eitaa logo
💯 ارتــبـاط بــاخــدا 💯
4هزار دنبال‌کننده
5هزار عکس
5.5هزار ویدیو
219 فایل
☆ادعیه و اذڪار الهي‌☆ 💥ڪپی مطالب کانال بدون صلوات‌ همراه‌باعجل فرجهم حرام‌‌هست💥 محتوای کل‌قران کریم https://eitaa.com/goranekarim #تبلیغات 👇👇👇 https://eitaa.com/joinchat/395051347Cc290cea239
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
از امشب داستان جدیدی با نام رویای من در کانال قرار میدهیم امیدوارم که مور پسند شما عزیزان قرار بگیره
( ) نویسنده ناهید گلکار قسمت اول – بخش اول ❤️سوز سرد پاییز به صورتم می خورد و بدنم رو به لرز می انداخت. بغضی غریب تو گلو داشتم ….. جلوی در خونه وایساده بودم .دلم نمی خواست برم تو .. هر رهگذری از کنارم رد می شد وانمود می کردم دارم زنگ می زنم… شاید نیم ساعتی به همون حال موندم … وقتی مجسم می کردم پشت اون در چه چیزی منتظرمه دلم فرو می ریخت. احساس می کردم دیگه تحملی برام باقی نمونده … یک مرتبه با صدای هادی از جا پریدم. نزدیک من شده بود. پرسید: چرا وایسادی؟ فقط سلام کردم و چیزی نگفتم. هادی کلید انداخت و در رو باز کرد و رفت کنار تا اول من برم تو و در رو محکم زد بهم. 💜صدای بسته شدن در رو شنیدم … با عجله رفتم تا چشمم به اعظم نیفته … ولی اونم صدای در رو شنیده بود و خودشو رسوند …. ولی چشمش که به هادی افتاد سعی کرد آروم حرف بزنه و از من پرسید: کجا بودی تا حالا؟ دلم هزار راه رفت. نمیگی منم اینجا آدمم؟ دلواپس میشم؟ خدا به داد شوهرت برسه که تو انقدر “ددری” از آب در اومدی. هروقت میری بیرون بر گشتنت با خداس …. 💛هادی بهش تشر زد که بسه دیگه می زاری از راه برسم؟ باز شروع کردی؟ اعظم یک پشت چشم نازک کرد و گفت: خدا به دور! نصیب گرگ بیابون نکنه. حرف حق هم نمیشه تو این خونه زد. از صبح تا حالا رفته الان اومده نباید بهش هیچی بگم؟ و با غیض و تر برگشت تو اتاق؛ ولی باز با صدای بلند غر می زد …خوبه والله. من شدم کلفت خانم. به هوای درس خوندن معلوم نیست کجا میره با کی می گرده؟ منم که مترسک سر خرمنم نباید حرفی بزنم.. باید خفه بشم تا این دختره ی پر رو فاحشه بشه؟ به هوای درس خوندن میره ما رو گول می زنه. فکر می کنه من خرم …. ❤️هادی لباس شو عوض کرده بود رفت تو حیاط و نشست رو لبه ی حوض و شیرو باز کرد. همین طور که دستهاشو زیر آب بهم می مالید سرش داد زد بسه دیگه زن برو یه حوله بیار شامم زود حاضر کن خیلی گشنمه … کتابامو گذاشتم روی میز و گوشه ی اتاقم نشستم. بدون اینکه لباسمو عوض کنم دو زانوم رو گرفتم تو سینه و سرمو گذاشتم روی پام .. فقط یک فکر توی سرم بود: چیکار کنم؟ باید یه فکری می کردم وگر نه توی این منجلابی که گرفتار شده بودم غرق می شدم … تو دردسر بدی افتاده بودم … در حالیکه هرچی فکر می کردم راه نجاتی به نظرم نمی رسید. ✍ادامه دارد... لینک کانال ارتباط با خدا👇👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @artdatbahoda🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۴۳) طولی نکشید که بازگشت و گفت : « مالک سلام می رساند و می گوید تا شکست کامل معاویه راه چندانی نمانده است. من به زودی با خبر پیروزی بازخواهم گشت. » علی به یارانش نگاه کرد ؛ آنها دوباره تهدید کردند که اگر مالک را باز نگردانی ما خود با شمشیرهایشان او را بازخواهیم گرداند . علی به یزید بن هانی گفت : « برو و به مالک بگو علی از تو می خواهد بازگردی. » مالک به ناچار دست از جنگ شست و برگشت ؛ در حالیکه از خشم چهره اش به سرخی گراییده بود. مردانی با ریش های دراز و پیشانی هایی پینه بسته از سجده های طولانی در نماز ، مقابلش ایستاده بودند. دوستانی که حالا نگاهشان پر از کینه و نفرت بود. مالک ، انگشت به سوی آنها گرفت و غضبناک گفت : ای « فریب خوردگان دنیا پرست ؟ به خدا سوگند که نیرنگ و فریب معاویه گریبانتان را گرفته است و از حق دور شده اید. گمان می کردم نمازهایتان برای دوری از دنیا و شوق دیدار پروردگارتان است ؛ حال آنکه فرارتان را از جهاد در راه خدا ، فرار از مرگ به سوی دنیا می بینم. رويتان سیاه باد ای کسانی که سیمایتان مسلمانی است ، اما در قلب هایتان حبّ دنیا و شهرت زندگی لانه ساخته است ! اگر فرصت می دادید ، در کمتر از یک ساعت کار معاویه را ساخته بودم. » سخنان مالک تأثیری بر مردان ریش دراز نداشت . آن ها با تمسخر به اشتر نگاه می کردند و او را جنگ طلب می نامیدند. اینک او می دید که شکاف در سپاه کوفه ، على را گوشه نشین کرده است. کاسه های داغ تر از آش ، سرنوشت جنگ را به دست گرفته بودند که در رأس آنها اشعث بن قیس قرار داشت ؛ مردی که تا همین ایّام ، تشنهٔ جنگ با سپاه معاویه بود و او را دشمن خدا می نامید ، حالا فرمان به آشتی با دشمن خدا می داد. بالاخره انتخاب دو نفر از دو طرف به عنوان شورای حکمیت در دستور کار قرار گرفت. خبر رسید که معاویه عمروعاص را برگزیده است و اشعث با مشورت همفکران خود بدون اذن على اعلان کرد که : «ما ابوموسی اشعری را انتخاب کرده ایم.» ادامه دارد... لینک کانال ارتباط باخدا 👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @artdatbahoda 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
💯 ارتــبـاط بــاخــدا 💯
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۴۳) #انتشارات_عهدمانا طولی نکشید که بازگشت و گفت : « مالک
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۴۴) علی تعجب کرد؛ ابوموسی اشعری، همان کسی بود که در جنگ جمل، امام را یاری نکرد و عملاً در مقابل او ایستاد. پس اینک چگونه می توانست نمایندهٔ امام در شورای حکمیت باشد و بر حق تکیه بزند و از حقوق على دفاع کند ؟! علی گفت : « من به ابوموسی اشعری راضی نیستم و او را شایستهٔ این کار نمی دانم. او از ما جدا شد ، مردم را از یاری من بازداشت ، سپس فرار کرد تا اینکه به وی تأمین دادم و از گناهش گذشتم. من به حکمیت ابن عباس راضی ام که شایسته تر از اوست. » مخالفان گفتند : « خیر ! ما جز به ابوموسی به دیگری راضی نیستیم. » بار دیگر اختلافها بالا گرفت. طبل تفرقه به صدا درآمد. یاران دیروز و مخالفان امروز على ، به گونه ای سخن می گفتند که گویی نمایندگان معاویه اند. دستور از او می گیرند و آب به آسیاب او می ریزند. علی رو به آنان گفت : « معاویه برای چنین حکمیتی عمروعاص را برگزیده که با او هم رأی و نظر است ، در حالی که ابوموسی در این امر با من هم عقیده و هم رأی نیست. پس شما هم باید در برابرش ابن عباس را قرار دهید ، زیرا عمروعاص گرهی نمی بندد مگر اینکه ابن عباس آن را بگشاید و گرهی را باز نمی کند که پیش از او ابن عباس آن را نبندد. امری را حکم نمی کند مگر اینکه آن را سست سازد و کاری را سست نمی کند که آن را محکم نسازد. » اما سخنان امام تأثیری در آن مردان ریش دراز و قاریان قرآن نداشت و پس از مدتی مجادله ، پیمان نامهٔ حکمیت نوشته شد : « رضایت دادیم که در برابر حکم قرآن ، هر چه باشد تسلیم شویم و هر دستوری داد اجرا کنیم. ما در اختلافاتی که در میان ماست ، کتاب خدا را از ابتدا تا انتها بین خود گم ساختیم. علی و پیروانش رضایت دادند که ابوموسی اشعری را به عنوان ناظر و حاکم بفرستند ، معاویه و پیروانش هم به گسیل داشتن عمروعاص به عنوان ناظر و حاکم رضایت دادند. ایشان عهد و پیمان خدا را از آن دو نفر گرفتند که کتاب خدا را ملاک قرار داده و در حکم کردن از مطالب آن ، به چیز دیگر تجاوز نکنند. از این پس سلاح بر زمین گذاشته می شود ، راه ها باز می گردد و حاضر و غایب هر دو گروه از نظر امنیت یکسان هستند و تا صدور حکم از سوی نمایندگان، امنیت و دوستی بر دو طرف حاکم خواهد بود. ادامه دارد... لینک کانال ارتباط باخدا 👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡@artdatbahoda 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
💯 ارتــبـاط بــاخــدا 💯
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۴۴) #انتشارات_عهدمانا علی تعجب کرد؛ ابوموسی اشعری، همان کس
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۴۵) على ، غمگین و متفکّر در مقابل چادر فرماندهی اش ایستاده بود ، عده ای به دور اشعث حلقه زده بودند و او داشت عهدنامهٔ حکمیّت را با صدای بلند برای آنان می خواند . علی وقتی از میان آن جمع بیرون آمد که مالک و چند تن از یارانش را در کنار خود دید. به مالک نگاه کرد و گفت :« می بینی که مردم بی وفای کوفه چگونه فریب معاویه را خوردند؟ من ، سست عنصرتر از اینان جماعتی ندیدم.» مالک سرش را نه بر تأسف ، بلکه بر تأیید سخنان امام ، تکان داد و گفت : « آیا بهتر نبود اینان را به گردن نهادن به حق اجبار می ساختید تا چنین بر طبل نکوبند ؟ » امام آهی کشید و گفت : « در شرایطی هستم که اگر سخنی بگویم و به حق اصرار کنم ، می گویند بر حکومت حريص است و اگر خاموش باشم ، می گویند از مرگ ترسید. هرگز ! من و ترس از مرگ ؟! پس از آن همه جنگ و حوادث ناگوار. سوگند به خدا ، انس و علاقهٔ فرزند ابیطالب به مرگ در راه خدا ، از علاقهٔ طفل به پستان مادر بیشتر است . اینکه سکوت برگزیدم ، از آن است که از علوم و حوادث پنهانی آگاهی دارم که اگر بازگویم مضطرب و لرزان میگردید ؛ همچون لرزیدن ریسمان در چاه عمیق. » مالک گفت : « ما اینک نگران حوادث آینده ایم . آیا حوادثی را می بینید که دانستنش برای ما لازم باشد؟» امام گفت : « آگاه باشید که همانا ترسناک ترین فتنه ها در نظر من ، فتنهٔ بنی امیه بر شماست. فتنه ای کور و ظلمانی که سلطه اش همه جا را فراگرفته و بلای آن دامنگیر نیکوکاران است. به خدا سوگند ، بنی امیّه بعد از من برای شما ، زمامداران بدی خواهند بود. آنان چون شتر سرکشی که دست به زمین کوبد و لگد زند و با دندانها گاز گیرد و از دوشیدن شیر امتناع ورزد ، با شما چنین برخوردهایی خواهند داشت و از شما کسی باقی نگذارند جز آن کسانی که برایشان سودمند باشند و آزاری نرسانند. » ادامه دارد... لینک کانال ارتباط باخدا 👇 ┏━💎🍃🌷🍃💎━┓ 🟡 @artdatbahoda 🟡 ┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
(بخش اول)🩸🌿 🩸《 وصف قدرت پروردگار 》🩸
109.🩸🌿🦋1.👈كُلُّ شَيْ‏ءٍ خَاشِعٌ لَهُ وَ كُلُّ شَيْ‏ءٍ قَائِمٌ بِهِ غِنَى كُلِّ فَقِيرٍ وَ عِزُّ كُلِّ ذَلِيلٍ وَ قُوَّةُ كُلِّ ضَعِيفٍ وَ مَفْزَعُ كُلِّ مَلْهُوفٍ مَنْ تَكَلَّمَ سَمِعَ نُطْقَهُ وَ مَنْ سَكَتَ عَلِمَ سِرَّهُ وَ مَنْ عَاشَ فَعَلَيْهِ رِزْقُهُ وَ مَنْ مَاتَ فَإِلَيْهِ مُنْقَلَبُهُ لَمْ تَرَكَ الْعُيُونُ فَتُخْبِرَ عَنْكَ بَلْ كُنْتَ قَبْلَ الْوَاصِفِينَ مِنْ خَلْقِكَ لَمْ تَخْلُقِ الْخَلْقَ لِوَحْشَةٍ وَ لَا اسْتَعْمَلْتَهُمْ لِمَنْفَعَةٍ وَ لَا يَسْبِقُكَ مَنْ طَلَبْتَ وَ لَا يُفْلِتُكَ مَنْ أَخَذْتَ وَ لَا يَنْقُصُ سُلْطَانَكَ مَنْ عَصَاكَ وَ لَا يَزِيدُ فِي مُلْكِكَ مَنْ أَطَاعَكَ وَ لَا يَرُدُّ أَمْرَكَ مَنْ سَخِطَ قَضَاءَكَ وَ لَا يَسْتَغْنِي عَنْكَ مَنْ تَوَلَّى عَنْ أَمْرِكَ كُلُّ سِرٍّ عِنْدَكَ عَلَانِيَةٌ وَ كُلُّ غَيْبٍ عِنْدَكَ شَهَادَةٌ. أَنْتَ الْأَبَدُ فَلَا أَمَدَ لَكَ وَ أَنْتَ الْمُنْتَهَى فَلَا مَحِيصَ عَنْكَ وَ أَنْتَ الْمَوْعِدُ فَلَا [مُنْجِيَ‏] مَنْجَى مِنْكَ إِلَّا إِلَيْكَ بِيَدِكَ نَاصِيَةُ كُلِّ دَابَّةٍ وَ إِلَيْكَ مَصِيرُ كُلِّ نَسَمَةٍ سُبْحَانَكَ مَا أَعْظَمَ شَأْنَكَ سُبْحَانَكَ مَا أَعْظَمَ مَا نَرَى مِنْ خَلْقِكَ وَ مَا أَصْغَرَ كُلَّ عَظِيمَةٍ فِي جَنْبِ قُدْرَتِكَ وَ مَا أَهْوَلَ مَا نَرَى مِنْ‏ مَلَكُوتِكَ وَ مَا أَحْقَرَ ذَلِكَ فِيمَا غَابَ عَنَّا مِنْ سُلْطَانِكَ وَ مَا أَسْبَغَ نِعَمَكَ فِي الدُّنْيَا وَ مَا أَصْغَرَهَا فِي نِعَمِ الْآخِرَةِ. 109.🩸🌿🦋👈1. وصف قدرت پروردگار همه چيز برابر خدا خاشع، و همه چيز با يارى او، بر جاى مانده است. خدا بى نياز كننده هر نيازمند، و عزت بخش هر خوار و ذليل، نيروى هر ناتوان، و پناهگاه هر مصيبت زده است. هر كس سخن گويد مى شنود، و هر كه ساكت باشد اسرار درونش را مى داند، روزى زندگان بر اوست و هر كه بميرد به سوى او باز مى گردد. خدايا چشم ها تو را نديده تا از تو خبر دهند، كه پيش از توصيف كنندگان از موجودات، بوده اى. آفرينش براى ترس از وحشت تنهايى نبود، و براى سودجويى آنها را نيافريدى. كسى از قدرت تو نتواند بگريزد، و هر كس را بگيرى از قدرت تو نتواند خارج گردد، گناهكاران از عظمت تو نكاهند، و اطاعت كنندگان بر قدرت تو نيفزايند. آن كس كه از قضاى تو به خشم آيد نتواند فرمانت را برگرداند، و هر كس كه به فرمان تو پشت كند از تو بى نياز نگردد. هر سرّى نزد تو آشكار و هر پنهانى نزد تو هويداست.تو خداى هميشه اى و بى پايان، و تو پايان هر چيزى، كه گريزى از آن نيست. وعده گاه همه، محضر توست، و رهايى از تو جز به تو ممكن نيست، و زمام هر جنبنده اى به دست تو است، و به سوى تو بازگشت هر آفريده اى است. پاك و منزّهى اى خدا، چقدر بزرگ و والاست قدر و عظمت تو، و چه بزرگ است آنچه را كه از خلقت تو مى نگرم و چه كوچك است هر بزرگى در برابر قدرت تو. و چه با عظمت است آنچه را كه از ملكوت تو مشاهده مى كنم، و چه ناچيز است برابر آنچه كه بر ما نهان است از سلطنت تو، و چه فراگير است در اين جهان نعمت هاى تو، و چه كوچك است نعمت هاى فراوان دنيا در برابر نعمتهاى آخرت.
خطبه 109 بخش اول.mp3
12.07M
▶️ خطبه ۱۰۹ بخش اول 🎙 حجة الاسلام محمد کاظمی نیا 🌐 لینک مستقیم
(بخش دوم)🩸🌿 🩸《 وصف فرشتگان 》🩸
109.🩸🌿🦋2.👈مِنْ مَلَائِكَةٍ أَسْكَنْتَهُمْ سَمَاوَاتِكَ وَ رَفَعْتَهُمْ عَنْ أَرْضِكَ هُمْ أَعْلَمُ خَلْقِكَ بِكَ وَ أَخْوَفُهُمْ لَكَ وَ أَقْرَبُهُمْ مِنْكَ لَمْ يَسْكُنُوا الْأَصْلَابَ وَ لَمْ يُضَمَّنُوا الْأَرْحَامَ وَ لَمْ يُخْلَقُوا مِنْ مَاءٍ مَهِينٍ وَ لَمْ يَتَشَعَّبْهُمْ رَيْبُ الْمَنُونِ وَ إِنَّهُمْ عَلَى مَكَانِهِمْ مِنْكَ وَ مَنْزِلَتِهِمْ عِنْدَكَ وَ اسْتِجْمَاعِ أَهْوَائِهِمْ فِيكَ وَ كَثْرَةِ طَاعَتِهِمْ لَكَ وَ قِلَّةِ غَفْلَتِهِمْ عَنْ أَمْرِكَ لَوْ عَايَنُوا كُنْهَ مَا خَفِيَ عَلَيْهِمْ مِنْكَ لَحَقَّرُوا أَعْمَالَهُمْ وَ لَزَرَوْا عَلَى أَنْفُسِهِمْ وَ لَعَرَفُوا أَنَّهُمْ لَمْ يَعْبُدُوكَ حَقَّ عِبَادَتِكَ وَ لَمْ يُطِيعُوكَ حَقَّ طَاعَتِكَ. 109.🩸🌿🦋👈2. وصف فرشتگان شگفت آور است آفرينش فرشتگان تو كه گروهى از آنها را در آسمان ها سكونت دادى و از زمين بالا برده اى. آنها از همه آفريدگان نسبت به تو آگاه ترند، و بيشتر از همه نسبت به تو بيمناكند، و به تو نزديك ترند. فرشتگانى كه در پشت پدران قرار نگرفته و در رحم مادران پرورش نيافته اند، و از آبى پست خلق نشده اند، و ناراحتى و مشكلات زندگى آنان را پراكنده نساخته. آنها با مقام و مرتبتى كه دارند، و از ارزشى كه در نزد تو برخوردارند، و آنگونه كه تو را دوست دارند، فراوان تو را اطاعت مى كنند كه اندك غفلتى در فرمان تو ندارند. اگر آنچه بر آنان پوشيده است بدانند، همه كارهاى خود را كوچك و ناچيز مى شمارند، و بر خويش ايراد مى گيرند، و مى دانند آنگونه كه بايد، تو را عبادت نكرده اند، و آن چنان كه سزاوار توست فرمانبردار نبودند.