اینجا فواد داره زیر زیرکی خزنده میریزه🐛 تمام فیلما پر خزنده شده

اندر احوالات آیه😂😁

بله اومدم ولی قسمت نشد همو ببینیم🥲

کاش میدونستم به بچه ها میگفتم باهم قرار می‌داشتید میومدید🥲

دیشب واقعا نمی‌تونستم دیدم دارم جدی جدی بیهوش میشم😮‍💨 اره دیگه خلاصه قرار بود آخر ناشناس هم یه چیزی بگم امشب ساعت ۱۰ و چهل میام هم جواب قبلیارو میدم و هم ادامه حرفاتون ... هم یه حرف نیم قِلی (نصفِ فسقلی) راجب ناشناس👐🏻

_دیروز اگر به فاطمه سیلی نمی زدند دنیا ادامه داشت، دگر محشری نداشت! @array_400

|•| |• ||| |••| ؛ لبخندت ،🌊 نرم گونه گرم است!🌬 اما هنوز قهوه یِ چشمانِ حالِ مشوشم راه نمی‌دهد به این گرم رقصی بخار ها . هیچ فقط گاه از میان یخ زده های مخیلاتم؛ موجوداتی چشم می‌چرخانند تا اعلام حیات کنند . موجوداتی که دلشان به تنهایی ، امواجی از لطافت و نرمی و سرزندگی را می‌پرورانند. از همانها که از جنسِ نازکِ پرده ی ِدلم وَ لطافت چمنزار ، میانِ رطوبت خاک است . از همان ها که اگر آبی چشمانت خشک شود، گویی قناتِ روستا یِ کویری را با مردمش به آتش کشیده . از همان ها که بند بازیِ لبخندشان متصل بندْ بندِ تار های درهمُ گره خورده ؛ از پس همان جنگلی ، به نام «گندم زارِ آشفته گیسان » است. پس اوایل اشتباه نوشتم (موجوداتی که دلشان به تنهایی . . .) بندِ دلِ موجودات مخیلاتم زنجیر شده به فیروزه ی چشمانت ! مَن را؛ تو می‌پرورانی وَ در غشای تربیت اضافه میکنم : اگر تنهایی در « ما »ترجمه میشود من تا ابد تنها ترین مخلوق خداوندیم . کاش به جای نوشتن؛ زیر لبخند دستان گرم گونه ات ، شعرِ شیرین می سرودم و یخ زده های مخیلاتم را گاه و بی گاه بهانه یِ نبودنت نمی‌کردم. در فالی که گرفتم پسرک گفت : - قهوه می‌ریزم برایت نیستی آن سوی میز هی شکر می‌ریزم و تلخ است جای خالی ات . قول میدهم تا برگشتنت ، سکوت باشد و سکوت. خودمانیم ،‌بعد پر حرفی تماشای رقص بخار قهوه در کنار لبخند نرم گونهِ خیالی ات یخ زده ی مخیلاتم را تبخیر کرد . . ! 🦋☕️ |•• • •|•• •| || |••• •| •|• •| | | •| |• ||• ••• •••• ||| |•• • |anisa Heard|

_ قشنگ ترین احساس هام اونجایی ترجمه میشن که نوت های قدیمم رو باز میکنم؛ _

خیلی جالبه نود و پنج درصد آدمایی که دوست صداشون میکنم بیست درصدم خود واقعی منو نمیشناسن