21.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ ۷ دقیقه
واقعا دیدنی و شنیدنی
اگر دنیا تحقیرت کرد به ائمه وصل نیستی
اگر غم و غصه و اضطراب دنیا داشتی شادی اتصال به اهل بیت رو درک نکردی
حتما ببینید
محمد شجاعی
@Asemani_bashim
آخوند ملا حسینقلی همدانی در جلوگیری از انحرافات نقشی به سزا داشت. او با کسانی که به عنوان عرفان و سیر و سلوک، صوفیگری میکردند و از جاده مستقیم شریعت منحرف میشدند، شدیداً مقابله میکرد؛ زیرا معتقد بود که کوچکترین لغزش و انحراف از صراط مستقیم شرع، دوری از حضرت حق را به دنبال خواهد داشت. او در این زمینه میفرمود:
«بهجز التزام به شرع شریف در تمام حرکات، سکنات، تکلمات، لحظات و غیرها راهی به قرب حضرت ملکالموت (جلجلاله) نیست و به خرافات ذوقیه (اگر چه ذوق در غیر این مقام خوبست) آنطور که عادت جهّال صوفیه (خذَلهم الله جلجلاله) میباشد، راه رفتن چیزی جز دوری از حضرتش را در برندارد؛ حتی شخصی هرگاه ملتزم به نزدن شارب و نخوردن گوشت بوده باشد.
✍بهارى همدانى، محمد، تذکره المتقین، ص ۱۹۰.
@Asemani_bashim
همه مجروحین را در یک سنگر جمع کرده بودیم. حجة الاسلام ترکان هم مجروح بود. او در گوشه ای از سنگر سرش را به دیوار تکیه داده بود و به نقطه ای خیره مانده بود. لبهای داغمه بسته اش هر از گاه به ذکر باز می شد. بقیه مجروحین گویا رازی مقدس را حس کرده باشند، چشم دوخته بودند به لب ترکان.
ترکان ارادت زاید الوصفی به امام حسن مجتبی علیه السلام داشت، همه بچه ها از این ارادت آگاه بودند. به هر بهانه و مناسبتی ذکر مصیبت آن امام را می گفت.
ناگهان لحن ترکان عوض شد، انگار که مورد خطاب قرار گرفته باشد، با ادب و احترام خاص به همان نقطه سنگر که خیره بود، گفت: خیر، نخوانده ام.
چند لحظه بعد دوباره گفت: چشم، الان می خوانم. و بعد شروع کرد به خواند نماز. کلمات به سختی از لبانش خارج می شد. گاهی در بین نماز خاموش می ماند، بی هیچ حرفی، باز دوباره لبهایش به جنبش در می آمد. مجروحین می گفتند که امام، کلمات نماز را به او تلقین می کند.
ترکان در حالی که رمق در بدن نداشت، دقیق و بدون غلط، نماز ظهر و عصرش را خواند. نزدیک ساعت چهار بود که دوباره رو به آن نقطه مجهول گفت: چشم. بعد شهادتین را گفت و خاموش و رازناک به ابدیت پرواز کرد.
✍️تپه برهانی / ص 70
@Asemani_bashim
4_5766882532851189779.mp3
5.05M
صوت ۳ دقیقه
غضب بعضی جاها بد که نیست اجر و مزد هم داره
غیرت دینی لازم است
@Asemani_bashim
حاج آقا قرهی:
یک کسی به حالت اعتراض به آیتالله العظمی بهاءالدّینی، آن عارف بالله بیان کرد: آقا! ما هر چه نسخه میخواهیم، شما مدام میگویید گناه نکنید!
اولیا خدا همیشه همین را میگویند که گناه نکنید امّا معمولاً انسان میگردد تا سریعترین راهی که او را به پروردگار عالم میرساند، پیدا کند؛ یعنی بتواند به تعبیر بعضیها راه صد ساله را یک شبه طی کند. لذا تصوّر میکند اگر ورد، دعا، ذکر و مطلبی را داشته باشد، میتواند خیلی از مراحل تقوا، عرفان و تزکیه را بگذراند، امّا وقتی به اولیا خدا، بزرگان، متخلّقین به اخلاق الهی و عرفای عظیمالشّأن، مراجعه میکنی، نسخهای که به من و شما میدهند، این است: گناه نکنید، لذا آن شخص اعتراض کرد که آقا! شما مدام میگویید ترک گناه!
ایشان در جواب او نکتهای را بیان فرمودند که زیباست، فرمودند: وقتی گناه نکنید، خوبیها که در ترک گناه است، به شما سرازیر میشود.
✍️خبرگزاری فارس
@Asemani_bashim
4_6046324890519209617.mp3
10.62M
صوت ۱۲ دقیقه
چقدر فرصت ها رو از دست دادیم
چقدر تنها بودیم و میتوانستیم با خدا باشیم و نبودیم
حسرتها بعدا خواهد بود
محمد شجاعی
@Asemani_bashim
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
کلیپ ۲ دقیقه
نماهنگ زیبا
محمد اصفهانی
آمدم ای شاه سلامت کنم
@Asemani_bashim
7.79M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلبپ دو دقیقه
داستان بشر حافی
حاج آقا عالی
@Asemani_bashim
حاج میرزا احمد عابد نهاوندی معروف به« مرشد چلویی»:
بهشت دردست و دهان شماست. ای انسان تواین همه به دنبال بهشت می گردی و آرزو می کنی که اهل بهشت باشی، در حالی که نمی دانی جنت در دهان و دست خود توست؛ دهانی که گفتارش حق و در راه اعتلای کلمه حق و اسماء الله باشد و دستی که دست دهنده است، به خلق خدا نیکی می کند وگره کار مردم را می گشاید.
✍️کتاب بهترین کاسب قرن
@Asemani_bashim
حاج آقا قرهی :
ملّا محسن فیض کاشانی یک تعبیر بسیار عالی راجع به خوف پروردگار عالم دارند، میفرمایند: خوف از پروردگار عالم به این معنا نیست که انسان از ذوالجلال و الاکرام بترسد، خدا که ترس ندارد و همهی وجودش رحمت، رأفت، جود و کرم است. امّا منظور از خوف خدا، خوف از این است که انسان مِن ناحیه الله دور شود، لذا اولیا خدا میترسند که نکند از خدا دور بشوند.
حتّی عند الاولیا یک تعبیر عجیبی در مورد عذاب پروردگار عالم است که سلطانالعارفین، آن سلطان آبادی بزرگ، ملّا فتحعلی سلطانآبادی بیان میفرمایند: عذاب خدا، عند الاولیا یعنی دور شدن از پروردگار عالم، لذا وقتی در جهنّم و عذاب میافتند؛ یعنی از خدا دور میشوند.
همانگونه که در دعای کمیل هم - که عرض کردیم دعای کمیل، دعای خضر نبی(ع) است و کنزی است که مولیالموالی(ع) به شیعه هبه کرد تا قبل از ایشان، همه انبیا هم این دعا را میخواندند امّا مولیالموالی(ع) به شیعه داد، لذا فقط شیعیان هستند که دعای کمیل را دارند - وحشت از این است که من از تو دور بشوم و در یکی از فرازها بیان میشود: «فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ» من دوری از تو را چه کنم؟ «صَبَرْتُ عَلَى عَذَابِکَ» گیرم که من بر عذابت صبر کنم «فَکَیْفَ أَصْبِرُ عَلَى فِرَاقِکَ» امّا چگونه بر فراق تو صبر کنم؟! لذا عذاب را فراق از حضرت حقّ میداند؛ چون جهنّم یعنی جایگاه بدان و با بدان بودن یعنی دور شدن از خوبان عالم و دور شدن از پروردگار عالم.
لذا نکتهی مهم این است که بهترین مردمان، کسانی هستند که خداترسترین افراد باشند؛ یعنی بترسند که از پروردگار عالم دور بشوند.
✍️خبرگزاری فارس
@Asemani_bashim
شیخ محمد رازی در این رابطه، از زبان یکی از شاگردان آخوند نقل میکند:
آخوند ملا حسینقلی همدانی که مربی اخلاق و عالم ربانی و سالک حقیقی و دارای کرامات و صاحب مکاشفات و منامات بود، هر وقت به حرم مطهر امیرمؤمنان، علی (علیهالسّلام) مشرف میشد، با آداب خاص و خضوع و خشوع مخصوص میرفت و هنگام خروج، عبا را به سر انداخته و سر به زیر افکنده و با عجله به منزل خود میرفت. ما از نحوه تشرف آنچنانی و از برگشتن اینچنین وی در تعجب بودیم تا روزی در صحن مطهر مراقب ایشان بودم. وقتی به آن کیفیت بیرون آمد و به شتاب رفت، سر راه را بر او گرفته و به صاحب قبر مطهر علوی (علیمشرفهاالسلام) سوگند دادم که علت آنگونه تشرف و اینگونه مراجعت چیست؟ گفت: امّا آنگونه تشرف وظیفه هر کسی است که عارف به مقام ولیّ الله اعظم، امیرمؤمنان (علیهالسّلام) باشد که با کمال خضوع و خشوع مشرف گردد و امّا علت اینگونه مراجعت برای این است که اثر تشرف با معرفت به حضور و پیشگاه حضرت علی (علیهالسّلام) عوض شدن و رنگ ولایت گرفتن و باز شدن چشم و گوش ملکوتی است و چون حقایق و باطن اشیاء و اشخاص برایم منکشف میگردد، نمیخواهم چشم من به یکی از دوستانم بیفتد که مبادا آنها را به غیر صورت انسان ببینم و رازهای پنهانی و عیوب نهانی آنان پیش من فاش شود؛ و درنتیجه نفس من از آنان مکدر شده و نسبت به او در من تنفر ایجاد گردد، دل میخواهد سرّ آنها حتی در پیش نفس من پوشیده بماند.
✍پاکنیا، عبدالکریم، قصه و نکتههای برگزیده، شماره ۲۲۵.(ویکی فقه)
@Asemani_bashim