eitaa logo
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
1.8هزار دنبال‌کننده
11هزار عکس
4.7هزار ویدیو
77 فایل
*موسسه‌فرهنگی‌ هنری و پژوهشیِ شمیم‌عشق‌رفسنجان* شماره ثبت 440 به یادشهیدعارف‌محمدحسین یوسف الهی وبه یادتمامی شهدا کپی‌از‌مطالب‌کانال‌با‌ذکر‌صلوات‌آزاد‌است🪴 ارتباط با ادمین: 『 @shamimeshghar
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌷عاشقان رابرسرخودحکم نیست هرچه فرمان توباشدآن کنند...🌷 برگرفته از کتاب نخل سوخته🌴🥀 قسمت هشتم👇👇 🕊🌷🕊
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🕊️ #نخل _ سوخته 🌹خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی🌹 #قسمت: هفتم - دیدم اصرار
🕊️ _ سوخته 🌹خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی🌹 : هشتم - ستون عراقی ها در آن تاریکی شب هر لحظه به ما نزدیکتر می‌شد. بچه‌ها از جایشان تکان نمی خوردند. عراقی‌ها آمدند و از کنار ما رد شدند. نفس در سینه ها حبس شده بود‌. یکی از آن ها پایش را روی پر لباس یکی از بچه‌های ما گذاشت و رد شد. ولی با همه این حرف‌ها متوجه حضور ما نشدند بی خبر از همه جا عبور کردند و به سمت خط خودشان رفتند. ما هم معبرشان را خوب شناسایی کردیم و برگشتیم. - حسین از این موقعیت خیلی خوشحال بود. گروه دیگری هم که در سمت راست آن ها کار می کرد به عراقی ها بر خورده و لو رفته بود. به خاطر فرار از دست دشمن مجبور شده بودند که روی میدان مین غلت بزنند، اما نکته عجیب اینکه هیچ یک از این مین ها منفجر نشده بود، و بچه‌ها خود را سالم به خط خودی رسانده بودند. - قرار شد همان اول شب من و حسین، با همان گروه سمت راست که حدود ۱۰۰ متر با دشمن فاصله داشت مجدداً به شناسایی برویم. - این کاری بود که معمولاً ما در همه عملیات‌ها انجام می‌دادیم. تا آنجا که ممکن بود به دشمن نزدیک می‌شدیم و تمام موقعیت‌ها را بررسی می کردیم. - آن شب داخل محور، تا پشت میدان مین عراقی‌ها پیش رفتیم. موانع، عمق خاک دشمن و سایر مسائل را شناسایی کردیم‌. - در برگشت به شیاری رسیدیم که از قبل برای خوابیدن نیروهای عمل کننده پیش بینی شده بود. همین که وارد شیار شدیم، من یکدفعه دیدم تمام بچه‌ها افتادند روی زمین. فکر کردم حتماً به گشتی های عراقی برخورده ایم. همینطور که به اطرافم نگاه می‌کردم خواستم من هم خودم را روی زمین بیاندازم، اما دیدم نه، مثل اینکه بچه‌ها خیز نرفته اند بلکه در حال سجده هستند. گویا سجده شکر بود. بعد هم همگی بلند شدند و دو رکعت نماز خواندند. خیلی تعجب کرده بودم. - حسین را کناری کشیدم و گفتم: چه کار می‌کنید. - گفت: بچه ها دارند سجده شکر به جا می‌آورند. این روش هر شب ماست. - گفتم: خب چرا اینجا، صبر می کردید تا به خط خودمان برسیم بعد. - گفت: نه ما هر شبی که وارد معبر می شویم، موقع برگشت هم آنجا پشت میدان مین دشمن یک سجده شکر و دو رکعت نماز به جا می‌آوریم و بعد برمی گردیم عقب. - این یک نمونه از حال و هوای بچه‌های اطلاعات بود. حال و هوایی که بیشتر به برکت وجود حسین ایجاد شده بود. (سردار سلیمانی) ◽یک هفته بیشتر به عملیات بدر نمانده بود. این بار هم، کار شناسایی با مشکل مواجه شده بود. دو کمین عراقی با فاصلهٔ خیلی کمی از هم، راه بچه‌ها را سد کرده بودند. کمین‌ها روی دو پد داخل آب بودند. حدود دو ماه حسین تلاش کرد تا بلکه بتواند راهی برای نفوذ پیدا کند اما نشد. چرا که فاصله بین این دو کمین تنها یک برکه بود با آبی صاف صاف. یعنی هیچ نیزاری نبود که بچه ها بتوانند به آن اتکا کنند و پشتش پنهان شوند. - زمان می گذشت و عملیات نزدیک می شد. من باز هم نگرانی خودم را با حسین در میان گذاشتم. همان شب با دو نفر دیگر از بچه ها دوباره برای شناسایی راه افتاد و این بار با یک بلم کوچک دونفره. وقتی برگشت دیدم خوشحال است. فهمیدم که موفق بوده است گفتم: چکار کردی؟ - گفت رفتم نزدیک دو کمین. دیدم هر کاری کنم عراقی‌ها مرا می‌بینند. هر چه فکر کردم اصلاً راهی ندارم جز اینکه از وسط آن ها عبور کنم. آمدم چسبیدم به یکی از این پدهایی که کمین های عراقی روی آن سوار شده بود، و از سمت راستش آهسته خودم را جلو کشیدم. عراقی‌ها کر وکور متوجه من نشدند و من توانستم خیلی راحت بروم و برگردم. (سردار سلیمانی) ▪️قرار بود با حسین و چند نفر دیگر از بچه‌های اطلاعات به شناسایی برویم. منطقه کوهستانهای غرب بود. ما تا آن زمان بیشتر در جنوب کار کرده بودیم و با مناطق کوهستانی زیاد آشنایی نداشتیم. دو نفر از افراد بومی محل به نام های شاهرخ و اکبر قیصر به عنوان بلدچی ما را در این شناسایی همراهی می کردند. آن ها در همانجا بزرگ شده بودند و به تمام راه ها وارد و آشنا بودند ضمناً خصلت های عجیبی داشتند. به نظر می رسید که آدم های خوبی نیستند. - توی راه که می رفتیم خیلی بلند بلند صحبت می‌کردند. ما با توجه به تجربه های گذشته مان احتیاط می کردیم. در جنوب باید سینه خیز به سمت دشمن می رفتیم و خیلی آهسته صحبت می‌کردیم اما در کوهستان شرایط فرق می کرد. ولی با این حال، آن ها اصلاً اصول ایمنی را رعایت نمی‌کردند. برخوردشان هم بد بود. همه بچه ها ناراحت بودند. به حسین گفتم: نکند امشب اینها ما را لو بدهند و گیر دشمن بیندازند. - حسین گفت: نه خیالت راحت باشد. - گفتم از کجا می دانی؟ - گفت: اخلاقشان را می‌دانم اینها اصلا فرهنگشان اینطور نیست. درست است که ظاهراً آدمهای خوبی نیستند ولی از این کارها هم نمی کنند. با این حال از باب احتیاط چند نفر را به عنوان تأمین اطراف گروه می‌فرستم. - هندوزاده و مهدی شفازند را برای احتیاط پشت سر فرستاد.👇👇👇
من وجوادرزم حسینی و اکبر قیصر راه افتادیم. - با اینکه مسافت زیادی آمده بودیم و خیلی زمان گذشته بود اما هنوز به دشمن نرسیده بودیم. - پرسید: اکبر پس دشمن کجاست؟ - گفت: هنوز خیلی مانده. - و این جمله آنقدر بلند گفت که تا فاصله صد متری می شد صدایش را شنید. - ما چیزی نگفتیم و به راهمان ادامه دادیم ولی باز هم از دشمن خبری نبود. یکی دو مرتبه دیگر من از او سؤال کردم، اما باز همین جواب را شنیدم. اصلاً هرچه به او می گفتیم برعکس عمل می‌کرد. من فکر می‌کردم او ریگی به کفش دارد و حتماً می خواهد بلایی سر ما بیاورد. - حسین گفت: شما هیچی به او نگو. - گفتم: برای چه؟ - گفت: برای اینکه این ها عشایرند. خصلت های خاص خودشان را دارند. وقتی اینقدر با احتیاط می رویم، فکر می کنند می ترسیم، آن وقت بدتر لج می کنند. - گفتم: باشد. من دیگر چیزی نمی گویم اما فکر نمی‌کنم ما را سالم برسانند. - گفت: خاطرت جمع باشد، من این ها را می شناسم. - ما همچنان به راهمان ادامه دادیم تا به ارتفاع شتر بیل رسیدیم. اکبر ما را برد پشت ارتفاع و گفت: عراقی ها اینجا هستند. - ما مشغول شناسایی شدیم و او هم به گوشه ای رفت و منتظر شد. این داستان ادامه دارد... 📚برگرفته از کتاب: «نخل سوخته» ✍🏻نویسنده: به قلم مهدی فراهانی
1_1533980670.mp3
7.07M
🔅↭🌺﷽🌺↭🔅    بعدشماکاری نکردم😔 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
🍃🌸 🌸🍃 عبادات ما قطعا ناقص است و معلوم نیست که مورد قبول درگاه الهی قرار گیرد، اما نباید ناامید بود، چون خداوند راه جبران نقایص واجبات را در مستحبات قرار داده است و چه مستحبی بالاتر از ؟ امام کاظم علیه السلام نیز فرمود: خداوند، نماز واجب را با نماز نافله و روزه واجب را با روزه مستحب کامل کرده است. علل الشرایع/ص328" 💙🎋💙🎋💙🎋💙 رابه نیت ظهورمیخوانیم عجل لولیک الفرج🤲🤲
گر بوسه می‌فروشـد جانان به قیمتِ جـان❤️ مـا طالبیم و خواهیم آن را به جـان خریـدن ...👌 سردار دل ها حاج شهدایی عزیزان همراه 🙏🌙✨ ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
تلاوت یک آیه از"قرآن کریم"(سوره مبارکه نساء)بهمراه ترجمه آن،هدیه به شهیدعارف،محمدحسین وسرداردلهاحاج قاسم ❤ . ✨بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِیم بنام خداوند بخشنده ومهربان✨ آیه ۶۵ - سوره نساء آیه فَلا وَ رَبِّكَ لا يُؤْمِنُونَ حَتَّى يُحَكِّمُوكَ فيما شَجَرَ بَيْنَهُمْ ثُمَّ لا يَجِدُوا في أَنْفُسِهِمْ حَرَجاً مِمَّا قَضَيْتَ وَ يُسَلِّمُوا تَسْليماً [65]🌺🍃 به پروردگارت سوگند كه آن‌ها ايمان نخواهند آورد، مگر اينكه در اختلافات خود، تو را به داورى طلبند؛ و سپس از داورى تو، در دل خود احساس ناراحتى نكنند؛ و كاملاً تسليم باشن[65]🌺🍃 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 السَّلامُ عَلَیکَ أیُّها الإمامُ الفَرِیدُ... ✨سلام بر تو ای یگانه دوران و ای همنشین ‌تنهایی! سلام بر تو و بر روزی که جهان با قدومت آباد خواهد شد. 📚 صحیفه مهدیه،زیارت حضرت صاحب الامر در سرداب مقدس 💔 🔸ای کاش دست‌های خالی‌مان به آستان اجابت، گره بخورد 🔹ای کاش زمزمه‌های مداوم دعای فرج، گره گشا بشود 🔸ای کاش این بغض گلوگیر و مداوم، راه باز کند 🔹ای کاش شما بیایید... 🤲برای سلامتی وتعجیل درامرظهور مولایمان دلهایتون رو نورانی کنید بذکر چهارده صلوات💚 ‌‌ ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌠☫﷽☫🌠 🕊زیارتنامه ی 🕊 🌹🌱اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ🌷 اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ🌷اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ🌷اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ🌷 بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم🌷وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا🌷فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱 ✨امروز << هفتم>>آبان سالروز شهادت ✨شهید مدافع حرم، غلامرضا سمائی ✨تاریخ تولد:1338/10/1 ✨محل تولد:فیض اباد-تربت حیدریه ✨فرمانده توپخانه لشگر5 نصر ✨تاریخ شهادت : 1395/8/7 ✨محل شهادت:سوریه-حومه شهر حلب ✨مزار: حرم مطهر رضوی ✨شهدای گروه توپخانه 61 محرم روحش صلوات ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
❃بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن❃ 🔰برگی ازخاطرات یکی از همرزمان شهید در سوریه🥀 ✍اولین روز حضور سردار، او را دیدم که ساعت صبح 6 با کلاه مشکی، آماده و بی سیم به دست ایستاده و با عجله می گوید: برویم. تعجب کردم و پرسیدم: این موقع کجا برویم؟ جواب داد: دیده بان دارم باید بروم به آ نها سر بزنم. از اول که آمده بود، به ما گفته بودند مراعات سن وسال ایشان را بکنیم. وقتی خودش این موضوع را فهمید، ناراحت شد. 🔸پس از چند روز همکاری با سردار متوجه شدیم انرژی اش بیشتر از ماست. هر روز تمام تجهیزات را برمی داشت و به دیده بان سرمی زد. روز اول که رفت، ساعت9 شب برگشت. گفتیم از این به بعد شب ها زودتر برگردید. شهید جواب داد: من برای سرکشی میروم و ممکن است بعضی شب ها در کنار دیده بان ها بمانم واینجا نیایم. ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
         👇تقویم نجومی اسلامی شنبه👇       👇👇👇کانال عمومی👇👇👇                   (تقویم همسران) (اولین و پرطرفدارترین مجموعه کانالهای تقویم نجومی اسلامی) @taghvimehamsaran ✴️ شنبه 👈 7 آبان 👈 عقرب 1401 👈3 ربیع الثانی 1444👈29 اکتبر 2022 🕌 مناسبت های دینی و اسلامی. 🐪 سفر امام حسن عسگری علیه السلام به جرجان با طی الارض. 🌙⭐️ احکام دینی و اسلامی. 📛 امروز برای امور زیر مناسب نیست: 📛 عقد ازدواج. 📛مشارکت و امور شراکتی. 📛و خرید های کلان خوب نیست. 📛 برای پیوستن به کانال تقویم نجومی اسلامی و دریافت تقویم هر روز کافی است کلمه "تقویم همسران "را در تلگرام یا ایتا و سروش جستجو کنید و به ما بپیوندید. 💠 به کانال ما در موضوع حرز امام جواد علیه السلام و ادعیه همراه بپیوندید مناسبترین قیمت و مطمئن..👇 @Herz_adiye_hamrah 🚖مسافرت: سفر خوب نیست و در صورت ضرورت همراه صدقه باشد. 👶 زایمان مناسب و نوزاد عمرش دراز باشد 🔭 احکام و اختیارات نجومی. 📛 امروز تا عصر قمر در برج قوس و از نظر نجومی روز مناسبی برای امور زیر نیست: 📛 فروش جواهرات و طلا و تبدیل آن. 📛فروش احشام و حیوانات و چهارپایان 📛نو پوشیدن. 📛و قرض و وام خوب نیست. 🔲 این اختیارات تنها یک سوم مطالب سررسید همسران است بقیه امور را در تقویم مطالعه بفرمایید. @taghvimehamsaran 👩‍❤️‍👨 انعقاد نطفه و مباشرت. 👩‍❤️‍👨 امشب: امشب ( شب یکشنبه ) ، دلیل خاصی وارد نشده است. 💇💇‍♂  اصلاح سر و صورت. طبق روایات، (سر و صورت) در این روز از ماه قمری ، باعث طول عمر می شود. 💉💉 حجامت. خون دادن فصد زالو انداختن خون_دادن یا در این روز از ماه قمری ، باعث ضعف مغز می شود. 😴😴 تعبیر خواب. امشب : خواب و رویایی که شب یکشنبه دیده شود تعبیرش از ایه 4 سوره مبارکه " نساء" است. واتوا النساء صدقاتهن نحله... و از مفهوم و معنای آن استفاده می شود که خواب بیننده یا ازدواج کند یا مال زیادی و یا هدیه ای به او برسد.شما مطلب خود را بر آن قیاس کنید. 💅 ناخن گرفتن. شنبه برای ، روز مناسبی نیست و طبق روایات ممکن است موجب بیماری در انگشتان دست گردد. 👚👕دوخت و دوز. شنبه برای بریدن و دوختن، روز مناسبی نیست آن لباس تا زمانی که بر تن آن شخص باشد موجب مریضی و بیماری اوست.(این حکم شامل خرید لباس و پوشیدن نمی شود) 🙏🏻 وقت در روز شنبه: از طلوع آفتاب تا ساعت ۱۰ و بعداز اذان ظهر تا ساعت ۱۶ عصر. 📿 ذکر روز شنبه ،یارب العالمین ۱۰۰ مرتبه 📿 ذکر بعد از نماز صبح ۱۰۶۰ مرتبه که موجب غنی و بی نیاز شدن میگردد. 💠 ️روز شنبه طبق روایات متعلق است به (ص). سفارش شده تا اعمال نیک و خیر خود را در این روز به پیشگاه مقدس ایشان هدیه کنیم تا ثواب دوچندان نصیبمان گردد. @taghvimehamsaran 📚 منبع مطالب: تقويم همسران نوشته ی حبيب الله تقيان انتشارات حسنین قم تلفن. 09032516300 0253 77 47 297 0912353 2816 📛📛📛📛📛📛📛📛 ارسال و انتقال این پست بدون ادرس و لینک گروه شرعا حرام است. 📛📛📛📛📛📛📛📛 @taghvimehamsaran تماس با ادمین ایتا👇 کانال تقویم همسران در ایتا و سروش و تلگرام 👇ادمین..👇 @tl_09123532816 https://eitaa.com/joinchat/2302672912C0ee314a7eb
💠 💫 🔷 بهترین هدف برای تشکیل خانواده چیه؟! بهترین هدف تلاش و تکاپو برای تربیت فرزندان و حتی خود زن و شوهر چیه؟! ✔️اینه که خانه و خانواده، "محل تربیت ولایتمداران" باشه. محل "تقویت ولایتمداری" باشه و بس...💖 چون که صد آمد نود هم پیش ماست.... 🔸نماز میتونه در این جهت باشه. 🔸پول هم در مياری در این جهت باشه. ⁉️ چرا مرد نباید پول حروم بیاره توی خونه؟ -- چون بده! 🔷 بد چیه؟! یه پاسخ باکلاس‌تر بده ! 👈 بگو " اگه بچه لقمه حروم بخوره ولایتمدار نميشه".... 💥نهال_ولایت ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❃بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن❃ 🚩پاسدار شهید «حامد سلطانی» در سال 1359 چشم به جهان گشود و در تاریخ هفتم آبان ماه سال ۱۳۹۸ در شمال سوریه به فیض عظیم شهادت نائل آمد🥀 [♦️کــــــلام_شهــــــید♦️] 🚩امتی که شهادت دارد ، اسارت ندارد . قدرتهای بزرگ از سلاح ترس ندارند چون که مجهزترند ، آنها از ایمان ترس دارند . ای مردم ! نگذارید انقلاب از بین برود ، وحدت خود را حفظ کنید و بیشتر در صحنه باشید چون دشمن در کمین است. اگر خواستید بدانید این انقلاب چقدر ارزش دارد، بایستی دید چقدر دشمن داریم🔹 ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❤️ روز ما بی گل روی تو شب تار شده حال و احوال همه پر غم و بیمار شده هیچ ڪس فڪر غریبی شما نیست دگر طعنه بر منتظران تو چه بسیار شده ــدرخاڪریزخاطـراٺ شـ❤️ـدا همراہ باشید👇👇 شمادعوت شدید •🕊🍃..🌷..🍃🕊• https://eitaa.com/joinchat/4043112493C208995c093
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔰 ملتی که رهبر بزرگ دارد دشمن بزرگ دارد ♦️این انقلاب نه با کودتا و نه با زور و نه موروثی بوجود آمده است، یک انقلاب کاملا مردمی است و تا زمانی که همه مردم نخواهند با هیچ چیزی متوقف نمی شود. ♦️ مردم در طول ۴۳ سال گذشته ثابت کرده اند بیش از ابتدای انقلاب نسبت به اهداف و آرمانهای امام و انقلاب آگاه‌تر و پایبندتر شده اند، جمهوری اسلامی با این فتنه ها و آشوب های نیابتی متوقف نمی شود. ♦️دشمن بزرگ یک موهبت الهی است، کشوری که رهبر بزرگ دارد دشمن بزرگ هم دارد، نظامی که با روش انقلابی به حکومت برسد دشمنان با انگیزه تری هم دارد، از دل همین مخاطره ها و دشمنی های سخت، این فرصت ها بدست آمده است. ♦️سرمایه‌ی ما رهبری روحانی و معنوی است که همه می‌بینیم که این روزها چقدر تلاش می کنند او را در ذهن مردم تضعیف کنند، دشمنان بزرگ ما هم تمنای چنین رهبری را دارند، خیلی از بزرگان آنها اعتراف کرده اند که اگر ما اینچنین رهبری داشتیم دنیا را تسخیر می کردیم. ♦️پس نتیجه می گیریم ملت امام حسین علیه السلام و منتظر ظهور، نا امید نمی شود. فتنه در کنار سختی، امتحان الهی است، فتنه زمینه ظهور را فراهم می کند، فتنه ها کشور را خالص می کند، نباید در فتنه های آخرالزمان به خودمان ترس راه بدهیم، فتنه آخرالزمان منافقان را هلاک می کند. ♦️شاید ایران در فضای مجازی 🔥آتش گرفته، شورش باشد، اما در فضای حقیقی ایران قدرتمند است. ایران ✌قوی رهبر قوی و مردم قوی دارد و این را دشمنان خوب فهمیده‌اند. اللهم احفظ و اید و انصر قائدنا وسیدنا و مرجعنا و مولانا ومقتدانا ولی الله سید علی خامنه ای 🤲
🌷عاشقان رابرسرخودحکم نیست هرچه فرمان توباشدآن کنند...🌷 برگرفته از کتاب نخل سوخته🌴🥀 قسمت نهم👇👇 🕊🌷🕊
『عارف‌ شهید』(موسسه فرهنگی شمیم عشق)
🕊️ #نخل _ سوخته 🌹خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی🌹 #قسمت: هشتم - ستون عراقی
🕊️ _ سوخته 🌹خاطرات سردار شهید حسین یوسف الهی🌹 : نهم - وقتی کارمان تمام شد دوباره به همان ترتیب که آمده بودیم، برگشتیم. صحیح و سالم. و شاهرخ و اکبر قیصر همان طور که حسین گفته بود خطر ایجاد نکردند. - واقعاً جالب بود که حسین چطور روی عشایر اینقدر شناخت خوب و دقیق دارد. هر چه بود به هوش و استعداد فوق العاده اش مربوط می‌شد. شناسایی دیگری که ما با بچه‌های اطلاعات رفتیم اطراف رودخانه کنگاکش بود. در این منطقه ما خط پیوسته ای نداشتیم. یعنی نیروها روی تپه های پراکندهٔ اطراف رودخانه مستقر بودند. هم گشتی های عراق به شناسایی می آمدند و هم بچه‌های ما می رفتند. - آن شب قرار بود حسین منطقه را به ما و تعداد زیادی از فرماندهان دیگر نشان بدهد. همین اکبر قیصر هم بود. - به سمت رودخانهٔ کنگاکش حرکت کردیم. نزدیک رودخانه در زمین پستی به راهمان ادامه می‌دادیم که یک دفعه متوجه شدیم یک گروه ده، پانزده نفری از سمت شمال به ما نزدیک می‌شوند. تعدادمان تقریباً برابر بود. اما آن ها به خاطر موقعیتشان بر ما مسلط بودند. نمی دانستیم که خودی هستند یا عراقی، ولی به خاطر شرایط حساس منطقه و حضور فعال گشتی های عراق احتمال می‌رفت که از نیروهای دشمن باشند. - بچه‌ها سریع متوقف شدند. آن ها هم با دیدن ما ایستادند. در واقع هر دو طرف شک کرده بودند. باید احتیاط می‌کردیم. نمی‌شد بی‌گدار به آب زد. نشستیم تا با مشورت یکدیگر راهی پیدا کنیم. - حسین گفت: من و اکبر قیصر با سید محمد تهامی و یکی دو نفر دیگر از بچه‌ها به سمتشان می‌رویم. شما هم بکشید روی تپهٔ پشت سر. اگر آن ها عراقی بودند که ما درگیر می شویم و شما در این فاصله دو کار می توانید بکنید یا ازهمان بالای تپه درگیر می شوید و به کمک هم از بین می‌بریمشان، یا اینکه سعی می‌کنید تا لااقل خودتان را نجات دهید. اگر هم عراقی نبودند که چه بهتر تکلیف را روشن می‌کنیم و بر می‌گردیم. - طبق معمول او به خاطر نجات بقیه، برای خطر کردن پیش قدم شده بود. فکر خوبی کرده بود و غیر از این هم راهی نداشتیم. - حسین و چند نفری که مشخص شده بودند راه افتادند. من و بقیه فرماندهان هم به طرف تپه ای که پشت سرمان بود رفتیم. هر چند لحظه یکبار بر می گشتیم و بچه‌ها را نگاه می کردیم. منتظر بودیم که هر لحظه درگیری ایجاد شود. حسین خیلی راحت و بدون ترس راه می رفت. - انگار نه انگار که هر لحظه ممکن است به طرفش تیر اندازی شود. حتی حاضر نبود خم شود یا سینه خیز برود. قبل از اینکه ما خودمان را بالای تپه بکشیم آن ها رسیدند. فرصتی نبود همانجا توقف کردیم و منتظر شدیم تا ببینیم نتیجه چه می‌شود. - وقتی بچه‌ها به گروه مقابل نزدیک شدند هیچ درگیری پیش نیامد. فهمیدیم که پس حتماً خودی هستند. با هم صحبت کردند و دوباره برگشتند. ما هم از دامنهٔ تپه پایین آمدیم. وقتی حسین آمد معلوم شد که آن ها نیز یک گروه شناسایی ارتش بوده اند که با دیدن ما به گمان اینکه عراقی هستیم توقف می‌کنند. در جستجوی چاره ای بوده اند که حسین و بقیه به سراغشان می‌روند و تکلیف هر دو طرف را روشن می کنند. - این اولین و آخرین باری نبود که چنین ایثار و شجاعتی از حسین دیدم. همه او را خوب می شناختند و می دانستند که تنها ترسی که در وجودش هست، ترس از خداست. (سردار سلیمانی) ▪️ مأموریت‌های واحد اطلاعات عموماً در شب انجام می‌گرفت، چون بچه‌ها در نهایت اختفا خودشان را به دشمن نزدیک می‌کردند. بچه ها شب ها به شناسایی می‌رفتند و روزها به کارهای خودشان می پرداختند و یا در جلسات و کلاس‌هایی که در واحد تشکیل می شد، شرکت می کردند. - آن روز هر کس مشغول کار خودش بود. حسین هم داخل سنگر بود. نزدیکی های ظهر حدود ساعت دوازده یک مرتبه هوا طوفانی شد. گرد و خاک و غبار تمام منطقه را پوشانده بود. چشم چشم را نمی دید. در همین موقع حسین که متوجه طوفان شد با عجله از سنگر بیرون آمد و گفت: خیلی هوای خوبی شد باید هرچه زودتر بروم میان عراقی ها. - گفتم: جدّی می گویی می خواهی بروی؟ - گفت: بله. بهترین فرصت است. - دیدم مثل اینکه جدی جدی می خواهد برود آن هم در روز روشن. جلو رفتم و با التماس گفتم: - بابا حسین جان دست بردار. رفتن میان عراقی ها آن هم در روز روشن خیلی خطرناک است. - گفت: هوا را نگاه کن هیچی دیده نمی‌شود. - گفتم: الآن هوا طوفانی است، اما ممکن است چند دقیقه دیگر صاف بشود. - گفت: طوری نیست، مهم این است که تا آنجا بتوانم بروم. من هم می‌روم و زود خودم را می‌رسانم. - گفتم: خب چرا صبر نمی کنی تا شب. - گفت: الآن می روم و کار شبم را انجام می دهم. - هرچه اصرار کردم فایده ای نداشت. خودش را آماده کرد و به سرعت رفت طرف دشمن. - من همینطور بهت زده نگاهش کردم تا رفت و میانه گرد و غبار گم شد. دیگر نه حسین را می‌دیدم و نه خط عراقی‌ها، را فقط چند متر جلوترمان مشخص بود. - هنوز مدت زیادی از رفتن حسین نگذشته بود👇👇