eitaa logo
"آسمانِـ ـشعر"
1هزار دنبال‌کننده
3.5هزار عکس
1.3هزار ویدیو
9 فایل
«در آسمان شعر،شعر می شوم شاید بخوانیم🥰🥰 اگردلی به دوفنجان غزل نموده هوس براین سرای محبت قدم برنجاند»💥💥💖💖 #کانال_حال_خوب_کن 😍🥰 #منتظر_ایده_هاونظراتتون_هستم،👈 @Fa85temhe 🥰
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
زین خوش رقم که بر گل رخسار می‌کشی خط بر صحیفه گل و گلزار می‌کشی اشک حرم نشین نهانخانه مرا زان سوی هفت پرده به بازار می‌کشی ------------ خداوند بزرگ به تو آنقدر که لازم است نعمتهای خود را بخشیده است. برای نیتی که داری به خوبی چاره اندیشی کن و برای انجام آن عجله به خرج مده. زیرا اجرای این نیت نیاز به آمادگیهای بیشتری دارد که تو اکنون فاقد آن هستی. از دوستان و اطرافیان مورد اعتماد و دلسوز یاری بگیرید و مشورت کنید تا انشالله در آینده نزدیک به خواسته دل برسید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
جامانده‌های_اربعین رفتند سوی آسمان ، ما در زمینیم در حسرت مشّایه با غم هم‌نشینیم دلدار، ما را لایق وصلش ندانست امسال، از جامانده‌های اربعینیم
باد می وزد صدای گیتار می شنوم کلاغ سیاهی چون دود به آسمان می رود اتاق من کوچک است پنجره ام را به سمت تو باز می کنم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
سخنی از بوستان سعدی بدکرداری دو کس، چَه کَنند از پیِ خاص و عام یکی نیک‌محضر،* دگر زشت‌نام یکی تشنه را تا کُند تازه، حلق دگر، تا به گردن درافتند خلق اگر بد کنی، چشمِ نیکی مدار که هرگز نیارد گز، انگور بار* نپندارم ای در خزان کِشته جو که گندم ستانی به وقت درو درخت زَقوم* ار به جان پروری مپندار هرگز کزو برخوری رطب ناوَرد چوب خرزهره، بار چو تخم افکنی، بر همان چشم دار لغات:🌹🌹 نیک‌محضر: خوش‌رفتار، مهربان. بار: میوه. زقوم: گیاهی تلخ و سمی. نیز نام درختی در جهنم با میوه‌های تلخ. کلیات سعدی، بوستان، باب اول در عدل و تدبیر و رای، ص ۲۳۳ و ۲۳۴.
152K
🌹🌹🌹 باب اول در عدل و تدبیر و رای خوانش: 🌻🌻🌻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5915893850500503284.mp3
7.94M
الهی ،الهی دنیا برات بسازه الهی ،الهی دلت به غم نبازه
‍ خیالت هر شب آید بر سر بالین و ننشیند مگر شرمش ز پاس دیده‌یِ بیدار می‌آید
جهان اگرچه که در ظاهر امن‌وآرام است ولی بدون تو در هاله‌ای از ابهام است تمام آن‌چه که درباره‌ی تو می‌دانیم اگر درست تامل کنیم، اوهام است قسم به‌دوستی گرگ‌ومیش صبح‌وغروب که غیر بام تو هر بام دیگری دام است در این زمانه‌ی‌شهرت خوشا‌به‌حال دلی که آشنای تو و بین خلق گمنام است تفاوتی نکند پیر یا جوان بودن کسی که از غم هجران نمرده ناکام است در این تلاطم امواج تند سردرگم خیال هر اقیانوس با تو آرام است برای سوختن آماده‌اند عشاقت چرا که پخته شدن آرزوی هر خام است سپیده‌وار سر از شب برآر ای خورشید که آفتاب جهان بی‌تو بر لب بام است