eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
620 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
📘•. : فکرت‌را‌به‌چیزۍ‌مشغول‌دار که‌به‌تـو‌مربوط‌است..💯° : -مولاٰعلـے؏🌸•. @asganshadt
اصــل‌ونسب‌ومـنسب‌ماراچو‌بخواهید آغــازمسلمــانی‌مــاروز‌غــدیراســت ;) 20روز‌تاعیــد‌غدیࢪ♥️✨: )
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
محبوبِ امام و شهدا یعنی تو یک پرتویی از نور خدا یعنی تو خورشیدِ جمارانی ما روح الله خورشیدِ خراسانی ما یعنی تو! @asganshadt
تو مرا جان و جهانی... شبتون شهدایی🌸 @asganshadt 🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✍امیرالمؤمنین علیه السلام: ‌ نخستین رحمتی که از آسمان به زمین نازل شد، در بیست و پنجم ذی القعده روز دحوالارض بوده است. کسی که در این روز روزه بگیرد و شبش را به عبادت بایستد، به عبادت صد سال رسیده است. ‌ 📚مراقبات، ص۱۸۶ ‌
🔰عنایت امام رضا (ع) به شهید عباس کردانی مادرم به شدت مریض شده بود. خیلی هم انسان با خدایی بود. برای تشییع جنازه اش پنج هزار نفر آمده بودند. خیلی برای شفایش دعا کردم. نه تنها من، خیلی ها دعا می کردند. هر چه از امام رضا (ع) خواستم حالش بدتر می شد. با خودم گفتم: نکند مادرم گناه کبیره ای کرده که دعاها در حقش اثر نمی کند. یک شب امام رضا (ع) را در صحن گوهر شاد دیدم که بالای تختی نشسته بود. با گلایه گفتم: آقا! چرا مادرم را شفا ندادی؟ فرمود: بیا بالا. رفتم کنارش. فرمود: تو شفای مادرت را می خواستی یا شفاعتش را؟ یک لحظه ماندم چه بگویم. تا آخر قضیه را گرفتم. گفتم: نه شفاعتش را می خواهم. اشاره کرد به مادرم که در صحن بین دو زن نشسته بود، فرمود: برو مادرت را ببین. دیدم مادرم بین دو خانم نشسته بود. یکی حضرت زهرا (س) بود و دیگری حضرت مریم . گفت: این دو نفر مرا شفاعتم کردند. بهم گفت: به بچه ها بگویید برایم گریه نکنند. چیزی هم برایم نفرستند، من این قدر وضعم خوب است که نمی دانم آن خیرات را چه کارشان کنم. دیگر راحت شدم. راحت راحت. 🗣راوی: مسعود اویسی به نقل از شهید عباس کردانی @asganshadt
💔 از درِ باب المرادٺ هر ڪہ داخل مےشود رحمتے بےواسطہ از عرش نازل مےشود هر گداے بےنوایے ڪہ نشستہ گوشہ ای با سخاوتهاے بےحدٺ مقابل مےشود 🥀 (ع)🕯🥀 .🕯🥀 @asganshadt
شهادت نهمین اختر تابناک آسمان امامت و ولایت، حضرت امام محمدتقی، جواد الائمّه علیه السلام تسلیت باد
شهیده صدیقه رودباری  متولد : 1340 اولین شهیده جهادسازندگی شهادت :  28/5/1359 بانه شهید 17 ساله مریم نشسته بود و زمزمه های صدیقه را تکرار می کرد. مادر به مریم گفت: دعای بعد از نماز می خوانی؟ مریم دفتر صدیقه را بست و گفت: خوابش را دیدم، دلواپسم. مادر گفت: انشاءالله خیره، چی دیدی مریم گفت: خواب دیدم، عده ای دور هم نشسته اند، همه از بزرگانند، آدمهای مهمی اند، نورانی اند، نمی دانم کی هستند، اما می دانم جمع با اهمیتی هستن من از پشت در می بینم، یکی از بین اون جمع بلند شد. گفتن، آقا امام الزمان هستند دست صدیقه را گرفت و انگار از در، از دیوار، رد شدند و به آسمان رفتند. نمی دانم واقعاً آقا صدیقه را انتخاب کردن؟ صدیقه انتخاب شده خداست؟ 🔶🔸🔹 🔹🔸🔶 منبع: کتاب راز یاسهای کبود @asganshadt
بزرگی‌میگفٺ: تڪیه‌ڪن‌به‌شهداء شهدا تڪیه‌شان به ‌خداست؛ اصلا‌ڪنار گل ‌بشینی بوی گل می‌گیری پس‌گلستان‌ڪن‌زندگیت را‌با‌یادشهدا 🕊🥀@asganshadt
🕊 🌺 برای شدن .. هنر لازم استــ ! هنر بہ ← خدا رسیدن ... هنر ڪشتن ← نَفس ... هنر ← تَهذیبــــ ... ◈ تا هنرمند نشویم ... ◈ شهيد نمـےشویم ... «شهیدانہ زندگے ڪنیم تا شهید شویم » شبتون‌ شهدایی 🌷 @asganshadt
🕊 وقتی که آقارضا به خواستگاریم  اومد، خیلی صادقانه گفت: سیزده تا از بهترین دوستام شدن🌹؛ منم توی خط پروازم!🕊 اگه منی، یاعلی! من هم وقتی دیدم یه جوون، توی بهترین و شیرین ترین لحظات زندگیش حرف از شهادت و خدایی شدن میزنه، باور کردم که یک روز زندگی در کنار چنین بزرگ مردی، می ارزه به سالها زندگی با افرادی که تمام خوشبختی رو توی رسیدن به منافع مادی و فانی دنیا میدونن... به روایت همسرشهید مدافع حرم شهید محمدرضا الوانی❤️ ---❁•°🕊️•°❁--- @asganshadt ---❁•°🕊️•°❁---
تولـد زیباتـریـں اتفاق زندگی‌سٺ امّـا زیباتـر از آڹ ، ایڹ اسٺ ڪہ زندگـے با ٺولـد آغـاز و با شهـادٺ تمـام شود ... 🌷شـــهید محسن حججی🌷 📎ســـالروز ولادٺ🌺 @asganshadt
دل به عشق تو دهم، تا رمقی در دل هست جان برای تو دهم، تا به جهان جان گذرد‌.. 🌸شبتون حسینی 🌸 @asganshadt
✨اولین باری که به کربلا می رفتیم...، 🔅بارها شنیده بودیم دعا تحت قبه ی امام حسین(ع) رد خور نداره و به هدف استجابت می رسه... ✨همه زائرها هدفشون این بود که یک بار هم که شده برسند کنار شیش گوشه ارباب و آرزو کنن... 🔅قبل از رسیدن هرکس آرزوهای بزرگش رو جمع و جور می کرد تا از خدا بخواد... ✨بالاخره رسیدیم کنار ضریح آقا اباعبدالله(ع)،غوغایی بود... 🔅کنار حسین وایساده بودم و صدای مناجاتش با خدا به گوش همه می رسید... ✨هی میگفت،فقط شهادت ...،و هی تکرار می کرد... 🔅امام حسین (ع) رو واسطه کرده بود و پافشاری می کرد... ✨بهش گفتم حسین از آقا بخواه سال دیگه عرفه و اربعین قسمتمون بشه دوباره بیایم کربلا... 🔅نگاهم کرد و گفت :نه،خیلی دیره تا سال دیگه... فقط شهادت... ✨حالا تازه می فهمم که راست می گفتند... 🔅اگر دل آدم آماده باشه دعا زیر قبه ردخور نداره... ✍راوی : مهدی بیگ زاده @asganshadt 🌸
💢 آبجی چقدر قشنگ شدی 🔹بابا هیچ وقت چیزی رو به من زور نمی کرد. دبیرستان و راهنمایی که بودم، چادر سرم نمی کردم. مانتو و مقعنه داشتم. 🔹یک سال محرم قرار بود با مامان و مهران و مسعود برویم هیئت مهدیه ی قوچان. آن سال برای اولین بار چادر سرم کردم و کاملا حجابم تغییر کرد. 🔹رفتم پایین دم اتاق پسرها که ببینم آماده شدند یا نه، مهران من را با چادر دید. هنوز یادم هست که چه لبخند قشنگی زد گفت: مژگان چقدر عوض شدی. چقدر قشنگ شدی. خیلی با اُبهت شدی . 🔹جوری تعریف کرد که خیلی دوست داشتم. دوست نداشت که مانتویی بودم؛ اما هیچ وقت برای این موضوع با من بداخلاقی نکرد. یا حرف بدی نزد. لبخند و برخورد آن روزش به دلم نشست. از همون روز دیگر چادر را از سرم در نیاوردم 🔹 شهید مدافع وطن از مرزبانان هنگ مرزی نگور واقع در استان سیستان و بلوچستان هفدهم فروردین 94 در درگیری با تروریست های جیش الظلم به درجه رفیع شهادت نائل گردید @asganshadt
یعنی درد... دردے ... یعنے با یڪے شدن... یعنے اثبات اینکه از همه چیزت براے گذشتے... یعنی فقط را دیدی و او را خواستی نه تعریف و را گمنامی یعنی ....... اے کاش همه ے ما گمنام باشیم @asganshadt