eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
622 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
در محضر شهید 8⃣3⃣ شهادت نوع #مرگ را عوض میکند #وقت مرگ را عوض نمی کند از مرگ نترسید جوری در #زندگی حرکت کنید که خداوند #شهادت را نصیبمان کند و از دنیا ببرد. 🍃در مسلخ عشق جز نکو را نکشند 🍂روبه صفتان زشت خو را نکشند #شهید_جواد_محمدی🌷 #شهید_مدافع_حرم 🍃🌹🍃🌹 @asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
در محضر شهید 8⃣3⃣ شهادت نوع #مرگ را عوض میکند #وقت مرگ را عوض نمی کند از مرگ نترسید جوری در #زندگی
5⃣6⃣4⃣ 🌷 💠شهیدان را شهیدان میشناسند 🌷 🔹سال ۹۲برای به شلمچه رفته بودیم و توی آشپزخانه مسول پخت و پز🍜 برای اردوهای راهیان نور💫 شهدا شده بودیم... 🔸آقاابراهیم مسئول بود و یه جورایی جانشین ابراهیم ...خلاصه چندروزی از عید نوروز رفته بودیم و کار میکردیم . واقعا باتمام سختی😪 و فراز و نشیبش، خیلی بهمون میگذشت... 🔹از جلسه های شبانه🌒 که با حضور حاج حسین و آقای بود تا دورهمی های دوستانه و شوخی ها😁 و خنده های معروف جواد😄... 🔸از فوتبال کردن ها⚽️ تا دسته های عزاداری🏴 که توسط آشپزها با قابلمه و ملاقه بود☺️... یادمه عید نزدیکای بود، من و جواد و چندتا از رفقای دیگه راه افتادیم بطرف برای اینکه کنار مزار شهدای گمنامـ🕊 عیدمون را با مدد و کمک شهدا✊ شروع کنیم ... 🔹وسط راه رفت توی یه راه فرعی و خاکی. اصلا چشم چشم را نمیدید.بهش گفتم جواد پس اینجا کجاس⁉️ گفت بشین حالا میخام ببرمتون یه جا تا یه عشق بازی درست و حسابی با بکنید... 🔸خلاصه رسیدیم به یه مقبره که اونجا دفن شده بودند... حس و حال عجیبی داشت😢 وسط بیابان. اصلا هیچ کسی نبود✘. ما بودیم و شهدای تخریب🌷. 🔹یه حال درست و حسابی با شهدا بردیم😊 و سال جدید را با کمک شروع کردیم... یادش بخیر هر موقع شلمچه میرفتیم🚌، میرفتیم سرمزاراین شهدا... واقعا تو اردوها و خادمی شهدا رو میشه حس کرد... شهیدان راشهیدان میشناسند😢 🌷 با شهدا رفیق شوید کنید خادمشان باشید 🌹🍃🌹🍃 @asganshadt
همیشہ عــادت بہ خونــدن زیــارت عـــاشورا داشت . هر روز صبــح یڪ زیارت عاشــورا مےخـوند ... و روضـہ ش را در ماشیـن هنگام رفتــن سر ڪـار گوش مےڪـرد . #شهیــد_جواد_محمـدی 🌹 #شهید_مدافـع_حـرم #حب_الحسیـن #یجمعنـا 🌹 @asganshadt
@shahed_sticker.attheme
124.8K
#شهید_جواد_محمدی • #تم_رفیق_شهید 📲 • #تم ☘اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇 @asganshadt🌹🌷
🌸 پنج شنبہ براے من یڪ روز مثل تمام روزهاست ؛ ولے براے او ! یڪ قرار است و یڪ دل تنگ و بوسہ اے ڪہ هر هفتہ مـےنشاند ، بجاے گونہ ے پسر بر روے سنگ بر دامن مادر شهیدان صلوات🌷 🌷 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇 @asganshadt🌹🍃
برای همه 🙂 ⇜آنکه فهمید در کنارت💞 می ماند ⇜و آنکه نفهمید روزی برایت تنگ💔 می شود ↵و این گونه بودند👌 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇 @asganshadt🌹🍃
◽️شهادت نوع را عوض میکند وقت مرگ را عوض نمی‌کند ... ◽️از مرگ نترسید؛ جوری در زندگی حرکت کنید که خداوند را نصیبتان کند و از دنیا ببرد. °•{مدافع حرم 🕊🌹‌}• شبتون شهدایی التماس دعای فرج🙏 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇 @Asganshadt 🌹🍃
🔸نزدیک ایام که میشد؛ دیگه دل تو دلش نبود. بود و پیراهن مشکی🏴 که کل ایام ماه محرم و صفر تنش بود 🔹خیلی مقید بود هر شب حتما در حضور داشته باشه. اکثر وقتها هم تو آشپزخانه مسجد بود و مشغول آماده کردن هیئت... 💥جواد کرد بچه هیئتی آخرش میشه🕊🌷 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 👇 @asganshadt 🏴
🌷همیشه‌ی ‌خدا در حال و خنده بود. جایی نبود که جواد باشد و خنده نباشد😅 تنها جایی که خنده‌اش را نمی‌دیدی، وقتی بود که باب روضه (س) و فرزندانش🏴 باز می‌شد. 🌷به حضرت زهرا(س) خاص داشت! تا جایی که در اعزام چهارمش به ، وقتی ترکش به و سرش خورده💥 و به شدت مجروح شده بود، می‌گفت: در سوریه نشان از مادرم❤️ (س) گرفتم و پس از این جراحت به وضوح شوق رفتن در چهره‌اش هویدا بود و در مادر بی‌تابی بیشتری می‌کرد. 🌷تو روضه‌های بی‌بی، وقتی اسم میومد از خود بی خود می‌شد و به سر و صورتش می‌زد😭 🌷به آقای علاقه خاصی داشت💖 ایشون رو "حضرت نریمان" صدا می‌کرد. توی ماشین موقع جابجایی ، مداحی‌های ایشون رو‌گوش می‌داد🎶 🌷 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸 @asganshadt
🌹شاید شهـ🕊ـادت آرزوۍ همه باشد امایقیناً جز ڪسی بدان نخواهدرسید...🕊 🌷ڪاش بجای زبان با، طلب می ڪردم🕊 شهیدمدافع حرم 🕊 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🍃 @asganshadt
🍃🌸🍃🌸🍃 🌹🍃خیلی زیاد و به طور عجیبی فاطمه را دوست داشت و به همین نسبت فاطمه پدرش را 🌹🍃آقاجواد با توجه به اینکه زیاد ماموریت می‌رفت، کمتر در خانه بود! اما هیچگاه این موضوع از محبتش به فاطمه کم نکرد! همیشه سعی‌اش بر این بود که نبودن‌هایش را جبران کند.... 🌹🍃 از لقمه دهان فاطمه گذاشتن تا بیرون بردن و شب‌ها موقع خواب برایش قصه خواندن... هرطوری که می‌توانست برای او وقت صرف می‌کرد. 🌹🍃پدرش قبل رفتن، اول قصه حضرت رقیه(س) را برایش گفت و بعد در مورد سفرش برای فاطمه توضیح داد. .. 🌹🍃آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود که برخی اوقات در اوج بی‌تابی‌اش به من می‌گفت: «مامان حضرت رقیه(س) هم مثل من اینقدر گریه می‌کرد؟»... (راوی همسر شهید) اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ❤️ @asganshadt
🔹خیلی زیاد و به طور عجیبی فاطمه را دوست داشت و به همین نسبت فاطمه پدرش را 🔹آقاجواد با توجه به اینکه زیاد ماموریت می‌رفت، کمتر در خانه بود! اما هیچگاه این موضوع از محبتش به فاطمه کم نکرد! همیشه سعی‌اش بر این بود که نبودن‌هایش را جبران کند.... 🔹 از لقمه دهان فاطمه گذاشتن تا بیرون بردن و شب‌ها موقع خواب برایش قصه خواندن... هرطوری که می‌توانست برای او وقت صرف می‌کرد. 🔹پدرش قبل رفتن، اول قصه حضرت رقیه(س) را برایش گفت و بعد در مورد سفرش برای فاطمه توضیح داد. .. 🔹آنقدر فاطمه با این قصه حضرت رقیه(س) انس گرفته بود که برخی اوقات در اوج بی‌تابی‌اش به من می‌گفت: «مامان حضرت رقیه(س) هم مثل من اینقدر گریه می‌کرد؟»... ✍به روایت همسربزرگوارشهید 🌷 اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ❤️ @asganshadt