قرآن و مفاتیح رو برداشتیم، مامانی رو هم حاضر کردیم که ببریم برای شب های قدر، با اینکه از وسط مراسم ازشدت پیری خوابش می برد ولی همیشه ی خدا آرزوی تکراریش رو تو ماشین برامون تعریف می کرد، می گفت: کاش کنار سایه ی قرآن، سایه ی سر امام زمان هم بالاسرمون می بود تو این شب قدری...
اون سال آخرین سالِ مامانی بود، ولی تو هنوز نیومدی!
@asemane8tom8
http://sapp.ir/asemane8tom8