eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
627 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
•| ღـیدانهـ⚘|• آنقدر با تیـــر و ترڪش دیده ایم ڪ یادمان می رود هم شھــید دارد دارد شیمیایـی دارد دارد !! ✌️🏻
⸾💚🍃⸾ بیهوده‌نبوده‌ست‌نبی‌مست‌تو‌‌بوده نازم‌به‌خدایی‌که‌«علے»خلق‌نموده @asganshadt
اَلْحَمدُ لِلهِ الَّذِي جعلنا منَ المُتَمَسِّكينَ بِوِلاية اميرِ المُومِنين...♡ لآفَتــے‌اِلّا‌علے‌،لاسَیف‌اِلّا‌ذوالفقـآر❥ 💞 @asganshadt
✍️ 💠 دیگر گرمای هوا در این دخمه نفسم را گرفته و وحشت این جسد نجس، قاتل جانم شده بود که هیاهویی از بیرون به گوشم رسید و از ترس تعرض دوباره انگشتم سمت ضامن رفت. در به ضرب باز شد و چند نفر با هم وارد خانه شدند. از شدت ترس دلم می‌خواست در زمین فرو روم و هر چه بیشتر در خودم مچاله می‌شدم مبادا مرا ببینند و شنیدم می‌گفتند :«حرومزاده‌ها هر چی زخمی و کشته داشتن، سر بریدن!» و دیگری هشدار داد :«حواست باشه زیر جنازه بمب‌گذاری نشده باشه!» 💠 از همین حرف باور کردم رؤیایم تعبیر شده و نیروهای سر رسیده‌اند که مقاومتم شکست و قامت شکسته‌ترم را از پشت بشکه‌ها بیرون کشیدم. زخمی به بدنم نبود و دلم به قدری درد کشیده بود که دیگر توانی به تنم نمانده و در برابر نگاه خیره فقط خودم را به سمت‌شان می‌کشیدم. یکی اسلحه را سمتم گرفت و دیگری فریاد زد :«تکون نخور!» 💠 نارنجکِ در دستم حرفی برای گفتن باقی نگذاشته بود، شاید می‌ترسیدند باشم و من نفسی برای دفاع از خود نداشتم که را روی زمین رها کردم، دستانم را به نشانه بالا بردم و نمی‌دانستم از کجای قصه باید بگویم که فقط اشک از چشمانم می‌چکید. همه اسلحه‌هایشان را به سمتم گرفته و یکی با نگرانی نهیب زد :« نباشه!» زیبایی و آرامش صورت‌شان به نظرم شبیه عباس و حیدر آمد که زخم دلم سر باز کرد، خونابه غم از چشمم جاری شد و هق هق گریه در گلویم شکست. 💠 با اسلحه‌ای که به سمتم نشانه رفته بودند، مات ضجه‌هایم شده و فهمیدند از این پیکر بی‌جان کاری برنمی‌آید که اشاره کردند از خانه خارج شوم. دیگر قدم‌هایم را دنبال خودم روی زمین می‌کشیدم و می‌دیدم هنوز از پشت با اسلحه مراقبم هستند که با آخرین نفسم زمزمه کردم :«من اهل هستم.» و هنوز کلامم به آخر نرسیده، با عصبانیت پرسیدند :«پس اینجا چیکار می‌کنی؟» 💠 قدم از خانه بیرون گذاشتم و دیدم دشت از ارتش و نیروهای مردمی پُر شده و خودروهای نظامی به صف ایستاده اند که یکی سرم فریاد زد :«با بودی؟» و من می‌دانستم حیدر روزی همرزم‌شان بوده که به سمت‌شان چرخیدم و شهادت دادم :«من زن حیدرم، همون‌که داعشی‌ها کردن!» ناباورانه نگاهم می‌کردند و یکی پرسید :«کدوم حیدر؟ ما خیلی حیدر داریم!» و دیگری دوباره بازخواستم کرد :«اینجا چی کار می‌کردی؟» با کف هر دو دستم اشکم را از صورتم پاک کردم و آتش مصیبت حیدر خاکسترم کرده بود که غریبانه نجوا کردم :«همون که اول شد و بعد...» و از یادآوری ناله حیدر و پیکر دست و پا بسته‌اش نفسم بند آمد، قامتم از زانو شکست و به خاک افتادم. 💠 کف هر دو دستم را روی زمین گذاشته و با گریه گواهی می‌دادم در این مدت چه بر سر ما آمده است که یکی آهسته گفت :«ببرش سمت ماشین.» و شاید فهمیدند منظورم کدام حیدر است که دیگر با اسلحه تهدیدم نکردند، خم شد و با مهربانی خواهش کرد :«بلند شو خواهرم!» با اشاره دستش پیکرم را از روی زمین جمع کردم و دنبالش جنازه‌ام را روی زمین می‌کشیدم. چند خودروی تویوتای سفید کنار هم ایستاده و نمی‌دانستم برایم چه حکمی کرده‌اند که درِ خودروی جلویی را باز کرد تا سوار شوم. 💠 در میان اینهمه مرد نظامی که جمع شده و جشن شکست آمرلی را هلهله می‌کردند، از شرم در خودم فرو رفته و می‌دیدم همه با تعجب به این زن تنها نگاه می‌کنند که حتی جرأت نمی‌کردم سرم را بالا بیاورم. از پشت شیشه ماشین تابش خورشید آتشم می‌زد و این جشن بدون حیدر و عباس و عمو، بیشتر جگرم را می‌سوزاند که باران اشکم جاری شد و صدایی در سکوتم نشست :«نرجس!» 💠 سرم به سمت پنجره چرخید و نه فقط زبانم که از حیرت آنچه می‌دیدم حتی نفسم بند آمد. آفتاب نگاه به چشمانم تابید و هنوز صورتم از سرمای ترس و غصه می‌لرزید. یک دستش را لب پنجره ماشین گرفت و دست دیگرش را به سمت صورتم بلند کرد. چانه‌ام را به نرمی بالا آورد و گره گریه را روی تار و پود مژگانم دید که حالم نفسش به تپش افتاد :«نرجس! تو اینجا چی‌کار می‌کنی؟» 💠 باورم نمی‌شد این نگاه حیدر است که آغوش گرمش را برای گریه‌هایم باز کرده، دوباره لحن مهربانش را می‌شنوم و حرارت سرانگشت را روی صورتم حس می‌کنم. با نگاهم سرتاپای قامت رشیدش را بوسه می‌زدم تا خیالم راحت شود که سالم است و او حیران حال خرابم نگاهش از غصه آتش گرفته بود... ✍️نویسنده:
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 | 🔅علاقه شدید دخترشیعه شده ارمنستانی به شهید مجید قربانخانی، شهید ابراهیم هادی ،شهید وشهید رسول خلیلی👆 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت🌹 🍃°┈┈••✿❣✿••┈┈°🕊 @asganshadt 🍃°┈┈••✿❣✿••┈┈°🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥وداع سوزناک فرزند شهید جهادگر بسیجی جمال کریمی با پیکر مطهر پدرش 💠 چندشب بیش مزدور دو بسیجی را در منطقه در حال توزیع بسته‌های کمک برای مستمندان را به شهادت رساندند... تاریخ شهادت:99/4/24 🍃°┈┈••✿❣✿••┈┈°🕊 @asganshadt 🍃°┈┈••✿❣✿••┈┈°🕊
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 شهید حمله در حین آماده‌سازی «کمک مومنانه» 🔹️ شهید «جمال کریمی» بسیجی سپاه سرو آباد از چند ماه گذشته به‌صورت شبانه‌روزی مشغول اقدامات جهادی مقابله با ویروس منحوس کرونا در منطقه بود. 🌷 🍃°┈┈••✿❣✿••┈┈°🕊 @asganshadt 🍃°┈┈••✿❣✿••┈┈°🕊
مراسم تشییع و تدفین پیکر شهیدان «جمال کریمی و محمد کرمی»، عصر روز پنج شنبه با حضور مسئولان و فرماندهان استان کردستان، همرزمان شهید، مردم قدرشناس و خانواده‌های معظم شهدا با رعایت پروتکل‌های بهداشتی در اورامان برگزار شد. پیکر مطهر شهیدان «جمال کریمی و محمد کرمی» پس از تشییع بر دستان مردم شهیدپرور منطقه و اقامه نماز در قبرستان اورامان و پیرشالیار به خاک سپرده شد و در منزلگاه ابدیشان آرام گرفتند. گفتنی است؛ شب بیست و پنجم تیرماه‌ در اطراف روستای بلبر منطقه اورامان از توابع سروآباد «جمال کریمی» فرمانده حوزه عملیاتی بسیج و «محمد کرمی» از کارمندان بخشداری اورامان درحال مردم‌یاری و کمک‌رسانی به اهالی منطقه در روزهای سخت مبارزه با ویروس کرونا بودند، از سوی عوامل گروهک‌های تروریستی وابسته به استکبار جهانی مورد هدف قرار گرفتند و به شهادت رسیدند. اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇 @asganshadt
♥️|رۅحٖـےقَلبـٖۍ لَـدیْڬ... •∞• اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ❤️ @asganshadt
...🕊 آرزوهایم... زیاد نیست... بزرگ است... دست نیافتنی ست...🍃 اما... آرزو بر جوانان عیب نیست! هست⁉️ یعنی میشود؟؟ روزی... اسم من هم شهید شود؟؟🌹🕊 خدایا من گناهکارم... قبول...🍂 اما فضل تو کم نیست؛هست؟🌸🍃 مهربانی ات دریاست و لطفت بی همتا🌿... میشود روزی بگویند:{🗣} فلانی ❗️ هم‼️ شهید 🌹 شد...🕊 سر سجاده کارم شده دعا و اقتدا به شَه کرب و بلا...🍂 خدایا!💔 گناهکار تر از حُر هستم؟؟؟🚫 توبه کرد ؛ برگشت!!.. و شهید هم شد....🕊 تازه فهمیدم مردن بی فایده است... باید شهید شد....🌹🍃 @asganshadt ‍‌‌‌‌‌‌‌‌‌
35.43M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
تصویری با نوای 🌷 جان به هر حال قرار است كه قربان بشود، پس چه خوب است كه قربانىِ جانان بشود...❣ اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🍃°┈┈••✿❣✿••┈┈°🕊 @asganshadt 🍃°┈┈••✿❣✿••┈┈°🕊
نور و چراغ قبر ☺️ حتی یکبار هم شده، بخونید.
شب‌همگے‌منور‌بہ‌نگاه‌امام‌زمان🌿 برامون‌بمونیـد🙂 وضویادت‌نرہ‌رفیق🌿
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❣•| (؏) |•❣ دنبال توام مثل همان فقیرے ڪه ڪوچه به ڪوچه پے دیدار 🕊 عمدا به خورده ام و پا نشدم باز تا بلڪه دوباره تو ز من بگیرے🤚 ✨ اول یا ع بگو تا که رزق از سفره رسد...😍 💯 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت @asganshadt
شهادتــــ مقصـ‌د نیستــ راه استــ...🕊 مقصـ‌د خداستـــــ♥️ و شـهادتـــــ معقـولتـرین راه بہ خداستـــ ♥️🍃 📎الهـۍ طۍ ڪردن این راهـم آرزوست🗯 @asganshadt
مادرم‌ڱفت: ڪہ با اهلِ جهان مُنصِف بـاش✨ پا به شیطان نده و بر دلِ خود مُشرِف باش🙅‍♂ مادرم‌ڱفت: تـو باید به شهادت برسے🖤 شهرهم غرقِ زلیـخا بشود... یوسف باش🍃 @asganshadt
به به تولد داریم چه تولدی🎉🎊🎁 تولد یه پهلوون واقعی🤼‍♂🤼‍♂ از اونا یی که اگه باهاش رفیق شی تا آخر باهاته🖐🖐 شهید مدافع حرم💔
اینجا شهید عفتی در کنار رفیق تازه شهید ش @asganshadt
سهم شما دوستداران شهدا فقط سه صلوات✋ 🌹🌹
‌•| |• " طبيب‌خودتان‌باشيد. " بهترين‌كسى‌ڪھ‌میتواندبيماریهاۍروحی راتشخيص‌دهد،خودمان‌هستيم . روۍكاغذبنويسيد حسد ، بخل ، بدخواهى ، تنبلى ، بدبینی و ... يكى‌يكى اينهارا رفع‌ڪنید . ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ~~~~|🦋|~~~~ @asganshadt ~~~~|🦋|~~~~
🔉 💟 چادر رو عاقلانه انتخاب کردیم،😊 ❣عاشقانه سر کردیم...❣ 🔸➖➖➖➖➖➖➖➖🔸 🔹ما اینجا اگه از چادر صحبت میکنیم، اصلا منظورمون این نیست که هیچ حجابی جز چادر رو قبول نداریم✋ ↩️همه ی حجاب ها اگه حجاب کامل باشن عالی هستن ...👏 🔹اما حرف ما اینجا اینه که ما دنبال حداقل ها نیستیم... حجاب اگه حداقلی باشه دیگه نمیشه دوستش داشت یا بهش افتخار کرد💔😏 👈 مثلا هیچ کس نمیتونه بگه من نمازامو تند تند میخونم، آخر وقت میخونم و از روی رفع تکلیف میخونم که خونده باشم ولی من عاشق نمازمم..😳 اما کسی که نماز با توجه میخونه ، نماز اول وقت میخونه، نماز قشنگ میخونه میتونه بگه نماز رو دوست دارم...💝 بین حجاب ها ، چادر هم همین حالت رو داره.. چون حجاب برتره میشه دوستش داشت...💓 🔸➖➖➖➖➖➖➖➖🔸 🍃 @asganshadt
هدایت شده از 『 مُدرِّس نوین 』
به دقت بخونید 1. می دونی چرا شیشه ی جلوی ماشین انقدر بزرگه ولی آینه عقب انقدر کوچیکه؟ چون گذشته به اندازه آینده اهمیت نداره. بنابراین همیشه به جلو نگاه کن و ادامه بده. 2. دوستی مثل یک کتابه. چند ثانیه طول می کشه که آتیش بگیره ولی سالها طول می کشه تا نوشته بشه 3. تمام چیزها در زندگی موقتی هستند. اگر خوب پیش می ره ازش لذت ببر، برای همیشه دوام نخواهند داشت. اگر بد پیش می ره نگران نباش، برای همیشه دوام نخواهند داشت 4. دوستهای قدیمی طلا هستند! دوستان جدید الماس. اگر یک الماس به دست آوردی طلا را فراموش نکن چون برای نگه داشتن الماس همیشه به پایه طلا نیاز داری. 5. اغلب وقتی امیدت رو از دست می دی و فکر می کنی که این اخر خطه ، خدا از بالا بهت لبخند می زنه و میگه: آرام باش عزیزم ، این فقط یک پیچه نه پایان 6. وقتی خدا مشکلات تو رو حل می کنه تو به توانایی های او ایمان داری. وقتی خدا مشکلاتت رو حل نمی کنه او به توانایی های تو ایمان داره...!!! 🍃🌱↷ 『 @modarese_novin