ازدواج زوج پرستار در بیمارستان اهواز
💞 تصاویری از جشن پیوند دو پرستار بیمارستان امیرالمومنین(ع) اهواز که با رنگوبوی #کرونا و با رعایت دستورالعملهای بهداشتی در سالن آمفی تئاتر این بیمارستان برگزارشد
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_نوزدهم
💠 سری به نشانه منفی تکان داد و از #وحشت چشمانم به شوهرم شک کرده بود که دوباره پی سعد را گرفت :«الان همسرتون کجاست؟ میخواید باهاش تماس بگیرید؟»
شش ماه پیش سعد موبایلم را گرفته بود و خجالت میکشیدم اقرار کنم اکنون عازم #ترکیه و در راه پیوستن به #ارتش_آزاد است که باز حرف را به هوای حرم کشیدم :«اونا میخواستن همه رو بکشن...»
💠 فهمیده بود پای من هم در میان بوده و نمیخواست خودم را پیش رفیقش رسوا کنم که بلافاصله کلامم را شکست :«هیچ غلطی نتونستن بکنن!»
جوان از آینه به صورتم نگاهی گذرا کرد، به اینهمه آشفتگیام شک کرده بود و مصطفی میخواست آبرویم را بخرد که با متانت ادامه داد :«از چند وقت پیش که #وهابیها به بهانه تظاهرات قاطی مردم شدن، ما خودمون یه گروه تشکیل دادیم تا از حرم #سیده_سکینه (علیهاالسلام) دفاع کنیم. امشب آماده بودیم و تا دست به اسلحه شدن، غلافشون کردیم!»
💠 و هنوز خاری در چشمش مانده بود که دستی به موهایش کشید و با غیظی که گلویش را پُر کرده بود، خبر داد :«فقط اون نامرد و زنش فرار کردن!»
یادم مانده بود از #اهل_سنت است، باورم نمیشد برای دفاع از مقدسات #شیعیان وارد میدان شده باشد و از تصور تعرض به حرم، حال رفیقش به هم ریخته بود که با کلماتش قد علم کرد :«درسته ما #شیعههای داریا چارتا خونواده بیشتر نیستیم، اما مگه مرده باشیم که دستشون به #حرم برسه!»
💠 و گمان کرده بود من هم از اهل سنت هستم که با شیرینزبانی ادامه داد :«خیال کردن میتونن با این کارا بین ما و شما #سُنیها اختلاف بندازن! از وقتی میبینن برادرای اهل سنت هم اومدن کمک ما #شیعهها، وحشیتر شدن!»
اینهمه درد و وحشت جانم را گرفته بود و مصطفی تلخی حالم را با نگاهش میچشید که حرف رفیقش را نیمه گذاشت :«یه لحظه نگهدار سیدحسن!» طوری کلاف کلام از دستش پرید که نگاهش میخ صورت مصطفی ماند و بلافاصله ماشین را متوقف کرد، از نگاه سنگین مصطفی فهمید باید تنهایمان بگذارد که در ماشین را باز کرد و با مهربانی بهانه چید :«من میرم یه چیزی بگیرم بخوریم!»
💠 دیگر منتظر پاسخ ما نماند و به سرعت از ماشین پیاده شد. حالا در این خلوت با بلایی که سعد سرش آورده بود بیشتر از حضورش #شرم میکردم که ساکت در خودم فرو رفتم. از درد سر و پهلو چشمانم را در هم کشیده بودم و دندانهایم را به هم فشار میدادم تا نالهام بلند نشود که لطافت لحنش پلکم را گشود :«خواهرم!»
چشمم را باز کردم و دیدم کمی به سمت عقب چرخیده است، چشمانش همچنان سر به زیر و نگاهش به نرمی میلرزید. شالم نامرتب به سرم پیچیده بود، چادر روی شانهام افتاده و لباسم همه غرق گِل بود که از اینهمه درماندگیام #خجالت کشیدم.
💠 خون پیشانیام بند آمده و همین خط خشک خون روی گونهام برای آتش زدن دلش کافی بود که حرارت نفسش را حس کردم :«خواهرم به من بگید چی شده! والله کمکتون میکنم!» در برابر محبت بیریا و پاکش، دست و پایم را گم کرده و او بیکسیام را حس میکرد که بیپرده پرسید :«امشب جایی رو دارید برید؟»
و من امشب از #جهنم مرگ و کنیزی آن پیرمرد وهابی فرار کرده بودم و دیگر از در و دیوار این شهر میترسیدم که مقابل چشمانش به گریه افتادم.
💠 چانهام از شدت گریه به لرزه افتاده و او از دیدن این حالم طاقتش تمام شده بود که در ماشین را به ضرب باز کرد و پیاده شد. دور خودش میچرخید و آتش #غیرتش در خنکای این شب پاییزی خاموش نمیشد که کتش را درآورد و دوباره به سمت ماشین برگشت.
روی صندلی نشست و اینبار کامل به سمتم چرخید، صورت سفیدش از ناراحتی گل انداخته بود، رگ پیشانیاش از خون پُرشده و میخواست حرف دلش را بزند که به جای چشمانم به دستان لرزانم خیره ماند و با صدایی گرفته گواهی داد :«وقتی داشتن منو میرسوندن بیمارستان، تو همون حالی که حس میکردم دارم میمیرم، فقط به شما فکر میکردم! شب پیشش #خنجر رو از رو گلوتون برداشته بودم و میترسیدم همسرتون...»
💠 و نشد حرفش را تمام کند، یک لحظه نگاهش به سمت چشمانم آمد و دوباره #نجیبانه قدم پس کشید، به اندازه یک نفس ساکت ماند و زیر لب زمزمه کرد :«#خدا رو شکر میکنم هر بلایی سرتون اورده، هنوز زندهاید!»
هجوم گریه گلویم را پُر کرده و بهجای هر جوابی #مظلومانه نگاهش میکردم که جگرش بیشتر آتش گرفت و صورتش خیس عرق شد.
💠 رفیقش به سمت ماشین برگشته و دلش میخواست پای دردهای مانده بر دلم بشیند که با دست اشاره کرد منتظر بماند و رو به صورتم اصرار کرد :«امشب تو #حرم چی کار داشتید خواهرم؟ همسرتون خواست بیاید اونجا؟»...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@asganshadt
✍️ #دمشق_شهرِ_عشق
#قسمت_بیستم
💠 اشکم تمام نمیشد و با نفسهایی که از گریه بند آمده بود، ناله زدم :«سعد شش ماه تو خونه زندانیم کرده بود! امشب گفت میخواد بره #ترکیه، هرچی التماسش کردم بذاره برگردم #ایران، قبول نکرد! منو گذاشت پیش ابوجعده و خودش رفت ترکیه!»
حرفم به آخر نرسیده، انگار دوباره #خنجر سعد در قلبش نشست که بیاختیار فریاد کشید :«شما رو داد دست این مرتیکه؟» و سد #صبرش شکسته بود که پاسخ اشکهایم را با داد و بیداد میداد :«این #تکفیری با چندتا قاچاقچی اسلحه از مرز #عراق وارد #سوریه شده! الان چند ماهه هر غلطی دلش میخواد میکنه و #داریا رو کرده انبار باروت!»
💠 نجاست نگاه نحس ابوجعده مقابل چشمانم بود و خجالت میکشیدم به این مرد #نامحرم بگویم برایم چه خوابی دیده بود که از چشمانم به جای اشک، #خون میبارید و مصطفی ندیده از اشکهایم فهمیده بود امشب در خانه آن نانجیب چه دیدهام که گلویش را با تیغ #غیرت بریدند و صدایش زخمی شد :«اون مجبورتون کرد امشب بیاید #حرم؟»
با کف هر دو دستم جای پای اشک را از صورتم پاک کردم، دیگر توانی به تنم نمانده بود تا کلامی بگویم و تنها با نگاهم التماسش میکردم که تمنای دلم را شنید و #مردانه امانم داد :«دیگه نترس خواهرم! از همین لحظه تا هر وقت بخواید رو چشم ما جا دارید!»
💠 کلامش عین عسل کام تلخم را شیرین کرد؛ شش ماه پیش سعد از دست او فرار کرده و با پای خودش به داریا آمده بود و حالا باورم نمیشد او هم اهل داریا باشد تا لحظهای که در #آرامش منزل زیبا و دلبازشان وارد شدم.
دور تا دور حیاط گلکاری شده و با چند پله کوتاه به ایوان خانه متصل میشد. هنوز طراوت آب به تن گلدانها مانده و عطر شببوها در هوا میرقصید که مصطفی با اشاره دست تعارفم کرد و صدا رساند :«مامان مهمون داریم!»
💠 تمام سطح حیاط و ایوان با لامپهای مهتابی روشن بود، از درون خانه بوی غذا میآمد و پس از چند لحظه زنی میانسال در چهارچوب در خانه پیدا شد و با دیدن من، خشکش زد. مصطفی قدمی جلو رفت و میخواست صحنهسازی کند که با خنده سوال کرد :«هنوز شام نخوردی مامان؟»
زن چشمش به من مانده و من دوباره از نگاه این #غریبه ترسیده بودم مبادا امشب قبولم نکند که چشمم به زیر افتاد و اشکم بیصدا چکید. با این سر و وضع از هم پاشیده، صورت زخمی و چشمی که از گریه رنگ خون شده بود، حرفی برای گفتن نمانده و مصطفی لرزش دلم را حس میکرد که با آرامش شروع کرد :«مامان این خانم #شیعه هستن، امشب #وهابیها به حرم #سیده_سکینه (علیهاالسلام) حمله کردن و ایشون صدمه دیدن، فعلاً مهمون ما هستن تا برگردن پیش خانوادهشون!»
💠 جرأت نمیکردم سرم را بلند کنم، میترسیدم رؤیای آرامشم در این خانه همینجا تمام شود و دوباره آواره #غربت این شهر شوم که باران گریه از روی صورتم تا زمین جاری شد. درد پهلو توانم را بریده و دیگر نمیتوانستم سر پا بایستم که دستی چانهام را گرفت و صورتم را بالا آورد.
مصطفی کمی عقبتر پای ایوان ایستاده و ساکت سر به زیر انداخته بود تا مادرش برایم #مادری کند که نگاهش صورتم را نوازش کرد و با محبتی بیمنت پرسید :«اهل کجایی دخترم؟»
💠 در برابر نگاه مهربانش زبانم بند آمد و دو سالی میشد مادرم را ندیده بودم که لبم لرزید و مصطفی دست دلم را گرفت :«ایشون از #ایران اومده!»
نام ایران حیرت نگاه زن را بیشتر کرد و بیغیرتی سعد مصطفی را آتش زده بود که خاکستر خشم روی صدایش پاشید :«همسرشون اهل سوریهاس، ولی فعلاً پیش ما میمونن!»
💠 بهقدری قاطعانه صحبت کرد که حرفی برای گفتن نماند و تنها یک آغوش #مادرانه کم داشتم که آن هم مادرش برایم سنگ تمام گذاشت. با هر دو دستش شانههایم را در بر کشید و لباس خاکی و خیسم را طوری به خودش چسباند که از خجالت نفسم رفت.
او بیدریغ نوازشم میکرد و من بین دستانش هنوز از ترس و گریه میلرزیدم که چند ساعت پیش سعد مرا در سیاهچال ابوجعده رها کرد، خیال میکردم به آخر دنیا رسیده و حالا در آرامش این #بهشت مست محبت این زن شده بودم.
💠 به پشت شانههایم دست میکشید و شبیه صدای مادرم زیر گوشم زمزمه کرد :«اسمت چیه دخترم؟» و دیگر دست خودم نبود که نذر #زینبیه در دلم شکست و زبانم پیشدستی کرد :«زینب!»
از اعجاز امشب پس از سالها نذر مادرم باورم شده و نیتی با #حضرت_زینب (سلاماللهعلیها) داشتم که اگر از بند سعد رها شوم، زینب شوم و همینجا باید به #نذرم وفا میکردم که در برابر چشمان #نجیب مصطفی و آغوش پاک مادرش سراپا زینب شدم...
#ادامه_دارد
✍️نویسنده: #فاطمه_ولی_نژاد
@asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🥀اگر نازی کند دختر،
خریدارش پدر باشد...
🦋بزرگی کن ببوس این
دختر کوچک خود را...😔
🎥کلیپ دختر شهید #عزیزالله_بهمنی👆
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت👇
@asganshadt
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
🔴🔻 #قرار_عاشقی🔻 از امشب تا عاشورا هر شب ساعت 21 همگی باهم دعا فرج رو قرائت کنیم ازامشب به مدت چه
🔹 #قرار_عاشقی ساعت ۲۱
دعا فرج فراموش نشود
التماس دعا فرج
♥️🌙✨♥️🌙✨♥️🌙✨♥️
از شھداے #گمنام به خواهران مومن..
#خواهرم خون 💔از من
حجاب از ت✨و ....
#شفاعت از من
حیا از ت✨و ....
#خواهرم خونمو به دستت #امانت دادم
#شهداےگمنام
#شبتون_شهدایی🌙
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت 🌸
@asganshadt
•••♥️
🌸🍃 #هم_لقمہ بودند
🌼🍃هـم سفرہ بودند
🌸🍃هـمدل♥️ و هـمراه
🌼🍃 صمیمی شاد و #شفاف
🌸🍃چقدر دل زدہایم
🌼🍃 تجملات دنیوی😔
#شهـید_محمدتقی_سالخورده
#شهـید_سیدرضا_طاهر
#سلام_صبحتون_شهدایی🌺
اجتماع بزرگ عاشقان شهادت ❤️
@asganshadt
📝بر خط انفجار/ تمرکز زدایی؛ راهبرد کارآمد مبارزه با جبهه مقاومت
🔹انفجار عظیمی که سه شنبه در لبنان رخ داد مهم ترین خبر رسانه های جهان است و هر لحظه داده ای جدید بر خط رسانه ای زنده منتشر می شود. علت، حجم خسارات و کشته ها یک طرف این ماجراست اما بخش مهم تر راهبردی است که منجر به معنایابی چنین انفجاری می شود.
🔸آنچه در حال رخ دادن است نه حرکت به سمت نبردی سرنوشت ساز در منطقه که مشغول سازی جبهه مقاومت به امور داخلی و غیر اهبردی است تا مانع تمرکز قدرت این جبهه در یک مسیر شود.
🔹تمامی اتفاقات چند ماه اخیر از بحران ها عراق و لبنان و سوریه و فلسطین تا شهادت سردار سلیمانی و فشارهای سیاسی و اقتصادی مضاعف بر ایران و خرابکاری های ریز و درشت در کشوهای منطقه برای همین مشغول سازی و فرسایشی شدن مقاومت شکل گرفته است.
🔸جریان غربی_عربی_عبری س از یک دهه نبرد نظامی در منطقه دریافته اند بهترین مسیر مقابله با جبهه مقاومت برهم زدن تمرکز رفتاری این جریان است و دوری از نبرد مستقیم نظامی با اضلاع اصلی جریان مقاومت است و بر همین اساس تلاش می کنند تا از طریق اتفاقات کوچک اما تاثیر گذار نیروها را پراکنده و توان راهبردی مقابله را سلب کنند.
1️⃣افزایش تنش های اقتصادی و سیاسی در سوریه برای مشغول سازی نیروهای دولتی به سمت امور داخلی به جای نبرد با باقیمانده تکفیری ها در سوریه
2️⃣ ایجاد تنش های متعدد سیاسی در لبنان و درگیر سازی حزب الله در این تنش ها به منظور بر هم زدن تمرکز این جریان و پراکنده کردن توان مقاومت لبنان و تحمیل تحریم های اقتصادی سنگین علیه کشور لبنان که منجر به فلج شدن اقتصاد ایم کشور شده برای کاهش مشروعیت مقاومت در برابر اسرائیل و ایجاد مانع در مسیر تمرکز بر افزایش توان دفاعی بازدارنده در برابر اسرائیل
3️⃣ افزایش درگیری های داخلی در عراق میان جریان مقاومت و نهادهای قانونی کشور همانند دستگیری فرماندهان حشد الشعبی در عراق توسط دولت الکاظمی و افزایش اختلافات میان گروه های سیاسی شیعه، حرکات ایذایی داعش در عراق و فرسایشی کردن روندهای سیاسی در این کشور برای ایجاد مانع در مسیر تمرکز بر اخراج آمریکا از عراق و تثبیت وضعیت سیاسی کشور در راستای نابودی کامل هسته های خفته داعش
4️⃣ افزایش حرکات سیاسی در راستای تحقق معامله قرن و چند پاره سازی جهان اسلام از طریق ایجاد اختلاف مصنوعی در این زمینه به منظور کاهش سطح توقع مسلمانان در راه حل سیاسی برای فلسطین
5️⃣افزایش تنش های سیاسی میان گروه های فلسطینی برای ایجاد مانع در مسیر اتحاد گروه های مختلف ضد معامله قرن
6️⃣ افزایش فشارهای اقتصادی، سیاسی و رسانه ای ضد ایران، ایجاد بحران های اجتماعی ساختگی در کشور، برهم زدن امنیت داخلی از طریق حرکات ایذایی مانند پارچین و نطنز، افزایش فشار بین المللی بر ایران از طریق بازگشایی پرونده هسته ای ایران در آژانس و.... برای ایجاد مانع در مسیر افزایش توان منطقه ای و ایجاد خط تهدید در مرزهای اسرائیل و عربستان
🔹تمامی اتفاقات بالا مسیری است برای ایجاد یک روند فرسایشی تا توان مقابله جمهوری اسلامی تحلیل رود و برای تحقق آن نبودن سردار رشید اسلام شهید حاج قاسم سلیمانی امری ضروری بود، کسی که در دو دهه گذشته تمام برنامه های جریان استکبار در منطقه را برهم زده بود و تنها فردی که در حال حاضر قدرت اجماع سازی میان گروه های مختلف سیاسی و نظامی متمایل به جریان مقاومت را داشت.
🔸اکنون لبنان در بحرانی داخلی فرو می رود که تبعات سیاسی و اجتماعی بزرگی به همراه خواهد داشت و بخشی از توان جبهه مقاومت باید صرف حمایت و بازسازی لبنان شود و این یک نبرد فرسایشی است که احتیاج به صبر و همراهی مردمی دارد که اکنون تحت شدیدترین فشارهای اقتصادی هستند و در کنار آن باید برنامه های مشابه برای مقابله با جریان استکبار در منطقه طرح ریزی شود.
🔹حال اگر بپرسید عامل شکل گیری انفجار چه بود می گویم اهمیتی ندارد چون هدف جای دیگری است.
🆔 @feckrat
🔴 صلوات خاصه #امام_هادی سلام الله علیه
اَللّهُمَّ صَلِّ عَلَى عَلِیِّ بْنِ مُحَمَّدٍ وَصِیَّ الأَوْصِياء ، وَإِمامِ الأَتْقِياءِ ، وَخَلَفِ أَئِمَّةِ الدِّينِ ، وَالحُجَّةِ عَلى الخَلائِقِ أَجْمَعِينَ.
اللّهُمَّ كَمَا جَعَلْتَهُ نُوراً يَسْتَضِیءُ بِهِ المُؤْمِنُونَ ، فَبَشَّرَ بِالجَزِيلِ مِنْ ثَوابكَ ، وَأَنْذَرَ بِالأَلِيمِ مِنْ عِقابِكَ ، وَحَذَّرَ بَأسَكَ وَذَكَّرَ بآياتِكَ ، وَأَحَلَّ حَلالَكَ وَحَرَّمَ حَرامَكَ ، وَبَيَّنَ شَرائِعَكَ وَفَرائِضَكَ ، وَ حَضَّ عَلَى عِبادَتِكَ ، وَ أَمَرَ بِطاعَتِكَ ، وَ نَهى عَنْ مَعْصِيَتِكَ ، فَصَلِّ عَلَيْهِ أَفْضَلَ مَا صَلَّيْتَ عَلَى أَحَدٍ مِنْ أَوْلِيائِكَ وَ ذُرِّيَّةِ أَنْبِيائِكَ ، يا إِلهَ العالَمِينَ.
💐 #ميلاد_امام_هادي علیه السلام، مبـــارک باد💐
@asganshadt