eitaa logo
سخنرانی‌های اساتید وسخن بزرگان
3هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
5.6هزار ویدیو
14 فایل
مشاهده در ایتا
دانلود
بزرگی گفته است: آن رزق و روزي که در جست وجوي آنی، همچون سـایه اي است که بـا تو می آیـد. چون او را دنبـال کنی، از تو می گریزد و چون از پیش بگریزي، به دنبال تو می آید. @asatid_IRAN
خوشبختی از آن كسی ست كه درفضای شکرگزاری زندگی كند چه دنيا به كامش باشدوچه نباشد چه آن زمان كه می دود ونميرسد وچه آن زمان كه گامی برنداشته خودرا در مقصد می بيند خوشبختی یعنی آرامش درون🍃 @asatid_IRAN
از تو بگذشتم و بگذاشتمت با دگران رفتم از کوی تو لیکن عقب سرنگران شهریار ✨ @asatid_IRAN
حکیمی گفـت: اگر خـواهی بـدانی که مرد مـال خـویش را از کجـا به دست آورده است، بنگر در چه چیزي مصـرفش می کند. @asatid_IRAN
بزرگ مهر می‌گوید: در بدي مدارا کردن و سخن تلخ را از ناکسان تحمل کردن از نشانه هاي زیرکی مرد است. @asatid_IRAN
با خیالِ او قناعت می کنم، من کیستم تا وصالش در دلِ امیدوارم بگذرد... صائب تبريزى ☘ @asatid_IRAN
💕 جذامیان به نهار مشغول بودند و به حلاج تعارف کردند... حلاج بر سر سفره آنها نشست و چند لقمه بر دهان برد...! جذامیان گفتند : دیگران بر سر سفره ما نمی نشینند و از ما می ترسند... حلاج گفت: آنها روزه اند و برخاست...!!! غروب، هنگام افطار حلاج گفت: خدایا روزه مرا قبول بفرما!!! شاگردان گفتند: استاد ما دیدیم که روزه شکستی... حلاج گفت: ما مهمان خدا بودیم. روزه شکستیم ولی دل نشکستیم... آنجا که دلی بود به میخانه نشستیم، آن توبه صد ساله به پیمانه شکستیم، از آتش دوزخ نهراسیم که آن شب، ما توبه شکستیم ولی دل نشکستیم... ✅✅✅
💕وقتی دائم بگويى گرفتارم، هیچ وقت آزاد نمیشوى، وقتی دائم بگويى وقت ندارم، هیچوقت زمان پیدا نمی كنی، وقتی دائم بگويى فردا انجامش میدهم، آن فردای تو هیچ وقت نمیايد! وقتی صبحهااز خواب بیدار میشويم دوانتخاب داریم: برگردیم بخوابیم و رویا ببینیم، یا بیدار شويم و رویاهايمان را دنبال كنیم. انتخاب با شماست! وقتی در خوشی و شادی هستی عهد و پیمان نبند! وقتی ناراحتی جواب نده! وقتی عصبانی هستی تصمیم نگیر! زندگی، برگ بودن در مسیر باد نیست، امتحان ریشه هاست. ✅✅✅
💕آدم های زیبا و دوست‌ داشتنی، به صورت تصادفی به وجود نمی‌‌آیند زیباترین و دوست ‌داشتنی ‌ترین انسانهایی که می‌شناسیم، آنهایی هستند که با شکست آشنا شده‌اند، آنهایی که رنج را تجربه کرده‌اند، آنهایی که از دست دادن را تجربه کرده‌اند، آنهایی که پس از این رویدادهای دشوار دوباره مسیر خود را به سمت زندگی پیدا کرده‌اند، این افراد، زندگی را به شکل متفاوتی می‌فهمند، آن را به شکل متفاوتی تحسین می‌کنند و نیز به شکل متفاوتی حس می‌کنند به همین دلیل ، آرامترند و دوست داشتن و محبت به دغدغه‌شان تبدیل می‌شود. ✅✅✅
💕ما یاد گرفته ایم که از خدا بترسیم یاد گرفته ایم که از هر چیزی بترسیم کل زندگی ما سرشار از ترس و اضطراب و بزدلی است، ترس از دوزخ، ترس از عذاب، ترس از خدا...مى آموزيم كه ما خوب و شریفیم چون می ترسیم ! اما واقعا فضیلتی كه اینگونه تنها بر ترس استوار است؛ ارزش محسوب ميشود؟ بچه ها را از خدا نترسانید... چون انسانها اگر از چیزی بترسند نمی توانند آن را دوست داشته باشند.. از دوری خدا باید بترسیم نه از خود خدا ✅✅✅
💕اين 12 جمله طلايي را حتماً بخوانيد : 1- یادت باشه تا خودت نخواي هيـچ کس نميتونه زندگيتو خراب کنه 2- یادت باشه که آرامش رو بايد تو وجود خودت پيدا کني 3- یادت باشه خدا هميشه مواظبته 4- يادت باشه هميشه ته قلبت يه جايي براي بخشيدن آدما بگذاري .... 5- منتظر هيچ دستي در هيچ جاي اين دنيا نباش ...اشکهايت را با دستهاي خودت پاک کن ؛ همه رهگذرند ! 6-زبان استخواني ندارد اما آنقدر قوي هست که بتواند قلبي را بشکند مراقب حرفهايمان باشيم . 7-گاهي در حذف شدن کسي از زندگيتان حکمتي نهفته است .اينقدر اصرار به برگشتنش نکنيد 8- آدما مثل عکس هستن،زيادي که بزرگشون کني کيفيتشون مياد پايين 9- زندگي کوتاه نيست ، مشکل اينجاست که ما زندگي را ديرشروع ميکنيم 10- دردهايت را دورت نچين که ديوارشوند ، زيرپايت بچين که پله شوند… 11- هيچوقت نگران فردايت نباش ، خداي ديروز و امروزت ، فرداهم هست… 12 - ما اولين دفعه است که تجربه بندگي داريم ولى اوقرنهاست که خداست … ✅✅✅
💕غلامی کنار پادشاهی نشسته بود. پادشاه خوابش می آمد، اما هر گاه چشمان خود را می بست تا بخوابد. مگسی بر گونه او می نشست و پادشاه محکم به صورت خود می زد تا مگس را دور کند. مدتی گذشت، پادشاه از غلامش پرسید: «اه تومیدانی چرا خداوند مگس را آفریده است!!!؟» غلام گفت: «خداوند مگس را آفریده تا قدرتمندان بدانند بعضی وقت ها زورشان حتی به یک مگس هم نمی رسد.» ✅✅✅
💕روزي ملانصرالدين در مجلسي نشسته بود. از ملا پرسيدند: خورشيد بهتر است يا ماه؟!! ملانصرالدين قيافه متفکرانه اي به خود گرفت و گفت: اين ديگر چه سوالي است که شما مي پرسيد؟ خوب معلوم است که ماه بهتر است !!! چون خورشيد در روز روشن در مي آيد به همين علت وجودش منفعتي ندارد !!! اما ماه شب ها را روشن مي کند!! پس ماه بهتر است!!!! و الحق که زندگی درست به همین احمقانگی ست ! لطفِ بی اندازه دیده نخواهد شد ! کم که باشی دیده می شوی... کم که باشی ارج نهاده می شوی الطاف ما تنها باید به اندازه ی وسعت دیدِ دیگران باشد ! نه بیشتر. ✅✅✅
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای همه خوب باش آنکس که فهمید همیشه در کنارت خواهد بود و آنکس که نفهمید روزی، دلش برای تمام خوبی هایت تنگ میشود ...❤️
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک لیوان هم؛ اگر سرد و گرم بشه ترک برمیداره تا چه برسه به دل ادم ها ...💔
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فارسی صحبت کردن خارجی‌ها! به بهانه‌ی روز پاسداشت زبان فارسی. ...
✅ حکایت حکومت هزار فامیل در زمان آقا محمد خان قاجار، شخصی از حاکم شهر خود که با صدر اعظم نسبتی داشت پیش صدر اعظم شکایتی برد. صدر اعظم دانست که حق با شاکی است. گفت : اشکال ندارد می‌توانی به اصفهان بروی، مرد گفت: اصفهان دست برادر زاده شماست. گفت به شیراز برو. مرد گفت: شیراز دست خواهر زاده شماست. گفت: خوب به تبریز برو. گفت آنجا دست نوه شماست. صدر اعظم بلند شد و با عصبانیت گفت: چه می‌دانم. برو به جهنم. مرد با خونسردی گفت : آنجا هم مرحوم پدر شما حضور دارند. ....
✅ حکایت خدمت به فرد نالایق گرگی استخوانی در گلویش گیر کرده بود، بدنبال کسی می‌گشت که آن را در آورد تا به لک لک رسید و از او درخواست کرد تا او را نجات دهد و در مقابل، گرگ مزدی به لک لک بدهد. لک لک منقارش را داخل دهان گرگ کرد و استخوان را درآورد و طلب پاداش کرد. گرگ به او گفت همین که سرت را سالم از دهانم بیرون آوردی برات کافی است! * وقتی به فرد نالایقی خدمت می کنی تنها انتظارت این باشد که گزندی از او نبینی! * . ..
سلطان محمود غزنوی به وزیرش گفت: آیا کسی هست که فالوده نخورده باشد؟ وزیر گفت: بلی، بسیارند. قبول نکرد و مبلغی بین ایشان شرط شد. سربازها از دروازه شهر، مسافر ژنده‌ پوشی را آوردند. سلطان محمود، فالوده را نشان داد و پرسید این چیست؟ مسافر گفت من ندانم، اما در زادگاه ‌من مردی هست که هر ساله یک مرتبه به شهر می‌رود، او می‌گوید در شهر، حمام‌های خوب ساخته می‌شود، به گمانم این حمام است! پادشاه بسیار بخندید. وزیر گفت: پادشاه دو برابر باید سکه بدهند، چون این مرد نه فالوده دیده نه حمام! 📚موش و گربه - شیخ بهایی ...
✅ سزای خوبی، بدی نیست چوپانی ماری را از میان بوته‌های آتش گرفته نجات داد و در خورجین گذاشته و به راه افتاد. چند قدمی که گذشت مار از خورجین بیرون آمده و گفت: به گردنت بزنم یا به لبت؟ چوپان گفت: آیا سزای خوبی این است؟ مار گفت: سزای خوبی بدی است. قرار شد تا از کسی سوال بکنند، به روباهی رسیدند و از او پرسیدند. روباه گفت: من تا صورت واقعه را نبینم نمیتوانم حکم کنم. پس برگشته و مار را درون بوته‌های آتش انداختند، مار به استمداد برآمد و روباه گفت: بمان تا رسم خوبی از جهان برافکنده نشود. ...
✅ حکایت روزی دست خداست مردی به سفر رفت. با خود قرص نانی داشت. گفت: اگر این را بخورم دیگر هیچ نخواهم داشت و می‌میرم. خدای تعالی فرشته‌ای را بر او گماشت و گفت: اگر آن نان را خورد، به او روزی بده و اگر نخورد، به او چیزی نده. آن مرد نان را نخورد تا از گرسنگی مُرد در حالی‌ که قرص نان باقی مانده بود. 📚 رساله قشیریه (باب توکل) - عبدالکریم بن هوازن قشیری ...
جلوی تاکسی نشسته بودم و بیرون را نگاه می کردم. وانت نیسان آبی رنگی از کنارمان رد شد که بالای سپرش نوشته بود: «خرید ضایعات بهانه است، کوچه، کوچه شهر را می گردم، بلکه تو را پیدا کنم.»‌ ‌ ‌به راننده گفتم: «خدا کنه گمشده اش را پیدا کنه.» راننده گفت: «اتفاقا کاش پیداش نکنه.‌ ‌‌ چرا؟!‌ ‌ برای اینکه اگه پیداش کنه، می بینه یه عمر الکی گشته، بهت قول می دم اگه همدیگه رو ببینند دو تا غریبه نه اون دیگه اون آدم سابقه نه این.» سکوت کرد و لحظه ای بعد گفت: «آدم ها نه باید خیلی به هم نزدیک بشن، نه باید خیلی از هم دور بشن.» ‌ ‌ گفتم: «ولی شاید هم هیچ کدوم فرقی نکرده باشند.» راننده گفت: «زمان عین سوهانه، تندی و تیزی را می بره و شکل همه چی رو عوض می کنه.» به صورت راننده نگاه کردم، صورتش پر از چین و چروک بود.‌ ‌ ‌ ‌ | سروش صحت | ...