37.9M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
دِلتَنگِحَرَمِتَم..:)))🫀
@array_400
رفتیم آبمیوه بستنی فروشی...
آب کیوی سفارش دادیم😂
اومدیم آب کرفس سفارش بدیم یارو گف نداریم برید یه فصل دیگه بیاید🤣
مطمئنن یه فصل دیگم میومدیم نداشتن
یعنی انقد....
بعد آب کیوی رو هرکی خورده بود بالا آورد
انقدی که بچه ها استقبال کردن قرار شد تولدا کافی شاپ آب کیوی مهمون کنیم همو 😂یارو کیوی رو با پوست تب گرفته بود تهش انگار کله مورچه ریخته بودن
#شرح_واقعه
هدایت شده از ما!
چقدر درک شدن دلنشینه
اینکه کسی باشه که بفهمه
بی حوصلگیات از دلتنگیه،
از خستگی و
به جای ناراحت و اخم کردن،
حرف هاتو به دل نگیره و
با محبت آرامت کنه.
خوبه کسی باشه که بپذیردت
و کنارت باشه با همه بدی و
بی حوصلگی ها و
غر زدنات یادش نره که
تو همون خوبِ همیشگی هستی
که فقط کمی خسته شده.
خدایا:|)•○° دردايرهقسمت مانقطهیتسلیمیم لطفآنچهتواندیشی حکمآنچهتوفرمایی._🌚☁️ @array_400
آرایـــarrayــه⁴⁸²
دیشب خواب میدیدم یه فلسطینی تاثیر گذارم...😹🗿👩🏻🦯...🕳
ولی فکر کنم زیاد خوابیده بودم
چون انقد خسته بودم بعد مشهد
که از بعد اخرین پیام اینجا تا ساعت 2 ظهر امروز خوابیدم
و هنوزم خوابم میاد
بزارید از دوربین مخفیمون تو حرم بگم
من یه پافر داشتم
از اونجایی که خیلییی گرماییم نپوشیده بودمش
پافر رو دستم گرفته بودم شکل بچه کرده بودمش😂😐
هرکی میدید فکر میکرد بچه واقعی دستمه
قرار بود بریم ساعت 6 و نیم در باب الرضا برای اینکه بریم بازار رضا تعدادمونم کم بود
یکی از بچه هامون یه تختش کمه پیشنهاد داد مورتوله رو (همون پافره که شکل بچه بود )
بگیریم دستمون بریم وسط جمعیت بندازیم زمین🤣
من که روم نمیشد قرار شد یکی از بچه ها بره
خلاصه مورتوله رو زد زیر بغلش رفت تو شلوغی یعو پرتش کرد رو زمین
خادمه چشماش چهارتا شده بود
خانومه داد زد اوا خونم بچت 🤣🤣🤣
مرده چشماش گرد شده بود میخواست شیرجه بزنه بگیرتش🤣
بعد دو ثانیه که همه دیدن کاپشنه خالی بوده دوستم داد زد ای وای کاپشنم !!🤣
یه یارو اون وسط میگف چالش بود؟؟🤣
ماهم دپرس بودیم براچی فیلم نگرفتیم چالش جهانی کنیمش😂🗿
#شرح_واقعه
#دیوانگی_مزمن
تازه قبلشم بادوستم دم حرم بودیم تو صحن انقلاب صف تا حیاط اومده بود
ما میخواستیم یه جایی جورکنیم بشینیم
یه دفعه یه پیرزنه تو صف برگشت گف
خانمممممم
با بچه به این کوچولویی داری میری تو!!!!
میدونی چقد شلوغه
🤣🤣🤣🤣منو دوستم دو قدم رفتیم جلو
گسستیم از خنده
من مورتوله رو انداخته بودم زمین فقط میخندیدم😂💔
خود پیرزنه نبود ولی اطرافیانش که شنیده بودن تو صف اونجا بودن
اونام وقتی دیدن پافر خالیه از خنده چادراشونو گاز میزدن🤣💔
#شرح_واقعه
#دیوانگی_مزمن