﷽
#سہ_بـرادر
سه #برادر با هم هماهنگ بودند
داخل خونه بیرون از خونه
با هم سر کار میرفتند،
بعد هم تظاهرات و فعالیت ها سیاس
آخر هم جبهه و #شـهــــادت...
#ابراهیم شهید شد
#عبدالله مفقود الاثر شد
#حبیب رو هم پس از نه سال تکه اے از استخونهاشو به همراه پلاک براے خانواده اش آوردند...
🌷برادران شهیدجعفرزاده🌷
#سہ_بـرادر🌷🌷🌷
سه #برادر با هم هماهنگ بودند
داخل خونه بیرون از خونه
با هم سر کار میرفتند،
بعد هم تظاهرات و فعالیت ها سیاسی
آخر هم جبهه و #شـهــــادت...
#ابراهیم شهید شد🌷
#عبدالله مفقود الاثر شد 🌷
#حبیب رو هم پس از نه سال تکه اے از استخونهاشو به همراه پلاک براے خانواده اش آوردند🌷
#برادران_شهید_جعفرزاده🌹
#صلوات
ʝσɨŋ↓
🕊•| @asganshadt
🔰پنج پسر داشتم، اما #عبدالله چیز دیگری بود.
♦️یک روز آمد دو زانو نشست روبه رویم. زل زد تو چشم هایم. #نگاهش دلم را لرزاند. گفت: مامان من تو نمیخوای خمس #پسرهات رو بدی⁉️
✳️گفتم: مادر نرو🚷 سوریه. عبدالله گفت: خودت یادم دادی مامان همان وقت ها که چادرت رو می کشدی سرت و دست ما پنج تا رو می گرفتی و میکشوندی تو #هیئت و مسجد🕌
♦️در روضه ضجه می زدی😭 و می گفتی: کاش #کربلا بودیم یاری ات می کردیم، یادته؟؟ بلند بلند داد می زدی که #خانم_زینب من و بچه هام فدات بشیم.
✳️بفرما الان #وقت_عمل شده. گفتم: پسرم من هیچ؛ با این دخترهای بابایی چه کنم؟! گفت: مادر با این حرفها دلم رو نلرزون💓 مگه هیچ کدام از اونایی که زمان جنگ رفتن زن و بچه نداشتن. آنقدر گفت و گفت تا #راضی ام کرد.
✍🏻راوی: مادر شهید
#شهید_عبدالله_باقری
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt