آرایـــarrayــه⁴⁸²
من از دست شما نارحتم قرار بود صحبت کنیم😔💔
واقعا یه دفعه ای شد
نشستم مثلا کمک وزیر خان کنم
میگم محا جان خدا صبرت بده واقعا😂
برگشته با بغض و گریه واقعی میگه
ای بابا ای بابا😂😭😭😭
#شرحواقعه
در محضر درس استاد
سیده اعظم هستیم😁🦖💪🏻
اومدم یه عکس مثل خبرنگارا گرفتمم
از محضر استاد مرخص شدم
یه جوری استاد تدریس میکنن
داستان وارانه تاریخ اسلام رو
آدم دوست داره بشینه گوش بده 😃👐🏻
#ناشناس
وای امروز و نمیتونم به معنای واقعی کلمه توصیف کنم😐😂
تلفیقی از جنازه و نمک اضافه هستم
در مرحله اوللل
از بی گوشی بودن به
شپلوت سفلی (ملکوت اعلی)
پیوستممممممم😂😭
یعنی انقد فشار خوردم که نتونستم هزاررررررر تا لحظه خفن و یه یاد موندنیو ثبت کنمممممم😭😭😭
جز دو سه تا دونه عکس که یه عزیزی گرفتن
و اینکه انقد ماجرا های سر کچل کن داشتیم ک از خستگی دیگه نمیتوانم
۱۲ ساعت رفت و برگشت مون طول کشیدددد😂😭
رسماً جنازه رو رد کرده و تدفین هم شده بودیم
من ک اخراش رد داده بودم