شمیمِ پیرهنی
با نسیمِ صبح فرست؛
که چشم در رَهَم ای گُل
به بوی درمانَت . . .
#حسین_منزوی
تا مگر یک نفسم بوی تو آرَد دمِ صبح...
#درود
#صُبحتون_بخیر😊♥️
میگفت: از تمام راههای جهان
یک نقشهی کوچک از آنها را
در جیبش گذاشته است.
برایش نوشتم: باید جیبهای بزرگی
داشته باشی
برایم نوشت: تمام این نقشه یکی از عکسهای توست...
#نیما_نیکنام
تو را برای لبخند تلخ لحظهها
پرواز شيرين خاطرهها دوست میدارم.
تو را به اندازهی همهی کسانی که
نخواهم ديد دوست میدارم.
اندازه قطرات باران، اندازهی ستارههای آسمان دوست میدارم.
تو را به اندازه خودت،
اندازه آن قلب پاکت،دوست میدارم.
#پل_الوار
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
آرزو کنیم حال همه خوب باشد
به خوبیِ عطر یاس
کوچهباغهای قدیمی
به خوبی دو روز مانده
به عید زمان کودکی
و به خوبی همان روزی
که آرامش و عشق
به خیابانهای این شهر، برگردد . . .
#نرگس_صرافیان_طوفان
#آرام_دل_باشید
لطفا،
بچه ها و افراد آسیب پذیر و
از اخبار دور نگه دارید
مراقب اثرِ اخباری که جابهجا میکنید،
روی اطرافیان تون باشید
لا أريدُ لسواكَ أن يعثر عليّ...
نمیخواهم کسی جز #تو مرا پیدا کند...
#سوزان_عليوان
ترجمه: #سعید_هلیچی
من به دنیا آمدم با نیازی بزرگ
به محبت کردن و نیازی بزرگتر به دریافت آن!
بهترین چیزی که در زندگی
میتوان نگه داشت، یکدیگر است!
#آدری_هپبورن
#عصرتون_بِمهر♥️
- میدونی مکزیکی ها در مورد اقیانوس آرام چی میگن؟
+ نه ...
- میگن هیچ گذشته ای نداره؛
این دقیقا همون جاییه که من میخوام زندگی کنم، یه جای گرم بدون هیچ خاطره ای ...
#دیالوگ
#رهایی_از_شائوشنک
در چهل سالگی هم که باشی
طنین صدای کسی که
تو را به "نام کوچکت"
بخواند و
پشت هر بار که صدایت میکند
"عزیزم"
بگذارد
میتواند عاشقات کند.
و تو
بعد از تمام شدن حرفهایش
دختربچهی هجده سالهای میشوی
که دوست دارد
بال در بیاورد
از شوقِ عاشقی.
در چهل سالگی هم که باشی
میشود آنقدر عاشقیات
پرهیجان باشد ﮐﻪ
خاطرهی گرفتن دست گرم مردانهاش را
در سرمای زمستان
روزی چند بار به تکرار بنشینی
و نقطهی اوج این خاطرهات
بستن گره روسری ات باشد
با دستهای او
وقتی ناگهان
با پوست صورتت برخورد میکند
و ابروهای پیچخوردهات را
صاف میکند.
در چهل سالگی هم که باشی
میتوانی بدوزی
دکمهای را که
از رویِ پیراهنِ آبیِ یقهسپیدِ مردانهای
افتاده است
روی زمینِ یخزدهی تنهاییاش.
در چهل سالگی هم که باشی
آن جوانهی کوچکِ روئیده در جانت
میتواند قد بکشد
و تو را سبز کند.
آن وقت در همان چهل سالگی
نمیتوانی آن ذوقزدگی شفاف چشمهایت
یا آن رنگپریدگیِ ناشی از دلشورههایِ نیامدنش را
لرزش صدایت را
جوان شدن صورتت را
پنهان کنی در پشت چهل سالگیات.
تو در چهل سالگی
به بلوغ عاشقی میرسی.
درست مثل دخترهای هجده ساله
با گونههایی سرخشده
به خاطر اولین بوسهی
نشسته بر پیشانی
#شبنم_نادری
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از دلتنگیت کجا فرار کنم؟
معمار هیجان
کجا بروم که صدای آمدنت را بشنوم؟
کجا بایستم که راه رفتنت را ببینم؟
کجا بخوابم که صدای نفسهات بیاید؟
کجا بچرخم که در آغوش تو پیدا شوم؟
کجا چشم باز کنم که در منظرم قاب شوی؟
کجایی؟
کجایی که هیچ چیزی قشنگتر از تماشای تو نیست؟
کجا بمیرم
که با بوسههای تو چشم باز کنم؟
کجایی؟
#عباس_معروفی
تو با من چه کرده ای ؟
که از یادم نمیروی ؟!
دیر آمدی درست!
پرستار پروانه و ارغوان بوده ای درست!
مراقب خوانا ترین ترانه
از هق هق گریه بوده ای درست!
رازدار آواز اهل باران بوده ای درست!
اما از من
و این اندوه پر سینه بی خبر چرا؟!
#سیدعلی_صالحی
از شانس بد من
خیاط عاشق بود!
آستین شب را
برایم بلند گرفت...
#علیرضا_فرد
#شبتون_آروم🙏🏻🌺🙏🏻
لبخند بزن!
با کسانی که زبانشان را نمیدانی
لبخند، تنها زبانی است که همه میفهمند . . .
#الیاس_علوی
#بخند_و_دلیل_لبخند_باش
#امروزت_بخیر😊♥️
اين تو،
اين هم "جانم"،
كه ميشود ضميمه ى چند حرفىِ نامَت!
حالا با هر به زبان آوردنت
هزار بار جانم برايت ميرود!
#علی_قاضی_نظام
اگر قرار بود
هر سقفى فرو بريزد،
آسمان بايد
خيلى وقت پيش فرو مى ريخت...
اگر قرار بود
باد نايستد،
ما كه همه بر باد شده بوديم...
نگران هيچ چيز نباش!
تو هنوز زيبايى
و من هنوز مى توانم شعر بنويسم...
#رسول_يونان
گاهی فڪر میڪنم
گنجهاے پر از لباسهاے
چیندار و یڪ دنیا
خندههاے دلبرانه به
معصومیت زنانهام
بدهڪارم...
#مریم_امینی
یادتان باشد که:
به شـــعر
به آواز
به رویاهـايتان
به لیلاهایتان
پشت نکنید ...
#فرزاد_کمانگر
اگر می دانستید که آدمها چقدر به
بودن با هم
خندیدن
حرف زدن
درد دل کردن
و چای نوشیدن با هم احتیاج دارند،
قدر عزیزانتان را بیشتر می دانستید...
#عصرتون_شیرین♥️
هر کسی میتواند با رنجهای دیگری همدردی کند. اما خوشنود شدن از موفقیتهای دیگری، سرشت بسیار پاکی میخواهد.
#اسکار_وایلد
گاهی میرویم
نه از سر میل به رفتن،
که از سر بیفایدگیِ ماندن...
#نجیب_محفوظ
دلتنگی کتابی است با برگههای بیپایان،
همیشه باز و در دسترس؛
همچون جزوههای درسی که رمقی به خواندنش نیست!
شبانگاهی میآید، خرخرهات را میگیرد،
تا سحر بیدارت نگاه میدارد، دَمار از روزگارت که درآورد
تو را در اقیانوسی از احساسات رها میکند
که هیچ بندری برای پهلوگیری ندارد.
مینشینی یک گوشه و غرق شدنت را تماشا میکنی
یا آنقدر انتظار میکشی که کسی بیاید و کتاب دلتنگیات را ببندد که خودش مسبب همهی اینها بوده.
#آصف_گنجی
انگشت به انگشت
و رگ به رگِ دستانت را سپاسگزارم
که در روزگارِ آوارگی خانهی من بودند
و به وقتِ طوفان سرپناهم...
#سعاد_الصباح