می گذرد!
حتی اگر امروز هم
این میز را گرد گیری نکنی.
بیرون بزن!
رها بکن دلواپسی هایت را؛ لطفا!
درست وقتی که ما
نگران چینی های گل سرخمان بودیم
چیزهای زیادی شکسته است . . .
#رویا_شاهحسینزاده
#عصرتون_بخیر
آرامش چاشنے لحظہ هاتون...
فقط بگو
تو را که بسیـــار دوری..
تو را که بسیار ندارمت..
چگونه می شود نه عاجزانه
نه عارفانه
نه شاعرانه
نه عاشقانه
تو را فقط کمی عادلانه داشت.....؟
و صمیمانه زندگی کرد لحظه های
با تو بودن را.....!
#امید_آذر
حرف نمیزنی
چرا که میدانی
یک پرنده
وقتی حرف میزند انسان است
وقتی سکوت میکند، آسمان...
#گروس_عبدالملکیان
زنان زیبا !
زنان زیبا شبیه پرنسس.های دیزنی لند و باربی نیستند .. شبیه واقعیتن ..
شبیه زنی که گاهی دست های خیسش را با دامنش پاک میکند، و اشکهایش را با سر آستینش ..
نه چشمان آبی دارند ..
نه ناخن.هایشان همیشه لاک زده ..
نگران پاک شدن رژ لبهایشان هم نیستند ..
زنان زیبا ، زنانی هستند که خود را باور دارند و میدانند که اگر تصمیم بگیرند قادر به انجام هر کاری هستند،
در توانایی و عزم یک زن که مسیرش را بدون تسلیم شدن در برابر موانع طی می کند،
شکوه و زیبایی وجود دارد..
در زنی که اعتماد بنفسش از تجربهها نشأت می گیرد،
و میداند که میتواند به زمین بخورد،
خود را بلند کند و ادامه دهد، زیبایی بسیاری وجود دارد ...
#تهمینه_میلانی
15.66M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
حرف هاے قشنگ کارتونا که ما بچہ بودیم و حواسمون بهشون نبود :)
هر که نداند
تو خوب میدانی
بالا بلند یعنی چه ..؟
بالا بلند یعنی دور
یعنی اوج
یعنی دستم به
دوست داشتن ات نمیرسد
یعنی آنقدر ماهی که آسمان
تو را بغل گرفته ..
یعنی آنقدر دوری
که هرچه به قربانت میروم
نمیرسم ...
#حمید_رها
#شبتون_مــاه🙏🏻🌺🙏🏻
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
از صدای پر مرغان سحر
لاله از خواب گران دیده گشود،
اولین پرتو سیمایی صبح
بوسه بر گنبد مینا زده بود،
آن طرف: سنبل خواب آلوده
شانه بر زلف پریشان می زد
نسترن، خفته و دزدانه، نسیم
بوسه بر پیکر جانان میزد ...
#فریدون_مشیری
#ســلام✋🏻
#صُبحتونــ_دلنــواز
اینجا همه هر لحظه می پرسند:
«حالت چطور است؟»
اما کسی یک بار از من نپرسید:
«بالت . . .»
دیشب دوباره
گویا خودم را خواب دیدم:
در آسمان پر میکشیدم
و لابهلای ابرها پرواز میکردم.
و صبح چون از جا پریدم
در رختخوابم
یک مشت پَر دیدم
یک مشت پَر، گرم و پراکنده
پایین بالش
در رختخواب من نفس میزد
آنگاه با خمیازهای ناباورانه
بر شانههای خستهام دستی کشیدم
بر شانههایم
انگار جای خالی چیزی . . .
چیزی شبیه بال
احساس میکردم!
#قیصر_امين_پور