📌 #نکته_مهم
حضرت آیةالله گرامی قمی:
بجا آوردن قضای نماز شب خودش توفیق می آورد.
اگر شبی خواب ماندید تا قبل از اذان ظهر قضای آن را بخوانید.
پ.ن:
این نکته خیلی کاربردی هست رفقا
اگه کسی واقعا نتونست میتونه قضا کنه و خیلی ثواب هم داره 🍀
التماس دعا🙏
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
پروردگارا
چه زیبا روزی شود
همراه با خورشید
به تو سلام کنیم.
و نام تو را نجوا کنیم
وبانام حسین علیه السلام، آرام بگیریم
روزمان رابا توکل بر
نام زیبایت آغازمی کنیم و سلامی از سرشوق
السلام علیک یا ابا عبدالله💚
صبحتون حسینی عزیزان⚘
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
باز در انتظار دیدارت، کوچه را جرعهجرعه نوشیدم
ﺗﻮ ﺍﮔﺮ تهنشینِ آن باشی، تلخیِ انتظار شیرین است.......
#یاایهاالعزیز
💚اللهم عجل لولیک الفرج💚
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
🕊زیارتنامه ی شهدا🕊
🌹🌱🌹🌱السَّلامُ عَلَیکُم یَا اَولِیاءَ اللهِ وَ اَحِبّائَهُ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یَا اَصفِیَآءَ اللهِ وَ اَوِدّآئَهُ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصَارَ دینِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ رَسُولِ اللهِ ، اَلسَلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَمیرِالمُومِنینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ فاطِمَةَ سَیِّدَةِ نِسآءِ العالَمینَ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی مُحَمَّدٍ الحَسَنِ بنِ عَلِیٍّ الوَلِیِّ النّاصِحِ ، اَلسَّلامُ عَلَیکُم یا اَنصارَ اَبی عَبدِ اللهِ ، بِاَبی اَنتُم وَ اُمّی طِبتُم ، وَ طابَتِ الاَرضُ الَّتی فیها دُفِنتُم ، وَفُزتُم فَوزًا عَظیمًا ،فَیا لَیتَنی کُنتُ مَعَکُم فَاَفُوزَمَعَکُم🌹🌱🌹🌱
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
امروز ۱۵دی۱۳۹۹ مصادفاست با سالروز:
🦋ولادت شهید #حبیبالله_ولایی
🦋ولادت شهید #مصطفی_عارفی
✨شــادی ارواح مطهر شـهدا صــلوات
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
برگی دیگر از خاطرات شهیدِعارف،محمدحسین یوسف الهی تا دقایقی دیگر تقدیم شما همراهان و عزیزان میشود👇👇
❤بسم رب العشق❤
یکی از مسائلی که در عملیات والفجر هشت اهمیت داشت، جزر و مد آب که روی رود اروند نیز تأثیر می گذاشت.
بچه ها برای اینکه میزان جزر و مد ساعات و روزهای مختلف، دقیق اندازه گیری کنند، یک میله را نشانه گذاری کرده و کنار ساحل، داخل آب فرو کرده بودند.
این میله یک نگهبان داشت که وظیفه اش ثبت اندازه جزر و مد بر حسب درجه های نشانه گذاری شده بود.
اهمیت این مسئله در این بود که می بایست زمان عبور غواصان از اروند طوری تنظیم شود که با زمان جزر آب تلاقی نکند، چون در آن صورت آب، همه آنها را به دریا می برد.
از سویی در زمان مد، چون آب بر خلاف جهت رودخانه از سمت دریا حرکت می کرد، موجب می شد تا دو نیروی رودخانه و مد دریا مقابل هم قرار گیرند و آب حالت راکد پیدا کند و این زمان برای عبور از اروند بسیار مناسب بود، اما اینکه این اتفاق هر شب در چه ساعتی رخ می دهد و چه مدت طول می کشد، مطلبی بود که می بایست محاسبه شود و قابل پیش بینی باشد.
بچه های اطلاعات برای حل این مسئله، میله ای را نشانه گذاری کردند و کنار ساحل فرو بردند.
این میله سه نگهبان داشت که اندازه های مختلف را در لحظه های متفاوت ثبت می کردند.
حسین بادپا یکی از این نگهبان ها بود.
حسین بادپا خودش این طور تعریف می کرد :
دفترچه ای به ما داده بودند که هز پانزده دقیقه درجه ی میله را می خواندیم و با ساعت و تاریخ در آن ثبت می کردیم.
مدت دو ماه کار ما سه نفر فقط هم آن شب خیلی خسته بودم و خوابم می آمد.
نیمه های شب نگهبان قبل بالای سرد آمد و بیدارم کرد:
«حسین! بلند شو نوبت نگهبانی تو است.» همان طور خواب آلود گفتم:
«فهمیدم باشه! تو برو بخواب. من الأن بلند می شوم.)نگهبان سر جای خودش رفت و خوابید، به این امید که من بیدار شده ام و الآن سر پستم خواهم رفت، اما با خوابیدن او، من هم خوابم برد.
چند لحظه بعد یک دفعه از جا پریدم. به ساعتم نگاه کردم، بیست و پنج دقیقه گذشته بود.
با عجله بلند شدم. نگاهی به بچه ها انداختم، همه خواب بودند.
با خودم گفتم! الحمد لله مثل اینکه کسی متوجه نشد.
خداراشکر "محمد حسين يوسف الهی" و محمد رضا کاظمی هم که اهواز هستنداز سنگر بچه ها تا میله، فاصله چندانی نبود، سریع سر پستم رفتم.
دفترچه را برداشتم و با توجه به تجربیات قبلی و یادداشت های درون دفتر چه، بیست و پنج دقیقه ای را که خواب مانده بودم از ذهن خودم نوشتم.
روز بعد داخل محوطه قرارگاه بودم که دیدم محمدرضا کاظمی با ماشین وارد شد و سریع و بدون توقف طرف من آمد.
از ماشین پیاده شد. مرا صدا کرد:
حسین! بیا اینجا!» جلو رفتم. بی مقدمه گفت: «حسین تو شهید نمی شوی!»
رنگم پرید و فهمیدم که قضیه از چه قرار است، ولی اینکه او از کجا فهمیده بود برایم خیلی مهم بود.گفتم:
«چراشهید نمی شوم؟ حرف دیگری نبود بزنی؟!» گفت: «همین که دارم به تو می گویم.» گفتم: «خب دلیلش را بگو!» گفت: «خودت میدانی گفتم:
«من چیزی را نمی دانم، تو بگو!» گفت: «تو دیشب نگهبان میله بودی، درست است؟
گفتم: «خب بله!»گفت: «بیست و پنج دقیقه خواب ماندی و از پیش خودت دفترچه را نوشتی. آدمی که می خواهد شهید شود، باید شهامت و مردانگی اش بیش از اینها باشد.
حقش بود جای آن بیست و پنج دقیقه را خالی می گذاشتی و مینوشتی که خواب بودم.)گفتم:
«کی گفته؟ اصلا چنین چیزی نیست من نگهبان بودم اما خواب نیفتادم.)گفت:
«دیگر صحبت نکن! حالا دروغ هم می گویی، پس یقین داشته باش که شهید نمی شوی!»
سپس با ناراحتی سوار ماشین شد و سراغ کار خودش رفت با این حرفش حسابی ذهنم مشغول شد.با خودم گفتم آخر او چطور فهمیده بود؟
آن شب که همه خواب بودند، تازه اگر هم کسی متوجه من شده باشد چطور می توانسته به محمدرضا کاظمی چیزی بگوید، او که اهواز بود و به محض ورودش با کسی حرفی نزد و یک راست آمد سراغ من!
و از همه مهم تر چطور این قدر دقیق می دانست که من بیست و پنج دقیقه خواب بوده امتا چند روز ذهنم درگیر این مسئله بود و هر چه فکر می کردم او از کجا ممک است قضیه را فهمیده باشد راه به جایی نمی بردم.
بالاخره یک روز محمدرضا کاظمی را صدا زدم و گفتم: «چند دقیقه بیا کارت دارم.)آمد و گفت: «چیه؟»
گفتم: «راجع به مطلب آن روز می خواستم صحبت کنم.»
گفت: «چه می خواهی بگویی؟»گفتم: «حقیقتش را بخواهی تو آن روز تو درست می گفتی، من خواب مانده بودم، اما باور کن عمدی نبود.
نگهبان بیدارم کرد، ولی چون خیلی خسته بودم، دوباره خوابم برد.»
گفت: «تو که آن روز گفتی خواب نمانده بودم!»گفتم: «آن روز می خواستم کتمان کنم، ولی وقتی دیدم تو آن قدر محکم و با اطمینان حرف میزنی، فهمیدم که باید از جایی خبر شده باشی.»
گفت: با این حرفت می خواستی من به شک بیندازی.
گفتم: «چه شکی؟»
گفت:« بی خیال خب! حالا چه می خواهی بگویی؟»
گفتم: «هیچی! من فقط می خواهم بدانم تو از کجا فهمیدی؟»
| گفت: «دیگر کار به این کارها نداشته باش،👇👇👇👇
فقط این را بدان شهید نمیشوی.
گفتم:
«تو را به خدا به من بگو، باور کن چند روزی است که این مطلب ذهنم را به خود مشغول کرده است.»
گفت: «چرا قسم می دهی؟ نمی شود بگویم.» گفتم: «حالا که قسم داده ام، پس بگو»
مکثی کرد و با تردید گفت:
«خیلی خب حالا که این قدر اصرار می کنی می گویم، ولی باید قول بدهی که چیزی به کسی نگویی، لااقل تا موقعی که زنده ایم
گفتم: «هر چه تو بگویی قول می دهم.»
گفت: «من و محمد حسين يوسف الهی توی قرارگاه شهید کازرونی اهواز داخل سنگر خواب بودیم، نصف شب "محمد حسین" مرا بیدار کرد و گفت:
محمدرضا! حسين الأن سر پست خوابش برده و کسی نیست که جزر و مد آب را اندازه بگیرد، همین الآن بلند شو برو سراغش! من چون مطمئن بودم "محمد حسین" دروغ نمی گوید و بی حساب حرفی نمی زند، بلند شدم که بیایم اینجا.
وقتی خواستم راه بیفتم، دوباره آمد و گفت:
محمدرضا! به حسین بگو شهید نمی شوی، چون بیست و پنج دقیقه خواب ماندی و بعد هم دفترچه را از ذهن خودت پر کردی.)
حالا فهمیدی که چرا این قدر با اطمینان حرف می زدم؟
تو با انگارت آن روز می خواستی من را نسبت به او به شک بیندازی وقتی اسم "محمد حسين يوسف الهی" را شنیدم، دیگر همه چیز دستگیرم شد.
او را خوب می شناختم و باورم شد که شهید نمی شوم..
راوی : شهیدحسین بادپا
#خاطرات محمدحسین
⚘شادی ارواح طیبه شهدا بخصوص روح بلند شهید عارف،محمدحسین صلواتی هدیه کنیم⚘
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
◼️ پیکرآیت الله مصباح یزدی در حرم حضرت معصومه علیهاالسلام آرام گرفت
◻️ پیکر مرحوم آیت الله مصباح یزدی پس از تشییع در تهران، مشهد و قم امروز در حرم مطهر حضرت فاطمه معصومه سلاماللهعلیها برای همیشه آرام گرفت.
◻️ امروز در مراسم تشییع آیت الله مصباح یزدی خیابانهای مصلی قدس قم منتهی به حرم حضرت معصومه علیهاالسلام مملو از جمعیت بود در حالی که برای حضور مردم هیچ دعوتی نشده بود، اما مردم خودجوش حضور پیدا کرده و به طوری که در کوچههای اطراف خیابان شهدا و آیتالله مرعشی و بهار جای خالی مشاهد نمیشد.
◻️ پیکر پاک این فقیه صمدانی بعد از اقامه نماز توسط آیت الله العظمی نوری همدانی در جوار قبر آیت الله العظمی بهجت در این بارگاه نورانی و ملکوتی برای همیشه آرام گرفت.
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آقا اصغر پاشاپور که برای حفاظت جان حاج قاسم نگران بود و نمیذاشت بره خط مقدم یادتونه؟
حالا فیلم کامل این نگرانیهای سرباز برای فرمانده منتشر شده؛ سربازی که نبود فرمانده رو تحمل نکرد و یکماه بعد از رفتن حاج قاسم شهید شد...
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
✍یهو میومد میگفت: "چرا شماها بیکارید؟!"
میگفتیم: "حاجی! نمیبینی اسلحه دستمونه؟! یا ماموریت هستیم و مشغولیم؟!" میگفت: "نه .. بیکار نباش! زبونت به ذکر خدا بچرخه پسر! .. همینطور که نشستی، هر کاری که میکنی ذکر هم بگو".. وقتی هم کنار فرودگاه بغداد زدنش تو ماشینش کتاب دعا و قرآنش بود ..
📿#نماز اول وقت
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
✍مرحوم اسماعیل دولابی :
🌸صلوات خیلی کارها می کند
ظرف انسان را بزرگ می کند
صلوات به آدم قوت می دهد
👌هم در امر آخرت و هم در خوشی و ناخوشی به انسان قوت می دهد و بهجت می آورد و غم را زائل می کند صلوات در راه خدا به انسان خیلی کمک می کند . صلوات هم در بین دعاها برای رفع خستگی و باز شدن نطق و راه افتادن است. هر وقت با خدای خود صحبت می کنی ، اگر دیدی تعطیل شد و نتوانستی حرف بزنی صلوات بفرست ، دوباره نطقت باز می شود .
❤️اللَّهمَّ صَلِّ عَلَى مُحمَّـدٍ وآل مُحَمَّد💚
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
همه میشم مثل قاسم سلیمانی - @Maddahionlin.mp3
4.6M
🏴 #سالگرد_شهید_سلیمانی
🍃نداره فارس و عرب ترک و افغانی
🍃همه میشم مثل قاسم سلیمانی
🎤 #امیر_کرمانشاهی
⏯ #شور
👌بسیار زیبا
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64
🌹وصیت نامه شهید حاج قاسم سلیمانی
💐سردار دلها
این قافله هنوز امام خامنه ای را به همراه دارد...
ادامه دارد...
━━━💠🍃🌸🍃💠━━━
💐 ارسال مطلب با لینک کانال💐
🏴شما دعوت شدید🏴
,,,🍃🌹💚🌹🍃,,,
@shahid_aref_64