه جا زیر نظرش باشد و ابوالفضل دلی برایش نمانده بود که در تماس آخر، ردّ پای اشک را روی صدایش دیدم :«زینب جان! نمیترسی که؟»
و مگر میشد نترسم که در همهمه مردم میشنیدم هر کسی را به اتهام #تشیّع یا حمایت از دولت سر میبرند و سر بریده سیدحسن را به چشمم دیده بودم تا سه روز بعد که ذخیره آب و غذای حرم و خانوادهها تمام شد.
💠 دست #مدافعان خالی و مراقبت از همین امانت جان مصطفی را گرفته بود که خبر ورود ارتش به #داریا در حرم پیچید. ابوالفضل بلافاصله تماس گرفت تا بیمعطلی از داریا خارج شویم که میدانست این آتش اگر دوباره شعله بگیرد خاکستر داریا را به باد خواهد داد.
حرم #حضرت_سکینه (علیهاالسلام) و پیکر سیدحسن در داریا بود که با هر قدم، مصطفی جان میداد و من اشکهایم را از چشمانش مخفی میکردم تا کمتر زجرش دهم.
💠 با ماشین از محدوده حرم خارج شدیم و تازه میدیدیم کوچههای داریا #مقتل مردم شده است. آنهایی که فرصت نکرده بودند جایی پنهان شوند یا به حرم بیایند، در همان میان خیابان سلاخی شده و پیکرهای پاره پاره و غرق به خون هر جا رها شده بود.
مصطفی خیابانها را به سرعت طی میکرد تا من و مادرش کمتر جنازه مردم #مظلوم داریا را ببینیم و دلش از هم پاشیده بود که فقط زیر لب خدا را صدا میزد. دستههای ارتش در گوشه و کنار شهر مستقر شده و خبرنگاران از صدها جسدی که سه روز در خیابان مانده بود، فیلمبرداری میکردند...
#ادامه_دارد
#شهیدانه🕊
شمادعوت شدید
•🕊🍃..🌷..🍃🕊•
https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093