و اینکه انقد ماجرا های سر کچل کن داشتیم ک از خستگی دیگه نمیتوانم ۱۲ ساعت رفت و برگشت مون طول کشیدددد😂😭 رسماً جنازه رو رد کرده و تدفین هم شده بودیم من ک اخراش رد داده بودم

یعنی همه خیاری خوابیده بودن از یه جایی به بعد من نتونستم خودمو کنترل کنم چشمام رفت😂 و واقعا غش کردم چون افتاب سوزان بود رو صورتامون چفیه انداخته بودیم و من از یه جا به بعد از خواب بیدار که میشدم انقد نمی‌تونستم تکون بخورم که حس اشیا داشتم حس اشیا هایی که زیر یه پارچه منتظرن برشون دارن و استفاده کنن😂😐

این عکسی که می‌بینید یه تپه چفیه نیست سه تا کوالا ی عشق خوابه🐨😂 که شیفتی جا عوض میکردن با نفر بعدی میخوابیدن✌️🏻 بچه شیعه محدودیت نداره نمیدونم دارم چی میگم و چه ربطی داشت ولی خب 🦦 #شرح‌واقعه

این بخش فقط قطعه ی کوچکی از ماست که همگی همچو جنازگان پخش زمین شب ک درست نخوابیدیم صبحم از پنج صبح راه افتادیم تا پنج بعدازظهر بیرون بودیم🐸😂 اینجاهم وزیر پرچم لبنان و انداخته بود رو خودش می‌گفت من شهید لبنانیم 😂🇱🇧 چشم پاکم وقتی خواب بود. بالا سرش داشت قرآن با صوت میخوند بیدار شده بود می‌گفت بچه ها خواب دیدم یکی بالا سرم قرآن میخونه فکر کردم مردم🤣 #شرح‌واقعه

اینم عکس اخریه که دارم هروقت یاد این میوفتم که چه جوری داشتم لای در اتوبوس شهید میشدم دردم میاد😂😶‍🌫 #شرح‌واقعه

یه جوری سوختههه صورتممم مامانم تا منو دید گفت دوبارهه چه بلایی سر خودت اوردی👀🦦

این سری انقد مجروح در راه اسلام دادیم که به نظرم باهم شهید میشدیم شیک تر بود😂🦖 شاید باورتون نشه ولی آمادگی بچه های کوچیک تر از ما بیشتر بود شب نشسته بودن وصیت نامه نوشته بودن برای خانواده هاشون🤣

_نه تعلل میکنیم.. نه شتاب زده عمل میکنیم؛ اگر لازم باشد باز هم میزنیم.! #جمعه_نصر

https://eitaa.com/array_400/12354 یه وزیری هم حالش بد شد یه بنده خدایی گم شد اصلا وضعی بود😂😂😂 #ناشناس وزیر حالش بد شدددددد افتضاحححح یه بنده خدایی که دست در دستان منم داشت بهش حمله عصبی دست داد😂😭 اگه دوست داشته باشه خودش میگه یکی داشت گریه میکرد یکی از تشنگی تلف میشد یکی گم شد تا خود پایگاه استرس داشتیم خودم لای در اتوبوس گیر کردم🤣😐 اصن اوضاع گره کور خورده بود