دیشب یه اتفاق دردناک افتاد . . : ( ((
پدر بزرگم دید عمامه اش رو میزه و مندارم میرم سمت میز درس بخونم( همون نزدیکیام) ولی ری اکشنی نشون نداد !👀 #شرحواقعه
حتی نپرید قایمش کنهههه ،
یعنی فکر میکنه دیگه من بزرگ شدم؟!
یعنی چیییی که کشو مخصوصشم نشونم داد یعنی واقعا دیگه منو اونقد فسقلی نمیبینه ؟!
غـــمم گیــن شــد ؛ •︵•
احسـاس پیـری مفـرط دارم الان . .
یعنی چییی باید میگفت آیه سادات دست نزنیااا بابا جون ، خراب میشه . . خب ؟!
کلا اتاق پدر بزرگم خیلی باحالــهه
با گوشه کناره هاشم میشه کلی عکس پروفایلی درست نمود 🦦✌️🏻 #شرحواقعه
جذابیت بعدیشم اینه که هر کتاب ای تو این زمینه بخوای پیدا میکنی [ فقط یکی از کتابخونه هاست ]
آدم فرح بخشی میشه اینجا🌱✨#شرحواقعه
واقعیت و بگم بهتون ؟! :
باز حوصلم سر رفته و مغزم برای فرار از درس ، زیادی به درو دیوار می توجه عه🗿👀
خستگی به قدری از سر و کولم میباره که حسش نبود حتی شلوار عوض کنم همینقدر جینگیلی پریدم با یه کوله مث فراری ها تو کوچه ، 🦖 🌷#شرحواقعه
[ نکته : سه روزه فقط همین لباسا تنمه]