eitaa logo
اساطیرنامه | مروری بر تاریخ ایران
42.6هزار دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
1.7هزار ویدیو
20 فایل
✍️ ملتی که تاریخ خود را نداند محکوم به تکرار آن است... 👤ارتباط با اساطیر نامه @moghadam_md تبلیغات👇 @ADS_QODS
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🔻تعبیر خوابی که با مرگ میرزاده عشقی آمیخته بود (بخش اول) ✍میرزاده عشقی فرزند ابوالقاسم همدانی شاعر و فوق العاده حساس بود . وی در جریان جنگ جهانی جزء مهاجرین ایرانی بود و پس از مراجعه از زمره مخالفین 1919 بود و در دوره پنجم مجلس به مدرس و طرفداران او خیلی نزدیک بود و در ذیقعده 1342 اولین شماره روزنامه قرن بیستم را منتشر کرد . در روزنامه اش نیش های زهر آلودی به سردار زد . که از زخم هر خنجری مؤ ثرتر و کاری تر بود چندی بعد عشقی خوابی دید که جریانش را برای ملک الشعراء بهار اینگونه تعریف کرد: «خواب دیدم که در قلمستان زرگنده مشغول گردش هستم در حین گردش دختری فرنگی مثل آنکه با من سابقه آشنایی داشت نزدیک آمده بنای گله گزاری و بالاخره تشدد و تغیر را گذاشت و با طپانچه ای که در دست داشت شش گلوله به طرف من خالی نمود بر اثر صدای گلوله افراد پلیس ریختند و مرا دستگیر کرده در درشکه نشاندند که به نظمیه ببرند در بین راه من هر چه فریاد می کردم که آخر مرا کجا می برید شما باید ضارب را دستگیر کنید نه مرا ، کسی به حرفم گوش نمی داد تا مرا به نظمیه بردند و در آنجا به اطاقی شبیه زیرزمینی کشانیده محبوس کردند آن اطاق فقط یک روزنه داشت که از آن روشنایی به درون می تابید من با وحشتی که داشتم چشم به آن روزنه دوخته بودم ناگهان دیدم شروع به خاکریزی شد و تدریجا آن روزنه گرفته شد و من احساس کردم آنجا قبری است...» 📚منبع: تاریخ بیست ساله ایران جلد سوم؛ حسین مکی 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻تعبیر خوابی که میرزاده عشقی دیده بود (بخش دوم) ✍ میرزا عشقی خوابش را با وحشتی که وجودش را فرا گرفته بود، برای دوستانش تعریف کرده و پیشنهاد می کند برای فرار از کشته شدن به طور ناشناس به روسیه فرار کنیم. او مقدمات سفر را فراهم کرده و قرار می شود چهارشنبه حرکت کنند . در روز سه شنبه دوستش، رحیم زاده صفوی انتظار او را می کشد ولی خبری از او نمی رسد لذا نوکری را به خانه عشقی می فرستد نوکر رحیم زاده صفوی حدود دو ساعت قبل از ظهر به خانه عشقی می رسد و می بیند که سر کوچه اتومبیلی ایستاده و دو نفر به سرعت به طرف آن می روند که سوار شوند و از آن طرف صدای زنهای همسایه را می شنود که فریاد می کنند: «خونخوارها جوان ناکام را کشتند» و عجیب آن است، کوچه ای که هیچ گاه منطقه گشت پلیس و ماءمورین تاءمینات نبود در ظرف یک لحظه چند نفر پلیس و مامور امنیتی دوان دوان می آیند و مانند اشخاصی که از همه چیز مطلع باشند، به خانه عشقی ریخته شاعر مجروح را بیرون کشیده در یک درشکه که سر کوچه آماده بود می نشانند ، عشقی که چشمش نوکر رحیم زاده صفوی می افتد فریاد می زند: «محمد خان به رفقا بگو به داد من برسند. محمد خان از این پاسبانها بپرس مرا کجا می برند ؟ بابا من نمی خواهم به مریضخانه نظمیه بیایم ، مرا به مریضخانه آمریکایی ببرید . . . » و همین طور جملات را در خیابانها مخصوصا در خیابان شاه آباد با فریاد تکرار می کرد، اما پلیسها گویا دستور داشتند. بخاطر داد و فریاد عشقی راضی می شوند اول او را به کمیساریای دولت ببرند که از آنجا مطابق میل او به مریضخانه آمریکایی منتقل شود اما همین که درشکه به در کمیساریا می رسد رئیس کمیساریا به پلیس ها فحاشی کرده می گوید : چرا به نظمیه نمی بریدش و او را بر خلاف درخواستش به مریضخانه نظمیه می برند! 📚منبع: تاریخ بیست ساله ایران جلد سوم؛ حسین مکی 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻تعبیر خوابی که میرزاده عشقی دیده بود (بخش سوم) ✍خبر به ملک الشعراء بهار در مجلس رسید که عشقی در مریضخانه شهربانی است و او را خواسته. بلافاصله به شهربانی می رود. به او می گویند باید مریضخانه بروید. اطاق های مریضخانه هیچگونه در و پنجره به خارج نداشت و روشنایی اطاقها از روزنه وسط سقف گنبدی می رسید . ملک الشعراء وقتی وضع را دید، رو به رحیم زاده صفوی کرد و گفت : خواب عشقی، خواب عشقی، زیر زمین و روزنه را تماشا کن! آنوقت صفوی خواب عشقی را بیاد آورد وقتی ملک الشعرا بهار نگاه می کند در اطاق تختخوابی دید که میرزاده عشقی روی آن به خواب ابدی رفته و نور آفتاب از روزنه سقف به سینه او افتاده بود و شاید در آن لحظه که عشقی برای آخرین لحظه چشم بر هم می گذاشت، نور آن روزنه که در خواب دیده بود به صورتش می تابید این نکته که میرزاده عشقی هنگامیکه چشم بر هم می گذارده و مژگان او تدریجا روی هم می افتاده، مانند همان حالتی بود که شاعر در خواب دیده بود. وقتی که جلوی روزنه به تدریج خاک ریز شده و راه نور بسته شد 📚منبع: تاریخ بیست ساله ایران جلد سوم؛ حسین مکی 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻زن‌ها مثل مگس وزوز می‌کنند! ✍ اعلی‌حضرت همایونی آنچنان ارزشی برای زنان قائل بودند که «اسدالله علم» وزیر دربار شاه، در خاطراتش می‌نویسد: شاهنشاه فرمودند: «زن‌ها مثل مگس‌ها دائما وزوز می‌کنند. آدم برای آنکه جان خودش را خلاص کند، موافقت می‌کند که آسوده شود.» 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
📸موزه‌ لوور با هرم شیشه‌ای معروفش، بهشت موعود عاشقان تاریخ و هنر ✍ پربازدید‌ترین موزه‌ جهان که بیش از ۳۵۰۰۰ اثر هنری، در هشت بخش مختلف آن نگه داری می‌شود 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
📸 خط اميركبير در شب قدر بار پروردگارا، الهی، ملکا، قادرا، خداوندا، امیر تویی، کبیر تویی، تقی همان شاگرد آشپز است. معبودا، رو به سوی تو دارم، هدایتی فرما تا گره از کار مردم بگشایم ... ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‎‌‎‌ 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻تیتر عجیب روزنامه زمان شاه عجب وضعی بوده 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻 حکایت ✍روزی بهلول به حمام رفت، خدمتکاران به او بی اعتنایی کرده و آنطور که دلخواه بهلول بود او را کیسه نکشیدند ولی بهلول هنگام خروج از حمام ده دینار به حمامی‌ داد. کارگران حمامی چون این بخشش را دیدند همگی پشیمان شدند که چرا نسبت به او بی اعتنایی کردند. هفته دیگر بهلول به حمام رفت این بار تمام کارگران با احترام کامل او را شستشو دادند ولی بهلول به هنگام خروج فقط یک دینار به آنها داد حمامی با تعجب پرسید: سبب بخشش بی جهت هفته قبل و رفتار امروز چیست؟ بهلول گفت: مزد امروز حمام را هفته قبل که آمده بودم پرداختم و مزد آن روز حمام را امروز می‌پردازم تا شما ادب شده و رعایت مشتری‌های خود را بکنید! چقدر از ماها وظایفمون رو بدون چشم داشت اضافی درست انجام میدیم؟! 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻 سابقه سه هزار ساله تهران ✍ ۲۲ آذر ۱۳۴۷ حفاری ساخت یک مجتمع ساختمانی در حوالی باغ‌های قیطریه تهران باعث کشف آثار باستانی ۳ هزار ساله شد. روزنامه اطلاعات ۲۳ آذر ۱۳۴۷ گزارش مفصلی از آثار بدست آمده از این منطقه منتشر کرد 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻نه سیخ بسوزه نه کباب! ✍شجاع ‌السلطنه پسر فتحعلی ‌شاه، زمانى که حاکم کرمان بود، متوجه شد ترکه‌ های نازک انار می‌توانند نقش سیخ کباب را بخوبی ایفا کنند. و کباب با سیخی که چوبش انار باشد خوشمزه ‌تر هم می‌شود. بدین جهت پخت کباب با چوب انار را باب کرد و در کرمان به «کباب حسنی» معروف شد؛ هر وقت حاکم میل کباب داشت به نوکرها میگفت: طوری کباب را بگردانید که نه سیخ بسوزد نه کباب. این دستور او بعدها ضرب‌المثل شد و در واقع مصداق همان اعتدال است که این روزها ورد زبان این و آن شده است... 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻بزنگاه!! ✍هر گاه وسوسه‌ی شیطان به سراغتان آمد، مطمئن باشید که موهبتی الهی در نزدیکی شماست که شیطان در پی رد آن است... حجت الاسلام عالی(حفظه الله) 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻فرهنگ غنی ایرانی/ ماجرای چهارپایه دم در مغازه ها چی بود؟ این درس‌های کاسبی و اخلاق رو توی معتبرترین موسسات و دانشگاه‌ها هم نمیشه پیدا کرد 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻جایگاه زنان از زبان محمدرضاشاه ✍محمدرضاشاه در مصاحبه با «اوریانا فلاچی» خبرنگار معروف ایتالیایی در مورد زنان می‌گوید: در زندگی یک مرد، زن به حساب نمی‌آید مگر وقتی که زیبا و دلربا باشد و خصوصیات زنانه خود را حفظ کرده باشد. شما زنان هرگز یک میکل‌آنژ یا یک باخ نداشته‌اید یا حتی یک آشپز بزرگ. شما هیچ‌چیز بزرگی نداشته‌اید! شما زنان شیطانید! مکارید! همه‌ شما! 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
📸تصویری از رهبر معظم انقلاب در خط مقدم جبهه 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻شاهزاده خانمی که اولین وارد کننده تاکسی به ایران بود ✍ شاهزاده فخر الدوله از زنان ثروتمند ایران بود که با قرار دادن سیستم تاکسیرانی در تهران و احداث مسجد فخرالدوله و چند بنای دیگر لیاقت و کاردانی خود را نشان داد. او اولین وارد کننده تاکسی به تهران بوده و با برقرار کردن سیستم تاکسیرانی در تهران و احداث مسجد فخرالدوله و چند بنای دیگر نام خود را در تاریخ ماندگار کرد. او به پسرهایی که می‌خواستند متاهل شوند یک تاکسی برای امرار معاش هدیه می‌داد 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻خوزستان/ دریاچه سد دز یا دریاچه شهیون ✍ از زیباترین دریاچه های ایران در شمال استان خوزستان که همچون نگینی سبز می‌درخشد 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥سند مهم منتشر شده در یازدهمین جلسۀ دادگاه منافقین اظهارات عضو عالی‌رتبۀ ساواک در مورد همکاری مسعود رجوی با ساواک 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻افراد موفق‌ چندبار در طول زندگی خود شکست خورده بودند؟ ✍تا زمين نخوريد، راه رفتن را نمى آموزيد... 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻رضا خان از دیدگاه صادق هدایت ✍ما در چاهک داریم زندگی میکنیم ومثل کرم درفقر و ناخوشی و‌کثافت می لولیم وبه ننگین ترین طرزی درقید حیاتیم و مضحک آنجاست که تصور می‌کنیم بهترین زندگی را داریم!همیشه منتظر یک قلدریم که به طور معجزه آسا ظهور بکند و دیزی ما را جا بگذارد! زمامداران امروز ما (رضا پهلوی) دوره شاه سلطان حسین را روسفید کردند. در تاریخ، ننگ این دوره (دوره پهلوی اول) را با آب زمزم و کوثر هم نمیشود شست. رضاخان یک مرتیکه حمال بود که خودش را فروخته بود. بار خودش را تا آخرین دقیقه بست، به ریش ملت خندید. حالا هر کدام از تخم ترکه اش می توانند تا صد پشت دیگر با پول این ملت گدا گشنه توی هفت اقلیم معلق وارو بزنند. 📚 منبع: حاجی آقا؛ صادق هدایت 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻دیوار نوشته ای در حلب «وطن مسافرخانه نیست که وقتی حالش خوب نبود ترکش کنیم. ما اینجا خواهیم ماند.» 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻هر ملتی باید صلح را دوست بدارد، اما باروتش را هم خشک نگهدارد(برای جنگ) 📚 تاریخ تمدن ج ۱؛ ویل دورانت 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻پیرمرد عارف شهر بابل مازندران می‌گفت: هر کس این دو دقیقه زمان رو گذاشت و کارش حل نشد، به من لعنت کنه. من نود سالمه، آخر عمرمه، الکی لعنت برا خودم نمی‌خرم 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436
🔻قسم‌نامه رئیسعلی دلواری برای مبارزه با انگلیس که روی سنگ حک شده ✍تا آخرین قطره خون من بر زمین نریخته، دست از جنگ و ستیز با آنان نکشم... 📜 اساطیر نامه | مروری بر تاریخ https://eitaa.com/joinchat/2868183226Cfce63ae436