به قتلم مژده دادآن مَه، شدم بیخودبه سوی او
نکُشت آن سنگدل اما،مراکُشت آرزوی او
شهید نیستم اما تو کوچهی خود را
به پاس این همه سرگشتگی به نامم کن...
من در بیان وصف تو حیران بماندهام
حدی ست حسن را و تو از حد گذشتهای...
آقا جانم...
مادرت اهل همین خطه ی ایران بوده
نسبت ما و شما نسبت خویشاوندیست...
سپرد جا به تو هرکس،ز بزم بیرون رفت
تویی به جای همه،هیچ کس به جای تونیست
شرف نفس به جود است وکرامت به سجود
هرکه این هردو نداردعدمش به که وجود
هر کجا کردم محبت، غرق محنت شد دلم
یا من این حکمت ندانم،یامحبت باب نیست
آتشی در من زدی از هجر و میگویی،مسوز
با منِ مسکینِ سرگردان نمیسازی دگر...