eitaa logo
آسمانی باش
8.3هزار دنبال‌کننده
1.1هزار عکس
4.4هزار ویدیو
1 فایل
با رهنمودهای اهلبیت علیهم السلام و اولیاء الهی میتوانیم آسمانی باشیم مدیرکانال @ali_reza_ayati
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
أَمَّنْ یجِیبُ الْمُضْطَرَّ إِذا دَعاهُ وَیکشِفُ السُّوءَ @Asemani_bashim
31.42M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
خادم الرضا آیت الله فروغی @Asemani_bashim
صاحب کرامت رضویه از مرحوم حاجی امین، منبری مشهور مشهد، نقل می کند که فرمود: یکی از تجار خرمشهر که مریض بود - به عزم زیارت به مشهد مقدس آمد؛ من و سید علی اکبر خویی پدر آیت الله خویی، در شب ماه مبارک رمضان به عیادتش رفتم. تاجر مشهدی گفت: من در مورد حضرت رضا علیه السلام برای زائرینش حکایتی دارم که برایتان نقل می کنم: در یکی از سفرهایم به مشهد مقدس، شبی به مجلس ذکر مصیبت سید الشهدا رفتم و در آنجا شخصی را دیدم که به لهجه بختیاری سخن می گفت؛ اما لباس عربی به تن داشت. به او گفتم: شما لباس عرب به تن دارید و به لهجه بختیاری سخن می گوئید؟ گفت: همین طور است؛ من از زمان پدرم ساکن بصره شدم؛ به همین جهت لباس عربی می پوشم و چند سال است که هر سال به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف می شوم. و یک ماه توقف می کنم و بعد مرخص می شوم و بعد به بصره می روم؛ اما علت تشرف همه ساله ام این است که سفر اول یازده ماه در مشهد ماندم؛ شبی در عالم خواب دیدم که برای تشرف به حرم مطهر حضرت رضا علیه السلام آمده ام؛ همینکه نزدیک دری از حرم رسیدم - که معمولا زوار در آنجا اذن دخول می خوانند - دیدم که طرف چپ تختی است و خود حضرت رضا علیه السلام روی آن نشسته و هر زائری که می آید و می خواهد وارد حرم شود آن حضرت برخاسته؛ می ایستد و چند قدمی به استقبال زائر خود می آید تا داخل حرم شود و آن گاه می نشیند؛ اما کسی از آن در خارج نمی شود. من هم مثل سایر زائران از همان در، وارد شدم؛ دیدم زائران بعد زیارت، هنگام خروج از حرم مطهر از پایین پای مبارک خارج می شوند؛ من هم از همان در خارج شدم و باز در آنجا تختی در طرف دست چپ دیدم که آن حضرت روی آن نشسته و میزی در برابر اوست که جعبه ای حاوی اوراق سبز رنگی روی آن است. هر زائری که از حرم مطهر بیرون می آید، امام علیه السلام خودش از جا بر می خیزد و یکی از آن برگهای سبز را برداشته و به زائر عطا می فرماید و به زبان مقدس خودش، چنین بیان می کند: حذ هذا امان من النار و انابن رسول الله صلی الله علیه و آله این برگ را بگیر که امان از آتش است؛من پسر پیامبرم. وقتی که زائر عزم خروج می کرد، امام علیه السلام چند قدم به مشایعت او می رفت. در آن حال هیبت و جلالت آن سرور، چنان مرا فرا گرفته بود که جرأت نزدیک شدن نداشتم؛ بالأخره به خود جرأت دادم و پیش او رفتم، دست و پای آن حضرت را بوسیدم؛ و پس از آن عرض کردم: آقا! زوار زیادند؛ برای شما باعث اذیت است که این قدر از جای خود حرکت کنید. فرمود: ایشان به زیارت من آمده اند؛ بر من لازم است که از ایشان پذیرایی کنم. آن گاه برگ سبزی هم، به من عطا فرمود؛ دیدم به خط طلایی آن عبارت نوشته شده بود؛ بعداً از خواب بیدار و از این جهت است که هر سال به زیارت حضرت رضا علیه السلام مشرف می شوم و پس از یک ماه توقف کردن از خدمتش مرخص می شوم. ✍🏻پنجاه و سه داستان از کرامات حضرت رضا علیه السلام نویسنده : موسی خسروی @Asemani_bashim
1_11562158413.mp3
11.99M
نواهنگ عزیز جمهور کاری از گروه شمیم ولایت یزد @Asemani_bashim
یکی از بزرگان می گوید: در مسافرت بودم و جهان را سیر می کردم، به روستایی رسیدم. عزیزی ما را به باغش به مهمانی برد. گفت: اینها زرد آلوی باغ ماست. از زرد آلو تربیت شده می خواهی یا تربیت نشده. من به زبانش آشنا نبودم که چه می خواهد بگوید: زرد آلویی آورد که ترش بود آب نداشت، بعد زرد آلویی دیگر آورد که خیلی شیرین و پر آب بود. گفت: آقا این زرد آلو، بیرون باغ روییده، خودرو است، باغبان بر سرش نبوده و اینطور بار آمده اما این یکی باغبان داشته و به وقت آب خورده، و مراقبت دیده، این پرورده است آن پرورده نیست. این تربیت شده است آن تربیت شده نیست. انسان مربی می خواهد انسان برنامه می خواهد. ✍🏻داستانهای عارفانه در آثار استاد علامه آیة الله حسن زاده آملی جلد 2 نویسنده : عباس عزیزی @Asemani_bashim
آیت الله طهرانی: حالا واقعاً بیائیم حسابش را بکنیم، در تمام دنیا اگر خدا به انسان نعمتى بدهد، چه نعمتى است از این بالاتر؟ یکروز یک شخصى از اصحاب حضرت سجّاد علیه السّلام آمده بود شکایت میکرد از وضع مال و گرفتارى و فقر و دَیْن و اینها، خیلى مفصّل است. و غبطه می خورد که دشمنان ما چقدر داراى مال‏ اند، چقدر داراى ثروتند، چقدر به راحتى زندگى می کنند.حضرت فرمودند که: خوب اشکال ندارد، زیاد داد و بیداد نکن، تو راضى هستى این ولایتى که الآن دارى بدهى و از آنها جلو بزنى؟ هان؟! اگر آرى، بسم‏ الله! گفت نه، نه، نه، یابن رسول الله نه، من راضى نیستم، یک خُرده ‏اش هم راضى نیستم بدهم! فرمودند: پس دیگر ساکت باش! خداوند این بهره‏ هائى که به تو داده بهش فکر کن! و لازمه این بهره‏ ها تحمّل مشکلات و مشاقّ است وَ الصَّابِرینَ فِى الْبَأْساءِ وَ الضَّرَّاءِ وَ حینَ الْبَأْسِ أُولئِکَ الَّذینَ صَدَقُوا وَ أُولئِکَ هُمُ الْمُتَّقُونَ،  این در آیه قرآن وارد است. پس بنابراین واقعاً اگر ما فکر کنیم که اگر این نعمت ولایت در ما نبود، قلب ما زنده نبود، متّصل نبود، هرچى داشتیم: دنیا داشتیم، ثروت داشتیم، کوه‏ها را براى ما طلا می کردند چه قیمتى داشت؟! مَثَلُ الَّذینَ حُمِّلُوا التَّوْراةَ ثُمَّ لَمْ یَحْمِلُوها کَمَثَلِ الْحِمارِ یَحْمِلُ أَسْفارا. فرض کنید که یک حمارى را بیاورند و یک لجام طلا به او بزنند و یک زینى از طلا به او آویزان کنند و به ساقهایش همه یاقوت و زبرجد و الماس باشد، این چه قیمتى دارد؟ این حمار را- از این مثالى که بنده زدم قرآن بهتر دارد مثال میزند- بار او پر از کتاب کنند، این چه می‏فهمد؟ از کتاب چه میفهمد؟ امّا آن کسى که نه، بارش نکردند، امّا علم رفته در قلبش، فهمیده أمیرالمؤمنین یعنى چه؟ یعنى تسلیم و اطاعت در مقابل أمیرالمؤمنین صید خداست؛ خدا را میخواهید صید کنید،- دیگر چه تعبیر کنیم؟ چقدر تعبیر را پائین‏تر بیاوریم؟ چه قِسم تعبیر کنیم؟- اگر خدا را میخواهید صید کنید (خدا که صید نمیشود) اگر میخواهید صیدش کنید أمیرالمؤمنین را بشناسید، تسلیم او شوید و الّا راهى نیست، راه‏ ها بسته است، راه لقاء خدا بسته است، بدون ولایت بسته است، هرچه بیشتر کوشش بشود بیشتر بسته میشود! مگر اینکه این راه باز بشود. و لذا داریم که اینها باب خدا هستند، صراط خدا هستند: أنتم السّبیلُ الأعظَم و الصّراطُ الأقوم و شهداءُ دارِ الفناء. ✍منبع: goharemaerefat.ir @Asemani_bashim
در علل الشرایع به اسنادش از عیسی بن زید بن علی علیه السلام روایت کرده است که گفت: از ابو عبد الله امام صادق علیه السلام شنیدم که: فاطمه علیه السلام بدین علت محدثه نامیده شده است که ملائکه از آسمان فرود می آمدند و او را ندا می کردند، چنانکه مریم فرزند عمران را ندا می کردند، پس می گفتند: ای فاطمه! خداوند تو را برگزید و پاکت گردانید و تو را بر همه زنان عالمیان برتری داد. ای فاطمه! پروردگارت را فرمان بردار باش، و سجده کن و با رکوع کنندگان رکوع کن.، و ملائکه را حدیث می کرد و ملائکه او را حدیث می کردند. با ملائکه سخن می گفت و ملائکه با او سخن می گفتند پس در شبی به ملائکه گفت: آیا مریم دختر عمران برتر از همه زنان عالمیان نیست؟ ملائکه گفتند: همانا که مریم سیده زنان عالم خودش بوده است، و خداوند عزوجل تو را سیده نساء عالم خودت و عالم مریم و سیده نساء اولین و آخرین گردانیده است. ✍🏻داستانهای عارفانه در آثار استاد علامه آیة الله حسن زاده آملی جلد 2 نویسنده : عباس عزیزی @Asemani_bashim
23.26M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
نماهنگ بازم یه خادم هلالی @Asemani_bashim
آیت الله جاودان: ذهن محل ورود این عالم به آن عالم است. آن عالم ما که روح ماست از طریق حواس پنجگانه به محل ورودی که آن ذهن ماست وارد می شود و در روح و جان ما می مانند. حالا بعد عرض می کنم. خب. اگر شما بخواهی این حوض پاک شود باید چکار کنی؟ مثلا من به زیارت امام حسین می روم. عمره می روم که دیگر نمی شود رفت. عرضم به حضور شما زیارت حضرت رضا علیه السلام می روم. نماز جماعت می خوانم. زیارت عاشورا می خوانم. نماز هایم را اول وقت می خوانم. دعا می خوانم. قرآن می خوانم. روضه می روم. گریه می کنم. گاهی هم به نامحرم نگاه می کنم. آنها آب های پاکیزه ای بود که به آن حوض وارد شد. از چشم من دارد یک آب آلوده وارد می شود. حرف هم می زنم. آدم حرف بزند… آن چه کسی است که می تواند نیم ساعت حرف بزند و هیچی حرف مردم را نزند. در حرفش غیبت و تهمت در نیاید. حرف هم می زنم. از این حرف ها هم باز یک مجموعه آلوده ای به آن حوض که ذهن من است وارد می شود. از طریق گوشم یک چیزهایی می شنوم. مثلا غیبت می شنوم. یا موسیقی می شنوم. باز یک آب آلوده ای از طریق گوش. با یک کسی که نباید دست داد دست می دهم. خب نباید دست داد. با بعضی ها نباید دست داد. حداقل با نامحرم. حالا فروض دیگرش را عرض نمی کنیم. خب این یک آب آلوده است که به آن ذهن من وارد می شود. اینها باید بسته شود. من می خواهم ذهنم را پاک کنم. باید فقط آب پاک از راه های ورودی به این حوض وارد کنم. این دودوتا چهارتا است ها. فقط باید آب پاک به این ذهن وارد شود تا به نتایجش برسیم. پس اگر گاهی آب آلوده وارد می شود، نمی شود. ببینید فقط یک مثال ها. یک حوض بزرگ است. از پنج راه آب می آید درونش. چهار راهش آب های تمیز می آید و یک راهش آب آلوده می آید. این حوض پاک و پاکیزه نخواهد بود. یک حوض بزرگ آب تمیز، با اندکی آب آلوده، آلوده می شود. نمی شود. آدم باید به طور جدی کنترل کند. ببینید عرض می کنم جدی. اگر جدی نکنید، همین است که تا حالا بوده و بعد هم همینجور خواهد بود و شاید هم بدتر بشود. وضع ما همینجور که تا حالا بوده خواهد بود، بلکه بدتر هم می شود. چرا؟ چون راه های ورودی به ذهن مان را مراقبت کامل نکردیم ✍🏻پایگاه اطلاع رسانی رضوان جلسه: ۱۳۹۴/۱۱/۲۳ @Asemani_bashim
روایت است که مردی نزد پیامبر (صلی الله علیه و آله و سلم)، آمد و گفت: ای رسول خدا، از خدا بخواه تا دعایم را بپذیرد و روا کند. فرمود: اگر این را می خواهی کسبت را پاکیزه کن. ✍🏻شفابخش و مشکل گشا نویسنده : قطب راوندی @Asemani_bashim