eitaa logo
اَرِنی
5.9هزار دنبال‌کننده
2.4هزار عکس
99 ویدیو
0 فایل
‹ ﷽ › متولـد :¹⁴⁰¹.¹⁰.⁹ { #کیفیتی‌که‌لمس‌می‌کنید } - اَرِنی؟! + یعنی چی؟ - "ببینمت!" + لن ترانی! - یعنی چی؟ + هرگز نخواهی دید... . 🌚ارتباط با ادمین: @fadayymahdyy 🌚تعرفه تبلیغات: https://eitaa.com/joinchat/2880635157Cda2e57c40b
مشاهده در ایتا
دانلود
خون می چكد از ديده در اين كنج صبوری اين صبر كه من می‌ كنم افشردن جان است - هوشنگ ابتهاج
ای كوه تو فرياد من امروز شنيدی دردیست درين سينه كه همزاد جهان است - هوشنگ ابتهاج
شبيه شهر پس از جنگ، غرقِ اندوهم نشسته زخم تو در تكّه تكّه‌ی روحم - سیدمهدی موسوی
خوش نگردد دلم از گریه، که خرم نکند خرمنِ سوخته را قطره‌ی بارانی چند - سلیم‌‌ تهرانی
گَر مَرا هیچ نباشد نه به دنیا، نه به عُقبی چون تو دارم همه دارم، دگَرَم هیچ نباید - سعدی
گفتم از گریه مگر باز شود عقدهٔ دل آن هم از طالع برگشته گره شد به گلوی - فروغی بسطامی
پای بند قفسم باز و پر بازم نیست سر گل دارم و پروانه ی پروازم نیست گل به لبخند و مرا گریه گرفته ست گلو چون دلم تنگ نباشد که پر بازم نیست گاهم از نای دل خویش نوایی برسان که جزین ناله ی سوز تو دمسازم نیست در گلو می شکند ناله ام از رقت دل قصه ها هست ولی طاقت ابرازم نیست ساز هم با نفس گرم تو آوازی داشت بی تو دیگر سر ساز و دل آوازم نیست آه اگر اشک منت باز نگوید غم دل که درین پرده جزین همدم و همرازم نیست دلم از مهر تو در تاب شد ای ماه ولی چه کنم شیوه ی ایینه ی غمازم نیست به گره بندی آن ابروی باریک اندیش که به جز روی تو در چشم نظر بازم نیست سایه چون باد صبا خسته ی سرگردانم تا به سر سایه ی آن سرو سرافرازم نیست - هوشنگ ابتهاج
دل خون شد و از معرکه دلدار نیامد ای اهلِ حرم میر و علمدار نیامد... - حسین علاءالدین
بنویسید که در علقمه سقا افتاد قطره اشکی شد و بر چادر زهرا افتاد - سیدحمیدرضا برقعی
در عقل نمی‌گنجد این نکته که در عالم لب تشنه کسی مانَد با مَنصبِ سقایی! - محمود شاهرخی
زبان به روضه چرا وا کنم؟ همین کافیست مباد شاهد جان دادن پسر، پدری.. - سجاد سامانی
به چشم کینه‌ توزان اصغر و اکبر نمی‌آید علی باشی کفایت می کند تا دشمنت باشند - سید تقی سیدی
گر نگنجید به ظرفم غمِ او، خُرده مگیر من یکی قطره و سامانِ غمشْ دریا بود! - طالب آملی
تو نظیر من ببینی و بدیل من بگیری عوض تو من نیابم که به هیچ کس نمانی - سعدی
بر سر گرفته ایم و سبکبار می رویم کوه غمی که پشت فلک را شکسته است - صائب تبریزی
بر سر گرفته ایم و سبکبار می رویم کوه غمی که پشت فلک را شکسته است - صائب تبریزی
به حاجب درِ خلوت‌ سرای خاص بگو فلان ز گوشه‌ نشینانِ خاک درگهِ ماست - حافظ
اگر به زلفِ درازِ تو، دستِ ما نرسد گناهِ بختِ پریشان و دستِ کوتهِ ماست - حافظ
با موی باز خویش که در کوچه می‌دوید تصویر یک ستاره‌ی دنباله‌دار بود
نزدیکتری از رگِ گردن به من اما گاهی فقط آغوشِ تـو را میطلبد دل
صبح آنست که با یاد تو من برخیزم ورنه هر صبح مثال شب تاری دگر است
تو بی دلیل به دنبال شعر تازه مگرد همین که می چکد از چشم آسمان شعر است
لبخندِ منی دور نباش از منِ غمگین اندوه مرا دادرسی نیست به جز تو
همه روز گرد کویت همه شب بر آستانت غرضی جز این ندارم که نظر کنم به رویت
عیب مجنون مکن ای بی هنر منکر عشق چون ندیدی به جهان عشوه لیلائی را