گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
⚠️ سخننگاشت| خیانتکاران میگویند راه حلی وجود ندارد جز پناه بردن به دشمن؛
👈 تا جان و توان دارم نمیگذارم این اتفاق بیفتد
🔻 رهبرانقلاب، امروز: دشمن میخواهد ملت ایران را به این نتیجه برساند که بنبست است، راه حل وجود ندارد مگر پناه بردن به آمریکا.
🔺️ من صریحاً اعلام میکنم کسانی که در داخل کشور این فکر مطلوب دشمنان را ترویج میکنند اینها خیانت میکنند البته من به حول و قوه الهی و با همراهی شما، تا جان و توان دارم نخواهم گذاشت این اتفاق در کشور بیفتد. ۹۷/۷/۱۲
💻 @asganshadt
💠احمدرضا بیضائی:
🌷... ياد محمودرضاى خودمان افتادم كه"آقا" را يكبار هم نديد
ولى جانش به جان او بسته بود
براى رضايتش جان مى داد
و اين جمله آقا را درشت تايپ كرده بود و زده بودجلوى چشمش كه؛
[درجمهورى اسلامى هرجاقرارگرفته ايدآنجارا مركز دنيا بدانيد وآگاه باشيدكه همه كارها به شمامتوجه است]
و به آن عمل مى كرد.
بزرگترين نگرانى محمودرضا اين بودكه بعد از شهادتش كسى پشت سرآقاحرف بزند
@asganshadt
✨امام خامنه ای ✨
🔴وقتی بصیرت نباشد، انسان مجذوب چیزی میشود که جاذبه ای ندارد؛
مثل عده ای که مجذوب آمریکا هستند
@asganshadt
00000.mp3
2.09M
#نواهنگ زیبای لعن الله علی آمریکا
@asganshadt
☘ شهید کسی ست
که جز خدا، دیگرکسی را نمی بیند.
و ما کسانی هستیم، که جز خود کسی را نمی بینیم...
@asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
❃↫✨« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »✨↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهیده_نسرین_افضل
✍به روایت دوستان
این شهیده در آخرین شب فروزندگیاش، با وجود تب شدید و بیماری از همسرش خواست که او را به مجلس دعای توسل برساند؛ با وجود پافشاری همسرش برای استراحت، در مراسم دعا حضور یافت و به گفته دوستانش آن شب مثل همیشه او به شدت منقلب بود.
همه دور هم نشستهاند و از خانواده هایشان تعریف میکنند. دلتنگیها را نمیشود، پنهان کرد، هرکاری کنی بالاخره معلوم میشود. از لابلای حرفها، درد دلها معلوم میشود از چه چیزی دلتنگ هستی. دور هم جمع شدنشان برای دعای توسل بهانه بود. میخواستند همدیگر را ببینند و از خانه هایشان، خانواده یشان حرف بزنند، تا خستگی کارهای طاقت فرسایی که در مهاباد، سنندج، سقز، بانه انجام میدادند از تنشان بدر شود. برای کار فرهنگی آمده بودند، ولی خدا میداند که از هیچ کاری دریغ نداشتند.
نسرین از خانه و از مادر گفت: «من همیشه براش گل میخرم. هر شهری هم که برم، حتماً سوغاتی اون شهر را باید براش بخرم، جون و نفس من مادرمه. فقط خدا شاهده که چه جوری تونستم موقع شهادت داداشم، آرومش کنم. هر دعایی بلد بودم، خوندم، دو ماه طول کشید تا قضیه را قبول کرد. اونهایی که رفته بودند دهلاویه و سوسنگرد دنبال جنازه داداش، وقتی برگشتن باورشون نمیشد که مامان از هر جهت آماده باشه. خونواده من خیلی دوست داشتنی و خوب هستن. همشون رو دوست دارم».
نسرین ساکت شد. همه به او خیره شدند از ابتدای جلسه فقط همین چند کلام را گفته بود و دوباره در خودش فرو رفته بود. حالتهای نسرین خیلی عجیب بود. حتی صبر نکرد نماز را به جماعت بخواند، گفت: شاید شهید شدم. معلوم نیست تا یک ساعت دیگه چی بشه؟
فاطمه پرسید: نسرین امشب چت شده؟
نسرین گفت: چیزی نیست تبم قطع شده، فقط شاید بخوام بهتون حلوا بدم!
فاطمه گفت: پاشید بریم اینجا هوا خیلی سرده اگر بمونیم حلوای همه مون رو باید خیر کنند. یخ زدیم پاشید بریم.
ادامه دارد...✒️
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
@asganshadt