هدایت شده از بـُڪـٰاء
خب ، همینجوریش بهونه داشتم گریه کنم که دیگه با این آهنگ بوگضم شکست
عزیزِقلبم؛ راستش را بخواهی روزهایی در
دلِ روزگار رقم میخورد که دیگر حوصلهیِ
آدمها را ندارم. جزئیاتشان خستهام میکند.
حتی نزدیکترین آدمها. نه اینکه دوستشان
نداشته باشم، دارم! آن هم خیلی زیاد. اما
خودم را هم بهسختی حمل میکنم و حس
میکنم اگر بادی بر من بوزد، تیکههایِ من
مثلِ یک ساختمان فرو میریزد.
هدایت شده از بـُڪـٰاء
۳ ماه خدمت کم شد
وای که سربازا الآن در گنج خود نمیپوستند😂