eitaa logo
شهید آرمان علی وردی🕊
154 دنبال‌کننده
160 عکس
56 ویدیو
0 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
گاهی یک پروفایل ساده یعنی یک قیامِ لِله چند عکس پیشنهادی برای مزیّن شدن پروفایل هامون به عکس #شهید_آرمان_علی_وردی #شهید_آرمان_علی_وردی #شهید_آرمان_علی_وردی #شهید_آرمان_علی_وردی #شهید_آرمان_علی_وردی #شهید_آرمان_علی_وردی تعجیل‌درفرج‌آقا #امام_زمان صلوات باهم‌یک‌صدا #لبیک_یا_خامنه_ای @armanalivardi
• چھ روضـھ‌ۍ آشنایــے . . .💔 همیشہ همچون معشوقش می‌شود ؛ عاشورائیانِ دوران ما ↶ همچون حبیب‌ها و حاج‌قاسم‌ها و از تبار حججی‌ها و علی‌اکبرها ... در مسیر انقلاب‌ حسینی ایستادند و ما هم امروز در امتداد مسیرشان پاۍ آرمان‌هاۍ شھدا ایستاده‌ایم✌️🥀!" - تصویری‌از‌انگشتر‌شڪستہ‌و‌آغشتھ‌بہ‌خون طـلـبـھ‌بسیجۍ‌مدافع‌امـنـیـت‌ ؛ @armanalivardi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺 اگر میخواهید آرمان، جوانی که به دست اغتشاشگرها شکنجه شد و به شهادت رسید را بشناسید این ویدئو را به دقت ببینید. اینجا دوستانش او را روایت می‌کنند. @armanalivardi 🖤🕊
همینکه تار میشد دیدگانت به زیر ضربه ها میرفت جانت بلا دیدی ولیکن ایستادی شبیه کوه؛ پایِ آرمانت! @armanalivardi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 اعترافات جنایتکاری که به شهید علی‌وردی چاقو می‌زده است روضه مکشوف از کربلا تا تهران! یکی با سنگ میزد، چاقو دار با چاقو میزد ... @armanalivardi
◾️مادر آرمان آمده در محل شکنجه ی فرزندش ، شمع روشن کرده و برای او گریه میکند... چه صحنه ی عجیبی است. این تصاویر مربوط به مراسم دیشب در اکباتان است. و باز بانویی رسیده به قتلگاه چادرش اما خاکی نیست بی احترامی نمی بینید در جمع افرادی که او و کشته اش را محترم میشمارند برای عزیز دلش گریه میکند... علی لعنت الله علی القوم الظالمین ✍🏻آقای تحلیلگر @armanalivardi
دیروز در خدمت یکی از اساتید بودم ایشون می‌گفتن این شهید عزیز پایه اول و دوم حوزه رو شاگردم بودن بعد بهشون گفتم: آقا آرمان به‌نظرم اسمت رو عوض کن دو روز دیگه که می‌خوان صدات بزنن یا اسمت رو به عنوان سخنران بگن زیاد جالب نیست بگن حجت‌الاسلام آرمان علی وردی شهید بزرگوار می‌گه: که حاج آقا تا اون‌روز نیستم.. هیچ‌وقت اون روز نمیاد اگر بودم چشم عوض می‌کنم همون موقع انگار خودش می‌دونسته که این اسم یک روزی آرمان می‌شه برای جوان‌های کشور✌️🦋 شادی روح همه شهدا خصوصاً شهید بزرگوار آرمان علی‌وردی . . 🌹 @armanalivardi
🔹برای آرتین برای مادرش برای گریه هاش برای لحظه ی جدا شدن برای بغض تو گلوش برا برادرش برای خنده های تلخ رو لبش برای بهت و حیرتش برای لحظه ی جدا شدن جدا شدن از آغوشای پر ز مهر مادرش برای رفتن باباش شهادتش برا نبود دست های گرم پدرش روی سرش برای غصه هاش برای آرتین برای بغض تو گلوش برا برادرش..... برای آرشام 🖤 @armanalivardi
نمی توان کسی را که باشجاعت ایمانی مرگ را قبول می کند، به ستوه آورد و از اواعتراف به عجز یا اظهار ندامت گرفت؛ زیرا محبوب او خداست! قدرت ها انسان را نمی شکنند؛ بلکه این محبوبیت ها وتعلق های دنیایی است که انسان را شکسته و خرد می کند. ... @armanalivardi
🔴 تعدادی از عاملان شهادت آرمان علی وردی دستگیر شدند. ♦️اولین عکس ها از عوامل شکنجه ی "آرمان" که جنایت اکباتان را رقم زدند منتشر شد... 🔺 کفتار هم مثل این جنایتکارها سنگدل نیست! @armanalivardi
*دلنوشته‌ای برای مادر آرمان*   اولین بار که می‌شنوی فرزندت، پسر است، حس عجیبی داری. لبخندی روی لبانت می‌آید. ته دلت غنج می‌رود. حس می‌کنی تکیه‌گاه جدیدی پیدا کردی. همانطور که اگر دختر باشد خوشحال می‌شوی که انیس و مونسی پیدا کردی. پسرت جلوی چشمانت بزرگ و بزرگ‌تر می‌شود و هر لحظه، نگرانی‌هایت هم با او بزرگ‌تر!  شیطنت‌ها و ظرف شکستن‌هایش را زیر سبیلی رد و خودت را قانع می‌کنی که اقتضاء پسر بودنش است.  لحظه به لحظه بد و خوب را یادش میدهی. نگرانی که در کوچه و خیابان به کسی زور نگوید. راه خطا نرود. حرف ناجور نگوید و نشنود. بار اول که مشکی می‌پوشد و دست پدرش را می‌گیرد و مسجد و هیئت می‌رود، ذوق مرگ می‌شوی که: «خدایا شکرت! پسرم راهش را پیدا کرد». در چشم بر هم زدنی، دبستانی می‌شود و بعد، دبیرستانی. قد می‌کشد و صدایش دو رگه می‌شود و موهای صورتش، معصومیت پسرانه‌اش را دو چندان می‌کند. ولی باز نگرانی! نمی‌دانی کدام مسیر را در پیش می‌گیرد! در نماز روز و شبت دعا می‌کنی: «خدایا! بهترین راه را برایش مقدر فرما!» روزی از خواب بیدار می‌شوی و میبینی راهش را پیدا کرده. عشقش شده حوزه و علم و کتاب و امام حسین(علیه السلام). ته دلت می‌لرزد! با خود می‌گویی می‌توانست مهندس یا دکتر شود اما حالا ... .  حالا اصرار می‌کند بر راهی که روشن است، اما سخت. راهی که پایان ندارد. نه علمش، نه معنویتش، نه اخلاق و نه عرفانش. مسیر حوزه، بی‌نهایت است! به چشم خود میبینی پسرت راه سختی را انتخاب کرده، راهی که شاید محرومیت‌های فراوان دنیوی برایش به ارمغان بیاورد، اما دلخوشی که ذخیره آخرت خوبی پیدا کردی. حال، پسرت را در قامت طلبه‌ای میبینی. حجره‌دار می‌شود. از شنبه تا چهارشنبه، تنها تلفنی می‌توانی با او صحبت کنی. عصر چهارشنبه اما در فکری! در فکری این دو روزی که درکنار تو و خانواده است، چطور اوقات خوشی برایش فراهم کنی؟ در فکری حداقل این چند وعده در کنارت، غذای مورد علاقه‌اش را بخورد.  از در که می‌آید، چپ و راست صورتش را نگاه می‌کنی و دنبال بهانه‌ای که با او حرف بزنی. ... هنوز از طلبه شدنش چیزی نگذشته که آسمان شهرت سیاه می‌شود. اغتشاش و درگیری و ناامنی شهر را فرامی‌گیرد. مشتی اراذل و اوباش به بهانه‌های واهی، امنیت را نشانه می‌گیرند. حالا و هر لحظه، دلشوره سالم رسیدن فرزندت را داری.  اما پسرت! پسرت ته دلش قرص است. می‌خواهد در قامت طلبه ای بسیجی‌ برقرار کننده آرامش و امنیت باشد. برای دختران، برای زنان و برای مردم سرزمینش! در دلت به داشتن چنین پسری افتخار می‌کنی، اما ... .  میوه دلت، دست خالی به میدان رفته! بی خبر از همه جا می‌گویی: «خدایا! دسته گلم را به تو می‌سپارم! جگر گوشه‌ام را سالم به خانه برگردان!»  لحظات به کندی می‌گذرد. خبری از دسته گلت نیست! زنگ تلفن به صدا در می‌آید... آقای علی وردی! پسرتان مجروح شده .... آسمان بر سرت خراب می‌شود.  تا به بیمارستان برسی، نفسی برایت نمی‌ماند. می‌فهمی آرمانت از دنیا رفته، اما دوباره احیاء شده. قلبش می‌زند. نفسی چاق می‌کنی. نور امید در دلت روشن می‌شود: «پس انشاءالله زنده می‌ماند». هنوز شبی نگذشته که فیلم شکنجه‌ی جگر گوشه‌ات در فضای مجازی پخش می‌شود. هر کس می‌بیند، می‌گوید: «وای بر حال مادرش! کاش مادرش نبیند و نداند و ...» دو روز، تنها دو روز فرصتی‌ست که خدا برای آمادگی شهادت فرزندت می‌دهد.  و سرانجام ... و سرانجام، روح مطهر آرمان بیست و یک ساله‌ات به آسمان عروج می‌کند. او به آرزویش می‌رسد اما کاخ رؤیای تو برای دامادیش همراه هزاران آرزوی دیگری که برایش داشتی، فرو می‌ریزد. داعش‌صفتان زمان، تاب تحمل معصومیت پسرت را نداشتند! حال در دل زمزمه می‌کنی: «میون خاک و خونی! تو ای ماه جوونم! مثه موهات، پریشونم! آروم آروم می‌ذارم من، صورت رو صورت ماهت! دعا کن جون بدم اینجا، میاد مادر به همراهت! چه دلگیره، بی تو دنیا! که می‌میره بی تو مادر!» و این چنین روضه علی‌اکبر(علیه السلام) و روضه تنهایی سیدالشهداء(علیه السلام) در گودال قتلگاه، بعد از 1400 سال، برایت زنده می‌شود! ●یادشهداباذکرصلوات🕊 ●کانال شهدایی🕊 @armanalivardi
🍁 آخرین پروفایل بسیجی و طلبه شهید آرمان علی وردی دانشجویی که طلبه شد طلبه ای که بسیجی شد بسیجی که سرافراز شد... @armanalivardi
دلت‌که‌گرفت، با‌آسمانی‌ها‌درد دل‌کن🕊 این‌زمینی‌ها‌در‌کار‌خود‌مانده‌اند:) @armanalivardi
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مادر شهید مدافع امنیت " " در مراسم تدفین فرزندش: بچه‌ام رو آروم بذار تو قبر، همه ی بدنش زخمی و کبوده امیر عباسی مداح نوشت: 🔻مادر "آرمان" در مراسم تدفین فرزندش می‌گفت: «بچه‌ام و آروم بذار تو قبر، همه ی بدنش زخمی و کبوده» 🔻گفتم: «خیالتون راحت باشه، آرمان تو بغل امام حسینه» 🌷 @armanalivatdi