یخیلیب عباسیم نهر فرات اوسته - @Maddahionlin.mp3
5.35M
🌴شب زیارتی امام حسین (ع)
🍃یخیلیب عباسیم نهر فرات اوسته
🍃بلیم سیندی زینب علمدار اولدی
🎤 #نریمان_پناهی
⏯ #شور
👌بسیار دلنشین
#حاج_نریمان_پناهی
🌸شب جمعه هوایت نکنم میمیرم🌸
@asganshadt🌸
به روی انور مهدی منتظرصلوات
به ان ذخیره حق هر چه مستمر صلوات
به یمن مقدم ان منتقم که درعالم
کند حکومت الله مستقر صلوات
♥️اللهم صل علی محمد و آل محمد و عجل فرجهم♥️
@asganshadt 🌸
#نهجالبلاغه📘•.
:
فکرترابهچیزۍمشغولدار
کهبهتـومربوطاست..💯°
:
-مولاٰعلـے؏🌸•.
@asganshadt
اصــلونسبومـنسبماراچوبخواهید
آغــازمسلمــانیمــاروزغــدیراســت ;)
20روزتاعیــدغدیࢪ♥️✨: )
محبوبِ امام و شهدا یعنی تو
یک پرتویی از نور خدا یعنی تو
خورشیدِ جمارانی ما روح الله
خورشیدِ خراسانی ما یعنی تو!
#اللهماحفظلناالقائدناالخامنهای
@asganshadt
تو مرا جان و جهانی...
#دلتنگی
شبتون شهدایی🌸
@asganshadt 🌸
🔰عنایت امام رضا (ع) به شهید عباس کردانی
مادرم به شدت مریض شده بود. خیلی هم انسان با خدایی بود. برای تشییع جنازه اش پنج هزار نفر آمده بودند. خیلی برای شفایش دعا کردم. نه تنها من، خیلی ها دعا می کردند. هر چه از امام رضا (ع) خواستم حالش بدتر می شد. با خودم گفتم: نکند مادرم گناه کبیره ای کرده که دعاها در حقش اثر نمی کند.
یک شب امام رضا (ع) را در صحن گوهر شاد دیدم که بالای تختی نشسته بود. با گلایه گفتم: آقا! چرا مادرم را شفا ندادی؟
فرمود: بیا بالا. رفتم کنارش. فرمود: تو شفای مادرت را می خواستی یا شفاعتش را؟ یک لحظه ماندم چه بگویم. تا آخر قضیه را گرفتم.
گفتم: نه شفاعتش را می خواهم. اشاره کرد به مادرم که در صحن بین دو زن نشسته بود، فرمود: برو مادرت را ببین. دیدم مادرم بین دو خانم نشسته بود. یکی حضرت زهرا (س) بود و دیگری حضرت مریم . گفت: این دو نفر مرا شفاعتم کردند.
بهم گفت: به بچه ها بگویید برایم گریه نکنند. چیزی هم برایم نفرستند، من این قدر وضعم خوب است که نمی دانم آن خیرات را چه کارشان کنم.
دیگر راحت شدم. راحت راحت.
🗣راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی
@asganshadt