وسط وقت کاری شماره ناشناسی، دو سه بار تماس گرفته بود. دستم بندِ کار بود. نتوانستم جواب بدهم. فکر کردم حتماً از منزل اقوام تماس گرفتهاند. حوصله ام نشد تماس بگیرم ببینم کی بوده . حدس میزدم، حتماً کار واجبی داشته. سر ظهر همان شماره دوباره زنگ زد.
_ بفرمایید؟
_ از بانک تماس میگیرم خدمتتون!
دلم هری ریخت. در کسری از ثانیه تمام قرض و طلبهایم از بانکها را توی ذهنم زیر و رو کردم. قسط عقب افتاده و چک برگشتی نداشتم. با صدای ضعیفی پرسیدم: بفرمایید؟
_ وامی که از سفر ریاست جمهوری درخواست داده بودید، آماده شده. زودتر مدارک را بیارید بانک، تا مبلغ را واریز کنیم!
یادم رفته بود، توی اولین سفر ریاست جمهوری به یزد، تیری توی تاریکی انداخته بودم و اینترنتی درخواست وام قرضالحسنه داده بودم.
تا حالا سابقه نداشت بانک خودش برای پرداخت وام پیشقدم شود. انگار این دولت همه چیزش فرق داشت.
✍ #یوسف_تقی_زاده
#سیدالشهدای_خدمت
محفل نویسندگان منادی
حوزه هنری استان یزد
@artyazd_ir