eitaa logo
خاطره های أسدلاّه(علیرضا مطلّب)
394 دنبال‌کننده
175 عکس
43 ویدیو
1 فایل
خاطرات اسد الله علم براساس یادداشتهای چاپ شده به صورت عامیه و طنز اما وفادار به متن کتاب با درج ادرس دقیق خاطره ارتباط با ادمین : @Alirezamotalleb
مشاهده در ایتا
دانلود
یادداشت هفدهم بیزینس خاندان پهلوی😒 قبلا در مورد اینکه اشرف،خواهر شاه خلافهای مالی داشته ، خاطره ای رو نقل کردم(اینجا) . امروز ،یک شنبه یکم خرداد سال پنجاه و چهار ، اسدُلّاه میره پیش شاه و گزارش کارا رو میده.‌ در لابه لای گزارش ها ، به شاه میگه که : والاگهر ( ظاهرا اشرف رو می گفته) ، توی یه معامله ، دست داشته و یک ملیون و دویست هزار دلار دستخوش گرفته😳. اینقدر مبلغه بالا بوده که اسدُلّاه میگه : توی سنای آمریکام خبرش رفته و حتما صدای اونا رو هم در میاره😞😞 .‌ اسدُلّاه در مورد واکنش شاه فقط مینویسه : " خیلی ناراحت شدند" 😐 همین !!!!!😞 قبلا هم نقل کردم که شاه گفته بود کارای اشرف تا جایی که به مملکت ضرر نزنه ، طوری نیست و کاری به کارش ندارم 😳 ( اینجا بخوانید) یادداشتهای علم . دفتر پنجم یکشنبه ۵۴/۳/۱ عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇🌹👇🌹👇👇🌹👇 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت هجدهم ادب مَرد ، به ز دولت اوست 🙏 یه روز اسدُلّاه به قول خودش خدمت شاه شرفیاب میشه😊 و در مورد انتخابات انگلستان که با موضوع پیوستن در بازار مشترک بوده ، صحبت میکنه و تحلیل خودش رو به شاه می گه 😎. در لا به لای حرفاش به شاه میگه : آقای نهاوندی ، رئیس دانشگاه تهران یه نامه ای به من نوشته و گفته که نخست وزیر - هویدا - از اینکه استادان دانشگاه از کم بودن حقوقشون به شاه شکایت کرده اند ، گله مند شده .😏😏 شاه وقتی این رو میشنوه با عصبانیت میگه😡 : نخست وزیر .... خورده که گله مند است .🙈🙊 همینطور به او بگو !!!💪 پ.ن: شاه معمولا از هر چیزی که احساس میکرد ممکنه قدرتش رو محدود کنه به شدت عصبانی میشد . به یادداشت چهارم(اینجا) مراجعه کنید . یادداشتهای علم . دفتر پنجم یکشنبه 54/3/1 عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه " https://eitaa.com/asadallhalam
دکتر هوشنگ نهاوندی رئیس دانشگاه تهران قبل از انقلاب عضویت در کانال "خاطره های اسدُلّاه" https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت نوزدهم اوج مبارزه ی با فساد درباریان😁 قبلا در یادداشت پنجم از فریده دیبا ، مادر فرح خاطره ای رو نقل کردم .(اینجا). شاه اسمش رو گذاشته بوده ، درویش خانم😜 .از بس جانماز آب میکشیده 😏و توی حرف، خودش رو بی میل به مادیات نشون میداده .😉 اما در واقع یه طمّاعی بوده که تاش فقط خودش😊 اسدُلّاه مینویسه که : این خانم ازش یه ماشین مرسدس بنز برزگ و عالی خواسته که با پول دربار(شما بخونین پول ملّت) واسش بخره.🤨 اسدُلّاه می گه این درخواستش علاوه ی بر اون سه تا ماشین عالی دیگه ای هست که داره .😐( که حتما اونا رو هم با پول دربار خریده بوده) بهر حال میگه من به شاه درخواستش رو گفتم . شاه هم با کنایه گفت : بخرید واسش . درویشی که دیگه بیشتر از این نمیشه . 😞 پ .ن: اوج مبارزه با فساد درباری ها ، همینه. 🧐. کنایه زدن و دیگر هیچ😐 یادداشتهای علم . دفتر پنجم سه شنبه . ۵۴.۳.۲۰ عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇🌹👇👇👇👇🌹👇 https://eitaa.com/asadallhalam
زندگی نامه مختصر " فریده " مادر فرح دیبا به همراه عکسها را در 👈👈اینجا 👉ببینید . عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇👇👇👇👇 https://eitaa.com/asadallhalam
17.71M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کاسه جایی رود که باز آید قدح💐🌹 عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇🌹👇🌹👇🌹 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیستم شاه خیلی خوشش اومد😐😐 یه روز اسدُلّاه بعد از اینکه میره پیش شاه و گزارشات معمول رو بهش میگه 🎤، میره با دوتا به قول خودش دختر خیلی جوان آمریکایی چایی میخوره ☕️. در مورد اونا و چایی زدن باهاشون میگه : " هیچ بد نبود"😉 فرداش میره پیش شاه . یه کم در مورد مصر و کانال سوئز و انتخابات توی ایران با اون حرف میزنه . شاه میگه : امشب قراره با زنم بریم سدّ فرحناز واسه تعطیلات آخرهفته .😝 ولی حیف که دور و بری های زنم آدمهای مضحکی هستن . اونا من رو ول نمی کنن .‌همش مزاحمم هستن.🤨🤨 اسدُلّاه میگه : قربان !طوری نیست . فکر کنین کسی اونجا نیست 🙊. کارتون رو بکنین .🙈 بعد به شاه میگه : اتفاقا دیروز منم با دوتا دختر خیلی جوان آمریکایی چایی خوردم .☕️ اونجا با خودم گفتم اگه این دو تا دختر خجالت رو بذارن کنار و ازم درخواستِ جنسی بکنن، من چه خاکی به سرم کنم ؟🙈🙊 اما بهر حال خیلی خوش گذشت.😐 شاهنشاه خیلی خندیدند😳😳 پ. ن: فضای ذهنی شاه و مشاورش بسیار فرهنگی و اصیل بوده😜 قبلا در مورد چشم چرانی اسدُلّاه خاطره ی ۱۳ رو نقل کردم( اینجا) یادداشت های علم . دفتر پنجم پنجشنبه . ۵۴/۳/۲۲ عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇🙏👇🙏👇 https://eitaa.com/asadallhalam
یادداشت بیست و یکم بیچاره داشت قبض روح میشد.👻 ‼️ یکی بوده به نام "طوفانیان " . هم ارتشبد بوده و هم آجودان مخصوص شاه و هم مسئول صنایع دفاعی شاه.😎 توی خریدهای ادوات نظامی که داشته ، از آلمانی ها خریدی نمیکنه .🥸💰 وزیر دفاع آلمان ناراحت میشه😞 و توی یه مصاحبه اساس خریدهای تسلیحاتی ایران رو به باد انتقاد میگیره .📣 شاه دستور میده که ارتشبد طوفانیان جوابش رو توی یه مصاحبه بده .🎤🎤 ظاهرا خوب حرف نمی زنه و دفاعش مورد پسند شاه واقع نمیشه .😡😡 شاه به اسدُلّاه میگه که بهش بگو : " مصاحبه ی تو بد بود . نپسندیدم " اسدُلّاه تلفنی 📞به ارتشبد طوفانیان میگه . طوفانیان حسابی میترسه 🥺😮. اسدُلّاه نوشته : تلفن کردم📞 .بیچاره داشت قبض روح میشد!!!👻💀 یادداشتهای علم .‌دفتر پنجم چهارشنبه ۵۴/۳/۲۱ عضویت در کانال " خاطره های اسدُلّاه" 👇👇👇👇 https://eitaa.com/asadallhalam