بابا مرصاد
تو خوبی بقیه اداش رو در میارن 😅مرصاد توی
___#ناشناس
این تو ناشناسم مونده بود ندیده بودم
#استیکرخندهنمیزارم
آرایـــarrayــه⁴⁸²
نویسنده و کارگردان: آیه سادات تهرانی گوینده و تصویر گر : چشم پاک تهرانی #استیکرخندهنمیزارم
ممنونم که بالاخره یکی استعداد واقعی مو کفش کرد🥺❤️🩹 (کشف)
#استیکر_خنده_نمیزارم
آرایـــarrayــه⁴⁸²
ممنونم که بالاخره یکی استعداد واقعی مو کفش کرد🥺❤️🩹 (کشف) #استیکر_خنده_نمیزارم
بلاخره بختت استعدادات کفش شد
#استیکرخندهنمیزارم
- زخمهایت یکطرف زخمِسرت هم یکطرف
بغضِنامت لشکری را ابنِملجم کرده است ..!
امشب دلم گرفته..
بغض ، مث آب نخورده عباس نمیره پایین
چشم مثل چشم در غرق خونش باز نمیشود از درد و اشک
کودکی مینالد یتیم شدیم
ماه هم اشک میریزد
خونین شده ، حس میکند جگرش را پاره کرده اند ،
راستی قمر این است؟
قمر مگر به دور سیاره اش نمیگردد؟
قمر نباشد سیاره در ظلمات شب نوری ندارد!
همان میشود که در پای شهزاده خار مغیلان میزبان شود.
خلاصه بگویم قمر نباشد زمین هم نیست
زمین یعنی حیات انسان. «حسین»
پس تو چه کردی که حسین گفت کمرم شکست؟!
« ای ماه ترین عموی دنیا عباس! »
#برگیدستنویس_از_یکحقیر
https://eitaa.com/mane_too/19652
نه دیگههه شما وارد نبودید
ما بیس شو با پشتی درست میکردیم کاملا و تضمینی ضد زلزله بود😁🤪😎
یه وقتایی ام ترکیبی میزدیم
میرفتم خونه مادر بزرگم با اقدس ژون(دختر عمه ) هرکودوممون یه دونه از این خونه ها داشتیم
بنا میکردیم رو به روی هم میچسبونیدمشون به هم خونه دوبلکس میشد بعد دورش و با پشتی و متکا و پتو عمارت بنا میکردیم😁 خلاصه بهشتمون اونجا بود، بعدشم که تلویزیون و بشقاب میوه آرایی پدربزرگ مادری بزرگ و اش شعله غلمکار با عطرای مامانجون و ... شیر کاکائو داغ و کتاب داستان و مهندسی با سازه های پیچ و مهره و آچار و...🔧🚜
بهشتمونم عجیب بود :/)