eitaa logo
◉✿ازدواج آسان✿◉
988 دنبال‌کننده
2هزار عکس
1.5هزار ویدیو
44 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۵ سلام واحترام خداقوت به همه دوستان❤️ (سال ۹۴) بنده از یکی از روستاهای آذربایجان وارد
۳۸۶ 📌اشتباه منو نکنید... نزدیکایه کنکورم بود که واقعا خیلی خیلی اتفاقی پا به دنیای تاهل گذاشتم سرشار از انرژی و لذت های دوران عقد و کلی برنامه ریزی واسه عروسی که قرار بود، سال بعد گرفته شه😊 اما یهو و بصورت کاملا ناخواسته درست بعد از ۴ ماه از عقد و با دیدن علایمی مثل بالا آوردن های مکرر با همسرم تصمیم گرفتیم آزمایش بدم.😑 و در عین ناباوری جواب مثبت بود و من کل دنیا روی سرم خراب شد، به هیچکس حتی مادرمم نگفتم، روز و شبِ منو همسرم گریه بود، بدترین روزایه زندگیمو میگذروندمو از خدا میخواستم جواب اشتباه بوده باشه و دوباره آزمایش دادم ولی جواب مثبت بود. فکر و خیال حرف ها و نگاه های معنی داره اطرافیانو فامیلا یکسره مغزمو درگیر میکردو فقط کارم گریه و زاری بود، شوهرم بعضی وقتا میگفت ولش کن فلانیم ایطور بوده و... ولی خودشم از حرفاش مطمئن نبود و منم با ناپختگی، مدام تو گوشش میخوندم که دیگه همه چی تموم شدستو، آبرومون کلا میره و بدبخت شدیمو، مردم هزار چیز واسمون میگن و.... تا اینکه بعد از اینکه ماجرا رو با یکی از دوستاش در میون میذاره اون میگه خانومم تو داروخونه کار میکنه میتونه یواشکی بهتون قرص سقط رو بده😞😞😞 بعد از اینکه به من خبرو داد انگار دنیارو بهم دادن و خبر نداشتم رخت جهنمی شدنمو به تن میکنمو و اینقدر شادم😢 با کمال خامی و بی عقلی و هزار کلمه تاسف بار دیگه در یک صبح پائیزی در یک ماهو نیمگی جنین با درد های بدتر از زایمان سقطش کردم... آره درسته تا چند وقت از فرط خوشحالی سر از پانمیشناختم اما بعدا که از زبان خیلی از مراجع کارم رو با آدم کشتن یکی دونستم دنیا روسرم خراب شد، کابوس ها دست از سرم بر نمیداشت، رابطم با شوهرم خراب شد، تو کارهام گره میوفتاد، شوهرم بیماری بدی گرفت و همه اینها از آثار جنایتی بود که کردیم😞😞😞 من ادم کشتم، من حق یک عمر زندگی که خدا به اون جنین داده بود رو خودخواهانه ازش گرفتم. حالا هم با گذشت ۵ سال ازون ماجرا هنوز کاارم گریه و زاریه... آرامش ندارم و نمیدونم اون دنیامو چیکار کنم چه جوابی به اون بچه بدم، بگم ترسیدم فامیلا بگن تو عقد باردار شده؟! خواهش میکنم هیچکی اشتباهه منو نکنه بخدا این فرهنگه غلطیه که بین ما جا افتاده که تو عقد زنی که از حلال خودش باردار شده، نقل مجلس میشه خلاصه این منم و سر نوشت تباه شدم، منم و آخرت تیره وتارم، منم و کلی کابوس که هنوز رنگ آرامشو بهم نشون نداده... 🚨🚨 🆔 @asanezdevag
✳️ یک تمرین مناسب برای امادگی پیش از ازدواج 🌀در مراحل آشنایی برای ازدواج تمام خواسته های خود را طبقه بندی کنید و بر اساس اولویت آنها را با همسر آینده تان در میان بگذارید. در این میان خواسته های اولویت بندی شده شما چند ستون را تشکیل می دهند. 🔺ستون اول : تمام ویژگی هایی که حتما همسرآینده تان "باید" دارا باشد . 🔺ستون دوم : تمام ویژگی هایی که "نباید" همسرآینده تان داشته باش 🔺ستون سوم : ویژگی هایی که ترجیح می دهید وجود داشته باشد . و نهایتا بر این اساس و براساس کلیتی که مشهود است رابطه ایی را برای شناخت و ارزیابی فرد مورد نظر شروع می کنید. و نهایتا پس از مدتی که بااو در تعامل بودید متوجه خواهید شد که ستون انتظارات شما تا کجا تکمیل شده است. ♦️در نتیجه او انتخاب شما بعنوان همسر آینده تان هست یا نیست؟! 🆔 @asanezdevag
⭕️بعضیا اینجورین که تو تنهایی پیرشدن بچه‌هاشون جلوی چشم‌شون براشون قابل تحمل‌تره تا اینکه با تحمل کمی سختی بهشون اجازه ازدواج بدن!❌ 🆔 @asanezdevag
❤️ ۱۸ 💝 گرچه آغوش گیری ، هدیه ارزشمندی است که به همسر و عزیزانتان میدهید، ولی در عین حال باید شرایط و موقعیت آنها را بسنجید و به حریم آنها احترام بگذارید‌ . ❌هیچ گاه بدون اجازه ، کسی را در آغوش نگیرید. 🆔 @asanezdevag
6.67M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🌸آسیب های اشتغال زنان 🌸رابطه اشتغال زنان و کاهش جمعیت استاد رحیم پور ازغدی 🆔 @asanezdevag
۳۸۷ سال ۸۸ ازدواج کردم، من و همسرم هر دو عاشق بچه بودیم. قرار گذاشته بودیم زود بچه دار بشیم، ولی متاسفانه زود بچه دار شدن ما ۷ سال طول کشید. هر چی دکتر میرفتیم، میگفتن هر دو سالم هستید ولی انگار خدا نمیخواست😔😔خیلی عذاب کشیدم، از لحاظ روحی خیلی بهم ریخته بودم هر دکتری که میرفتم یه چیزی میگفت. تا اینکه یکی از دوستان دبیرستانم یه دکتر خوب که دختر عموش هم بود، بهم معرفی کرد، خانم دکتر قاسم زاده (ان شاء الله هرجا هست سالم و سلامت باشه) رفتم پیش ایشون، وقتی پرونده قطور پزشکی منو دید و بررسی کرد گفت شما هیچ مشکلی ندارید، فقط باید صبر و حوصله داشته باشید و خودت اصلا دچار استرس نباید بشی تا ما درمان رو شروع کنیم. یک ماه بعدش من باردار شدم😍 خیلی خیلی خوشحال شدم ولی متاسفانه سقط شد😔 دوباره چند ماه بعد باردار شدم که متاسفانه تو شش هفته گفتن قلب جنین تشکیل نشده و باید سقط کنی😭 دیگه ناامید شدم، خیلی غصه میخوردم، باز چند ماه دیگه صبر کردم رفتم حرم آقا امام رضا متوسل به ایشون شدم، از آقا خواستم التماسش کردم😢 دو ماه بعد دوباره باردار شدم. خیلی استرس داشتم همش میترسیدم مثل دوتای قبلی بشه. وقتی رفتم سونوگرافی برای شنیدن صدای قلب جنین، دکتر بهم گفت:خوب  این از صدای قلب اولی و اینم از صدای قلب دومی، آره خدا بهم دوقلو داده بود اونم دوتا دختر😍☺️البته جنسیتشون چند هفته بعد مشخص شد. خلاصه داشتم پرواز میکردم از خوشحالی، خستگی این ۷ سال استرس و از این دکتر به اون دکتر و خیلی چیزای دیگه از تنم بیرون اومد، ولی چون دوقلو باردار شدم از ماه ۵ استراحت کامل مطلق شدم ،بازم دکترا گفتن بچه ها ۸۰ درصد دارن سقط میشن😢 اوایلش خیلی گریه میکردم و ناراحت بودم ولی بعد از چند وقت، ناامیدی رو گذاشتم کنار، توکل کردم به خدا و توسل به اهل بیت مخصوصا امام رضا، میدونستم آقا مراقب دخترام هست. تا اوایل ماه ۹ استراحت مطلق بودم که دخترا به دنیا اومدن، یک ماه زودتر که چند وقتی هم داخل دستگاه بودن. وقتی بغلشون کردم انگار دنیا رو به من داده بودن، خیلی خیلی حس قشنگیه. وقتی دخترا ۲۱ ماهه بودن در کمال ناباوری من دوباره باردار شدم. البته خودمون میخواستیم که بچه دار بشیم ولی نه به این زودی ولی لطف خدا بود خیلی خوشحال شدیم اما متاسفانه اطرافیانمون خیلی خیلی سرزنشمون کردن و حتی مسخره کردن ما هم فقط بهشون لبخند میزدیم😌 بازم ماه چهارم که بودم دکترا گفتن بچه داره سقط میشه چون من و همسرم تجربه ی دخترا رو داشتیم به خودمون اصلا استرس راه ندادیم. و من دوباره استراحت مطلق شدم، این بار با دوتا بچه ۲ ساله که مجبور شدم دوتا پرستار بگیرم که اونم یه داستان طولانی داره، بماند که چه سختی هایی کشیدم ولی می ارزید به لبخند دخترام وقتی که پسرمو از بیمارستان آوردیم خونه، چقدر این دوتا کوچولو خوشحال شدن چقدر داداشی داداشی گفتن😄 الان الحمدا... دخترام نزدیک چهار سالشون هست و پسرم نزدیک دوسال. خونمون از صدای خنده و گریه و سر و صدای بچه ها پر شده... خونه ایی که یه لحظه مرتب نیست🙈 نمیذارن که مرتب باشه😁 نمیگم که سختی نداره واقعا سخته بعضی موقع ها خیلی خیلی خسته میشم و غر میزنم ولی وقتی کلمه ( مامان ) که میگن اون خستگی ها یادم میره و براشون غش و ضعف میکنم😍 الهی الهی به حق امام رضا هر کسی که نداره، خونشون از این خنده ها پر بشه و غر بزنن بگن خدایا خسته شدم 😂 🆔 @asanezdevag
👼 🤱🏻 تربیت عاطفی: تنظیم رابطه فرزند بزرگتر با نوزاد 🍃 مادر باید قبل از تولد نوزاد، کودک دیگر خود را تشویق کند تا به نحوی با نوزاد آشنایی پیدا کند؛ به کودک اجازه دهد دستش را روی شکم او بگذارد (کودکان زیر سه سال) و حرکات جنین و لگد زدنش را احساس کند تا وجود یک نفر کوچکتر از خودش را باور کند. به کودک عکس‌های دوران نوزادی خودش را نشان دهد بنابراین کودک در صورت آمادگی، به دنیایی می‌اندیشد که برای خود و همبازی کوچکش ساخته است و او را به عنوان عضو جدید خانواده می‌پذیرد. 📚 آمادگی برای زایمان و مراقبت از نوزاد، ویلیام سیرز، ص ۱۱۴_۱۱۶ 🆔 @asanezdevag
🌸🍃🌸🍃🌸 🌸🍃🌸 🌸 (قسمت ۱) 🔷لزوم فراگیری مهارت های تربیتی امروزه بسیاری از مادران اطلاعاتشان در مورد فرزند و تربیت محدود است. برای همین همیشه یک جنگ و نبرد در همه موضوعات بین فرزند و مادر در محیط خانواده وجود دارد از نیاز های زیستی کودک گرفته (خوردن٬ خوابیدن) تا مسائل مربوط به تحصیل. تا جایی که مادر می گوید؛ از دست این بچه آرزوی مرگ می کنم. 🔹روایات را که نگاه کنیم حکایت از این دارند که فرزندان میوهٔ دل پدر و مادرند و باعث آرامش و آسایش آنها هستند. فرزندان زینت زندگی دنیا هستند چه می شود که این فرزندی که زینت است٬ آرامش است٬ میوهٔ دل است تبدیل می شود به یک مصیبت در زندگی؟ ⬅️چون ما پدر مادر ها دربارهٔ تربیت فرزند٬ جایی چیزی یاد نگرفتیم. 🔹مثال ساده ای را دقت کنید؛ خداوند وقتی فرزندی به مادری عطا می کند٬ کودک را به پارچه ای می پیچند و می گویند مادر٬ کودک را شیر دهد. این کودک دنبال تغذیه می گردد. و بدون آموزش و اجبار به سینه مادر می چسبد و شیر می خورد خدای متعال تمام ویژگی ها را در او گذاشته است ولی چه می شود که این کودک به سن ۴ سالگی که می رسد٬ مادر بشقاب غذا را بر می دارد و می گوید؛ مادرجان٬ جان بابا یک قاشق بخور. اگر منو دوست داری یک قاشق بخور٬ می خوای ببرمت پارک یک قاشق بخور. مادر اگر بخوری جایزه ات یک بستنی است. کودک را تشویق می کنیم. جایزه برایش مشخص می کنیم ولی این روش جواب نمی دهد. بعد می گوییم؛ مادر جان اگر نخوری پارک نمی برمت. اگر نخوری خانهٔ خاله نمی برمت. اگر نخوری برات بستنی نمی خرم. این روش هم جواب نمیدهد. بعد می گوید: اگر نخوری می زنمت...نه تشویق٬ نه تطمیع٬ نه تنبیه و نه تهدید هیچ کدام جواب نمی دهد.یعنی اگر این کودک را در شیشه بزرگ می کردیم آیا بهتر از این نبود که الان به دست ما سپرده شده! 🔹معلوم است که اشکال کار جای دیگری است. یعنی گاهی اوقات در مشاوره ها می بینیم مادر هنوز نمی داند که چگونه به کودکش شیر دهد. نمی داند چه زمان بندی را در شیر دادن به کودک باید رعایت کند. 🔹خیلی از مادران نگاهشان به شیر دادن کودک فقط ساکت کردن بچه است. تا بچه یک نق می زند به او شیر می دهند. نمی داند که گریهٔ کودک گاهی ۹ تا ۱۰ دلیل دارد. و تنها یک دلیلش گرسنگی است. ولی ما فقط با یک نگاه که او گرسنه است به او شیر می دهیم.اینطور می شود یک بچهٔ ریزه خواری که نمی فهمد برای چه باید غذا بخورد. متوجه نیست که غذا را وقتی بچه گرسنه است می خورد.و الان بچه ای که خیس کرده را که ما نباید به او شیر دهیم .بچه ای که گریه می کند که به آغوش مادر برود را که ما نباید شیر دهیم. این طور می شود یک بچهٔ بد غذا. مادر با همین کار کودک را بد غذا می کند. 🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹🔹 🆔 @asanezdevag
◉✿ازدواج آسان✿◉
#تجربه_من ۳۸۵ سلام واحترام خداقوت به همه دوستان❤️ (سال ۹۴) بنده از یکی از روستاهای آذربایجان وارد
۳۸۵ قسمت دوم بعد این مدت همچنان باز در حال گریه و زاری بودم بخاطر مشکلات مالی و بی توجه خانواده،همچنان گریه و زاری پیش شهدا ادامه داشت تا یک روز دیگه بریدم خسته شدم گفتم ای شهدا اگر تا فردا مشکل منو حل نکنید شما هم دروغ شهید شدید و خیلی جسارت کردم گفتم شکایت شما را میرم به شهید بی دست کربلا می کنم من الان چندین ماهه اینجا گریه میکنم هنوز هیچی به هیچی، من در این شهر غریب به شما پناه آوردم شما هم بی پناهم کردین😔 خداحافظی هم نکردم رفتم خوابگاه 🌑 کلا ناامید و ناراحت 😞 فردا داشتم ظهر نماز میرفتم یه پیرمرد جلوم گرفت گفت شما به این سوال من میتونی جواب بدی گفتم من بلد نیستم میخاید شماره استادم بدم بپرسید😐 گف خودت بپرس به این شماره زنگ بزن جواب بده گفتم چشم👌 عصری زنگ زدم جواب سوال دادم گف من میتونم شمارا ببینم گفتم مشکل نداره ولی سوال دارید من درخدمتم تلفنی گفت من باید ببینمتون😐 گفتم یا میخاد منو بکشه یا یه بلایی سرم بیاره منم کسی و ندارم 😒 بااین حال رفتم ببینمش سوار ماشینش شدم گفت بریم خونه ما ، گفتم یا پیغمبر😕 بااین حال رفتم یه خونه شیک آنچنانی به خانمش گف آوردمش ، گفتم فاتحه منو میکشن🙈 خیلی احترامم کردن ، گف من تصمیم داشتم به شما کمک کنم همه جوره ، پشتتون باشم😐 من که تا دیروز سر تخم مرغ بودم سر از کوبیده درآوردم چندین سال به من کمک کردن😍 تا این بنده خدا فوت کرد😢 بچه هاشونم خارج بودن ، منم تو این چندسال به خانمش خیلی کمک کردم و بمن کمک کردن خونه خریدم و....❤️ ولی همچنان مجردم ، چند بارخانوم این بنده خدا برام خواستگاری رفت ولی چون پسر واقعیش نبودم به نتیجه نرسیدیم.❤️❤️❤️ و در بین راه زندگی ام یه روز عاشق و دلباخته یه خانومی شدم طوری بود ، که روز وشب نداشتم البته عاشق نه چهره ش شدم چون زیبایی نداشت نه شغلش و از من هم بزرگتر بود،فقط عاشق و دلباخته مذهبی بودنش شدم و اون موقع باشهدا در ارتباط بودم چون به غیر شهدا درشهر غریب هیچ کس و نداشتم چندین بار بخاطر این خانوم متوسل شدم به ۳ شهید گمنام که ورودی لواسان سمت چپ بیرق الحسین دفن هستند هرروز یا هفته ای چند بار میرفتم پیش اونا 😍خیلی حال عجیب داشتم و لطف شهدا بود❤️ یه شب که شب قدر هم بود و همیشه تنهایی شب قدر نگه می‌داشتم اونم پشت بام خیلی حال میداد مناجات امیرالمؤمنین میخوندم و چون همیشه تنها بودم و هستم بین مناجات خواب نذاشت بخونم یهو ۵ دقیقه نشد خابم برد خواب یک نفر ودیدم که نباید بگم بهم گفت دنبال اون خانوم نرو ، اون در قسمت و تقدیر تو نیست ❤️ من که عاشق و دلباخته اش بودم به خاطر حرف معصوم کنار گذاشتم. ولی زندگی با شهدا خیلی شیرین است قدرش بدانیم . ادامه دارد... 🆔 @asanezdevag
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا