بیفایدهست حرفِ وفا با تو بیوفا
بیدار چون کنیم کسی را که خواب نیست ؟! ...
#حسین_زحمتکش
همراه تو داغ را فراموش کنم
خشکیدن باغ را فراموش کنم
دستان مرا بگیر در دستت تا
یکعمر فراق را فراموش کنم
#نوروز_رمضانی
روزگاری است که محروم شدم از ستمش
یاد آن روز که خون در جگر ما میکرد..!
#غیرتی_شیرازی
ای که میپرسی چرا نامی ز ما باقی نماند
سیل وقتی خانهای را برد از بنیاد برد
#فاضل_نظری
در کوچه و بازار تو را گم کردیم
یک بار نه، صد بار تو را گم کردیم
دیدی که چگونه سرمان گرم شده؟؟
انگار نه انگار تو را گم کردیم...
#متین_پسندیده
#انتظار
گویند که هر چیز به هنگام بُود خوش
ای عشق چه چیزی که خوشی در همه هنگام؟
#ادیب_صابر
مگر زمینِ دگر از غبارِ دل سازیم
وگرنه روی زمین بر جنون ما تنگ است
#صائب_تبریزی
خواهیم به نامت نظر غیر نیفتد...
از رشک ندانیم به عنوان چه نویسیم
#حزین_لاهیجی
تو را دوست داشتم
چنان که گویی تو آخرین عزیزان من
بر رویِ زمینی و تو رنجم دادی،
چنان که گویی من آخرین دشمنانِ تو
بر رویِ زمینم ...!
- غادة السمان
خون می چكد از ديده در اين كنج صبوری
اين صبر كه من می كنم افشردن جان است
- هوشنگ ابتهاج
ای كوه تو فرياد من امروز شنيدی
دردیست درين سينه كه همزاد جهان است
- هوشنگ ابتهاج
شبيه شهر پس از جنگ، غرقِ اندوهم
نشسته زخم تو در تكّه تكّهی روحم
- سیدمهدی موسوی
خوش نگردد دلم از گریه، که خرم نکند
خرمنِ سوخته را قطرهی بارانی چند
- سلیم تهرانی
گفتم از گریه مگر باز شود عقدهٔ دل
آن هم از طالع برگشته گره شد به گلوی
- فروغی بسطامی
پای بند قفسم باز و پر بازم نیست
سر گل دارم و پروانه ی پروازم نیست
گل به لبخند و مرا گریه گرفته ست گلو
چون دلم تنگ نباشد که پر بازم نیست
گاهم از نای دل خویش نوایی برسان
که جزین ناله ی سوز تو دمسازم نیست
در گلو می شکند ناله ام از رقت دل
قصه ها هست ولی طاقت ابرازم نیست
ساز هم با نفس گرم تو آوازی داشت
بی تو دیگر سر ساز و دل آوازم نیست
آه اگر اشک منت باز نگوید غم دل
که درین پرده جزین همدم و همرازم نیست
دلم از مهر تو در تاب شد ای ماه ولی
چه کنم شیوه ی ایینه ی غمازم نیست
به گره بندی آن ابروی باریک اندیش
که به جز روی تو در چشم نظر بازم نیست
سایه چون باد صبا خسته ی سرگردانم
تا به سر سایه ی آن سرو سرافرازم نیست
- هوشنگ ابتهاج
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد
ای اهلِ حرم میر و علمدار نیامد...
- حسین علاءالدین
بنویسید که در علقمه سقا افتاد
قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد
- سیدحمیدرضا برقعی
در عقل نمیگنجد این نکته که در عالم
لب تشنه کسی مانَد با مَنصبِ سقایی!
- محمود شاهرخی
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست
مباد شاهد جان دادن پسر، پدری..
- سجاد سامانی
به چشم کینه توزان اصغر و اکبر نمیآید
علی باشی کفایت می کند تا دشمنت باشند
- سید تقی سیدی