⊂⊃⊂⊃⊂⊃⊂⊃⊂⊃⊂⊃⊂⊃
🕋 پیامبراکرم صلیاللهعلیهوآله:
👌🏼هر کس در ماه رجب
🧮 هـزار مـرتبه
※لٰا اِلـٰهَ اِلَّٱ ٱللّٰـهُ بگوید،
♥️ خـداوند
برای وی
🧮 هزار حسنه نوشته
و
🧮 هزار شهر در بهشت بنا میکند.
📚وسائل الشیعه ج۱۰ ص۴۸۴
اعمال و مراقبات ویژه #ماهرجب
①
⊂⊃⊂⊃⊂⊃⊂⊃⊂⊃⊂⊃⊂⊃
لینک کانال ارتباط با خدا👇👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @artdatbahoda🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
قرارهرشب
💢 #قرارهرشبمانبامولا 💢
#دعــــــــــــای_فـــــــــرج🤲🏻
دعای دسته جمعی جهت ظهور
❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍
✿ฺ اِلهی عَظُمَ الْبَلاءُ وَ بَرِحَ الْخَفآءُ
✿ฺوَ انْکَشَفَ الْغِطآء وَ انْقَطَعَ الرَّجآءُ
✿ฺوَ ضاقَتِ الاَْرْض وَ مُنِعَتِ السَّمآءُ
✿ฺوَ اَنْتَ الْمُسْتَعان وَ اِلَیْکَ الْمُشْتَکی
✿ฺوَ عَلَیْکَ الْمُعَوَّلُ فِی الشِّدَّةِ وَ الرَّخآءِ
♡ اَللّهُمَّ صَلِّ عَلی مُحَمَّد وَ آلِ مُحَمَّد
اُولِی الاَْمْرِ الَّذینَ فَرَضْتَ عَلَیْنا طاعَتَهُمْ وَ عَرَّفْتَنا بِذلِکَ مَنْزِلَتَهُمْ فَفَرِّجْ عَنّا بِحَقِّهِمْ فَرَجاً عاجِلا قَریباً کَلَمْحِ الْبَصَرِ اَوْ هُوَ اَقْرَبُ یا مُحَمَّدُ یا عَلِیُّ یا عَلِیُّ یا مُحَمَّدُ اِکْفِیانی فَاِنَّکُما کافِیانِ وَ انْصُرانی فَاِنَّکُما ناصِران یا مَوْلانا یا صاحِبَ الزَّمانِ ♡
✿ฺالْغَوْثَ الْغَوْثَ الْغَوْثَ
✿ฺاَدْرِکْنی اَدْرِکْنی اَدْرِکْنی
✿ฺالسّاعَةَ السّاعَةَ السّاعَةَ
✿ฺالْعَجَلَ الْعَجَلَ الْعَجَل
✿یا اَرْحَمَ الرّاحِمینَ
✿ฺبِحَقِّ مُحَمَّد وَ الِهِ الطّاهِرین
❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍༄❁༄𑁍
🤲🏻 اَللّـهُمَّ كُنْ لِوَلِيِّكَ الْحُجَّةِ بْنِ الْحَسَنِ صَلَواتُكَ عَلَيْهِ وَعَلى آبائِه في هذِهِ السَّاعَةِ وَفي كُلِّ ساعَة وَلِيّاً وَحافِظاً وَقائِداً وَناصِراً وَدَليلاً وَعَيْنا حَتّى تُسْكِنَهُ اَرْضَكَ طَوْعاً وَتُمَتِّعَهُ فیها طویلا
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
@artdatbahoda
┅❅⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱⊰𑁍⊱⊰𑁍⊱⊰⊱⊰𑁍⊱❅┅
🔸مجموعه شنیدنی آشتی با امام عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)
🔸برگرفته از کتابی با همین عنوان نوشتهی دکتر علی هراتیان
🔸 به کلام و تنظیم : مصطفی صالحی
🔸در ۱۰ قسمت تقدیم حضورتان میگردد!
لینک کانال ارتباط با خدا👇👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @artdatbahoda🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
4_6007877730559867095.mp3
5.58M
.
📚 مجموعه شنیدنی:
«آشتی با امام عصر(عجلاللهتعالیفرجهالشریف)»
👈🎧 #قسمت_اول
✍🏻برگرفته از کتابی با همین نام نوشته: دکتر علی هراتیان
🎙 به کلام و تنظیم : #مصطفی_صالحی
#نشر = #صدقه_جاریه
#نذرظهور
#اَللّهُمَّعَجِّللِوَلیِّکَالفَرَجَوَالْعافِیَةوَالنَّصْرَ
لینک کانال ارتباط با خدا👇👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @artdatbahoda🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
💯 ارتــبـاط بــاخــدا
💯
┄═•❁๐๑♧๑♧๑♧๑๐❁•═┄ #رمان داستانی ازسرنوشت واقعی 📖 #تمام_زندگی_من📖 #قسمت_هشتم ✍جوان ایرانی 🌷روزهای ا
┄═•❁๐๑♧๑♧๑♧๑๐❁•═┄
#رمان
داستان ازسرنوشت واقعی 👉
📖 #تمام_زندگی_من📖
#قسمت_نهم✍هرگز اجازه نمی دهم
🍁من حس خاصی نسبت به ایران داشتم … مادر بزرگم جزء چند هزار پناهنده لهستانی بود که در زمان جنگ جهانی دوم به ایران پناه برده بود …
اون همیشه از خاطراتش در ایران برای من تعریف می کرد … اینکه چطور مردم ایران علی رغم فقر شدید و قحطی سختی که با اون دست و پنجه نرم می کردند … با سخاوت از اونها پذیرایی می کردن …
🍁از ظلم سلطنت و اینکه تمام جیره مردم عادی رو به سربازهای روس و انگلیس می داد … و اینکه چطور تقریبا نیمی از مردم ایران به خاطر گرسنگی مردن …
شاید این خاطراتی بود که در سینه تاریخ دفن شده بود … اما مادربزرگم تا لحظه ای که نفس می کشید خاطرات جنگ رو تعریف می کرد …
🍁متین برای من، یک مسلمان ایرانی بود … خوش خنده، شوخ، شاد و بذله گو … جوانی که از دید من، ریشه و باقی مانده مردم مهمان نواز، سرسخت و محکم ایران بود …
و همین خصوصیات بود که باعث شد چند ماه بعد … بدون مکث و تردید به خواستگاری اون جواب مثبت بدم و قبول کنم باهاش به ایران بیام …
🍁همه چیز، زندگی و کشورم رو کنار بگذارم تا به سرزمینی بیام که از دید من، مهد و قلمرو اسلام، اخلاق و محبت بود …
رابطه من، تازه با خانواده ام بهتر شده بود … اما وقتی چشم پدرم به متین افتاد به شدت با ازدواج ما مخالفت کرد … فکر می کردم به خاطر مسلمان بودن متینه … ولی محکم توی چشمم نگاه کرد و گفت …
🍁– اگر می خوای با یه مسلمان ازدواج کنی، ازدواج کن … اما این پسر، نه … من هرگز موافقت نمی کنم … و این اجازه رو نمیدم …
✍ادامه دارد......
لینک کانال ارتباط با خدا👇👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @artdatbahoda🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
💯 ارتــبـاط بــاخــدا
💯
┄═•❁๐๑♧๑♧๑♧๑๐❁•═┄ #رمان داستان ازسرنوشت واقعی 👉 📖 #تمام_زندگی_من📖 #قسمت_نهم✍هرگز اجازه نمی دهم 🍁من
┄═•❁๐๑♧๑♧๑♧๑๐❁•═┄
#رمان
داستان_ازسرنوشت_واقعی
📖 #تمام_زندگی_من📖
#قسمت_دهم✍غیرقابل اعتماد
🌹پدرم خیلی مصمم بود … علی رغم اینکه می گفت به خاطر مسلمان بودن متین نیست اما حس من چیز دیگه ای می گفت …
به هر حال، من به اذن و رضایت پدرم نیاز داشتم … هم مسلمان شده بودم و هم اینکه، رابطه ما تازه داشت بهتر می شد
🌹با هزار زحمت و کمک مادرم، بالاخره، رضایت پدرم رو گرفتیم… اما روز آخر، من رو کنار کشید …
– ببین آنیتا … من شاید تاجر بزرگی نیستم اما تاجر موفقی هستم … و یه تاجر موفق باید قدرت شناخت آدم ها رو داشته باشه … چشم های این پسر داره فریاد میزنه … به من اعتماد نکنید … من قابل اعتماد نیستم …
🌹من، اون روز، فقط حرف های پدرم رو گوش کردم اما هیچ کدوم رو نشنیدم … فکر می کردم به خاطر دین متین باشه… فکر می کردم به خاطر حرف رسانه ها در مورد ایرانه … اما حقیقت چیز دیگه ای بود …
🌹عشق چشمان من رو کور کرده بود … عشقی که من نسبت به اسلام و ایران مسلمان داشتم رو … با زبان بازی ها و نقش بازی کردن های متین اشتباه گرفته بودم … و اشتباه من، هر دوی اینها رو کنار هم قرار داد …
🌹ما با هم ازدواج کردیم … و من با اشتیاق غیر قابل وصفی چشمم رو روی همه چیز بستم و به ایران اومدم …
✍ادامه دارد......
لینک کانال ارتباط با خدا👇👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @artdatbahoda🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
Part02_خار و میخک .mp3
11.92M
📗کتاب صوتی
#خار_و_میخک
اثر شهید یحیی سنوار
#داستان_صوتی
قسمت 2⃣
لینک کانال ارتباط با خدا👇👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @artdatbahoda🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━┛
💯 ارتــبـاط بــاخــدا
💯
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۸) #انتشارات_عهدمانا دست خط بعدی از مرد دیگری است که او ه
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
💯 ارتــبـاط بــاخــدا
💯
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۸) #انتشارات_عهدمانا دست خط بعدی از مرد دیگری است که او ه
🔔 ناقوس ها به صدا در می آیند.(۵۹)
#انتشارات_عهدمانا
کشیش با دقّت به جرج نگاه می کرد و به سخنانش گوش می داد که با هیجان سرش را روی کتاب خم کرده بود و مطالبی می خواند که به نظر او فراتر از منشور حقوق بشر بود : « از خونریزی بپرهیز و از ریختن خون ناحق پروا کن ؛ که هیچ چیز همانند خون ناحق، کیفر الهی را نزدیک و مجازات را بزرگ نمی کند و نابودی نعمتها را سرعت نمی بخشد و زوال حکومت را نزدیک نمی گرداند و در روز قیامت ، خدای سبحان قبل از رسیدگی اعمال بندگان ، خونهای ناحق ریخته را داوری خواهد کرد. پس با ریختن خون حرام ، حکومت خود را تقویت مکن ، زیرا خون ناحق پایه های حکومتت را سست می کند و بنیاد آن را بر می کند و به دیگری منتقل می سازد و تو نه در نزد من و نه در پیشگاه خداوند ، عذری در خون ناحق نخواهی داشت ؛ چرا که کیفر آن قصاص است و از آن گریزی نیست. مبادا هرگز دچار خودپسندی گردی و به خوبیهای خود اطمینان کنی و ستایش دیگران را دوست داشته باشی ؛ که اینها از بهترین فرصتهای شیطان برای هجوم آوردن به توست. مبادا با خدمتهایی که انجام داده ای ، بر مردم منّت بگذاری یا آنچه را انجام داده ای بزرگ بشماری یا مردم را وعده ای داده سپس خلف وعده نمایی .
منّت نهادن ، پاداش نیکوکاری را از بین می برد و کاری را بزرگ شمردن ، نور حق را خاموش می گرداند و خلاف وعده عمل کردن ، خشم خدا و مردم را برمی انگیزاند که خدای بزرگ فرمود : دشمنی بزرگ در نزد خدا آن است که بگویید و به آن عمل نکنید... بادِ غرورت ، جوشش خشمت ، تجاوز دستت و تندی زبانت را در اختیار خود گیر و با پرهیز از شتاب زدگی و فرو خوردن خشم ، خود را آرامش ده تا خشم فرو نشیند و اختیار نفس در دست تو باشد، تو بر نفس خود مسلّط نخواهی شد مگر با یاد فراوان قیامت و بازگشت به سوی خدا.»
جرج سرش را از روی کتاب بلند کرد ، عینکش را برداشت و گفت : « تو چنین کلامی را دربارهٔ احترام به مردم از سوی حاکمان ، از زبان کدام پیامبر شنیده ای ؟ سخنانی که متأسفانه در بین حاکمان خریداری ندارد. »
ادامه دارد...
لینک کانال ارتباط با خدا👇👇
┏━💎🍃🌷🍃💎━┓
🟡 @artdatbahoda🟡
┗━💎🍃🌷🍃💎━┛