آرایـــarrayــه⁴⁸²
دلبر آمد پیِ تعمیر دل ویرانم لیکن آن وقت که این خانه ز تعمیر افتاد...
خیلی دیر شده
آنقدر دیر است که
هیچ ذوقی(ذوغی) برای آمدنت ندارم
دیگر خسته ام ، از کل دنیا
حتی از تو !
هیچ وقت یادم نمیره
که معلم کلاس ششمم
چه جوری باعث فاصله گرفتنم
از دنیای قشنگ داستان نویسی شد.
هعی شمایی که خیلی
ادعات توی تدریس میشد.
هرجایی که باشی نمیبخشمت ☺️💔
(منی که تا ابد حسرت رمان های
نیمه کاره ی اون دوران و میخورم !)
_مثل کودکی هایِ سرخوشم
هرشب دستامو به بالا گره میکنم
تا ستاره های آسمون رو حل کنم
تو چاییی نباتیِ عه چشمانت
ولی درنهایت ، جای نبات. .☕️
من شدم حل شده ای به نام شیرین !
@array_400
ولی رعد و برق های امشب تهران >>>
بهم حس اینو میده
که طبیعت هنوزم زندست .
_اندازه پنج روز روزمرگی ضبط و ثبت کردم🎬
ولی هیچ گونه رمقی
برای به اشتراک گذاریشون ندارم🦦
آرایـــarrayــه⁴⁸²
نو که اومد به بازار . .🧑🏻🦯
رفیق قدیمی و کهنش خوبه /:
آرایـــarrayــه⁴⁸²
رفیق قدیمی و کهنش خوبه /:
کو گوش شنوااا
کیه بفهمهههه😔🦖