eitaa logo
گنجینه شهدای جهان اسلام (عاشقان شهادت)
627 دنبال‌کننده
7.9هزار عکس
1.2هزار ویدیو
115 فایل
کانون فرهنگی رهپویان شهدای جهان اسلام یُحیے وَ یُمیت، و مَن ماتَ مِنَ العِشق، فَقَد ماتَ شَهید...♥️ [زنده مےڪند و مےمیراند! و ڪسے ڪه از عشق بمیرد، همانا شـہید مےمیرد...|♡ |
مشاهده در ایتا
دانلود
🌹بسم رب الشهدا و الصدیقین🌹 🌹سلام خدمت دختر محترم شهید عبدالمحمد نوادر 🌷 تشکر که دعوت مارو پذیرفتین اگر آماده شروع کنیم سلام ممنونم بفرمایید✅ ❓خودتان رامعرفی کنید. ✅محدثه نوادر هستم فرزند سوم شهید نوادر ❓از دوران کودکی پدربزرگوارتان بفرمائید ✅پدر من از بین هشت تا خواهر برادر بچه ی چهارم بوده و بخاطر فقر خانوادشون از هفت سالگی گچ بری میکردن و به سختی هم درس میخوندن ❓پدرمحترم درچه سالی عازم جبهه شدند؟ ✅از اغاز جنگ سال ۱۳۵۹ رفتن ۹۶ ماه جبهه داشتن ❓درچه سالی وباچه انگیزه ای واردنیروانتظامی شدند؟ ✅سال ۱۳۵۷ ک انقلاب پیروز شد ایشون وارد کمیته شدن و پاسدار بودن ❓خصوصیات اخلاقی شهید بزرگوار را بفرمایید؟ بابا ادمی مذهبی بود اما خشک مذهب نبود توی کارش جدی بود اما به وقتش هم خیلی شوخی میکرد نترس بود خیلی مهربون و خوش اخلاق بود .مردم دار بود . همه از کوچیک و بزرگ دوستش داشتن بعد از شهادتشونم خیلی ها واقعا غمدار شدن بین اون چیزی ک اعتقاد داشتن و عمل میکردن فاصله ای نبود حرف و کارشون یکی بود✅ ❓خاطره ای باپدرداریدبفرمایید بابا بخاطر اسیبی ک توی جبهه زانوشون دیده بود مجبور شدن عمل کنن زانوشونو ولی به ما نگفتن گفتن ک چند روزی میرن ماموریت ما باهاشون تماس گرفتیم یکی دوبار جواب ندادن ولی بعد گفتن ک دستشون بند بوده روزی ک از ماموریت اومدن من در رو باز کردم خواستم بپرم تو بغلشون یدفه گفتن وایسا وایسا و از پشت در عصاشونو برداشتن ما خیلی شکه شدیم بابا یواش میخندید برامون تعریف کردن ک عمل داشتن و این چند روز بیمارستان بودن و بخاطر اینکه ما نگران نشیم بهمون نگفتن چند ماه گذشته بود از عملشون ولی بایا هنوز هر دو عصا رو استفاده میکرد . یه شب اخر شب بود با بابا رفتیم توی محلمون پیاده روی کنیم قدم میزدیم و حرف میزدیم خونه ی ما ته کوچه بود وقتی خواستیم برگردیم از سر کوچه من گفتم ک بابا مسابقه بدیم هرکس زودتر رسید؟ بعد خندید و گفتم تو ک نمیتونی پس من برنده میشم بابا خندید گفت مطمئنی؟ منم گفتم بله گفت پس مسابقه بدیم بابا با عصا میدووید منم با تمام توانم میدوویدم . ولی خب حرفشون درست بود بابا برنده شد اون شب خیلی خندیدیم و یکی از بهترین خاطره هایی ک با بابا دارم اینه ❤️✅ ❓نحوه شهادت پدرتون چطور بود؟ بابا همیشه با شیمیایی درگیر بود ولی توی این چند سال اخر خیلی شدید تر شده بود اول توی کلیشون بود بعد ریه و بعد کبدشون شیمی درمانی میشدن و داروهای سنگینی مصرف میکردن ۴ سال اخر خیلی شدید درگیر بودن هفته های اخر حتی توی سرشون هم پخش شده بود و دیگه حتی ماهم نمیشناختن حرف نمیزدن یادمه دستشونو میاوردن بالا ک مثلا سرشونو بخارونن ولی دستشون روی هوا میموند یادشون میرفت میخواستن چیکار کنن هفته ی اخر توی خونه تشنج کردم یک هفته توی ای سی یو بودن و روز ۲۶ اردیبهشت به ارزوی همیشگیشون رسیدن درباره ی جانباز شدنشون هیچ گونه پرونده ای ندارن چون دنبالش نرفتن✅ ❓ازحضوروبرکات معنوی پدردرخانه پس ازشهادت بگید بعد از شهادت بابا من حس کردم باید یه فرق هایی با قبلا داشته باشم باید یه جوری رفتار کنم ک در شان شهید نوادر باشه باید اون چیزی ک و کسایی مثل بابام بخاطرش رفتن و جنگیدن و شهیدن اول خودم درک کنم . حجابمو بهتر کردم سعی کردم توی راه شهدا قدم بر دارم وقتی توی جاهایی قدم گذاشتن ک برای شهدا بود یک سری چیزها خیلی برام مهم شد حتی دیگه نمیزاشتم یک تار موهامم بیرون باشه . همش سعی میکنم قلبمو رفتارمو بیشتر شبیهشون کنم✅ ❓خبر شهادت رو چه کسی به شما دادند؟ وحس و حال شما چی بود؟ چند روزی بود دختر عموم و داییم خونمون بودن اون روز قرار بود برگردن شهرستان من مدرسه بودم تو اون یکی دو هفته ک بابا حالش بد بود من هر روز از مدرسه به خونه تلفن میکردم تا حال بابارو بپرسم همش استرس داشتم اون روز نزدیک ساعت ۹ بود من سر کلاس بودم یکی اومد و گفت ک دفتر بامن کار داره رفتم پایین . دیدم دختر عموم اومده استرس کل وجودمو گرفت همش میپرسیدم ک چیشده ناظممون گفت هیچی عزیزم مگه باید چیزی بشه؟ دختر عموت اومده بود ک ببینتت ک میخواد بره من گفتم تو بری خونه این چند ساعت ک هست دختر عموت باهم باشید از استرس من چیزی کم نشد اخه خیلی مسخره بود ک ناظم بگه برو خونه فقط بخاطر اینکه چند ساعت بیشتر پیشه دختر عموت باشی رفتیم خونه وارد خونه ک شدم چند تا از دوستامون تو خونه بودن مامانمو دیدم ک داره گریه میکنه جون از تنم رفت و نشستم روی زمین دختر عموم و دوستم کنارم وایساده بودن و همون شد ک یه غم بزرگ به دلم نشست و هنوز ک هنوزه داره عذابم میده✅ پدروصیت نامه ای داشتند؟ ❓اگه داشتندبفرمایید ✅وصیت نامه زمان جبهه داشتند ❓ابراز علاقه شهید در باره حضرت آقا چگونه بود ✅فیلم حضرت اقارو توی تلوزیون میدیدن اشک تو چشمشون جمع می شد
ادامه مصاحبه 👇 ❓سفارش شمابه جوانان وهم سالان خودتون چیه؟ جایگاه شهدارو بفهمن قدر جانبازارو بدونن به شهدا وصل شن خیلی چیزای دیگه ردیف میشه✅ به عنوان آخرین سوال ❓حاشیه پیرامون تشیع پیکر مطهر شهید عبدالمحمد نوادر به نظر خیلی میاد بی اعتنایی مسولین اگه حرفی دارید بفرمایید مسئولین کجا اولویت هاشون رو در نظر گرفتن اخه؟ مسئولین مهم نیستن مهم اون همه مردمی هستن ک اومدن مهم اون مردمی هستن ک اومدن فاتحه خوندن ولی بابای من رو نمیشناختن این رو از صحبت هاشون سر مزار پدرم فهمیدم اگرچه مسئولین قدر نمیدونن ولی مردم خیلی خوب قدر شهداشون و ارزش های کشورشون رو میفهمن✅ ⁉️من نهایت تشکر را دارم از دختر محترم شهید ببخشید زحمت دادیم حالمون کنید @asganshadt 🌷وبلاگ پیدای پنهان🌺 وبلاگ مصاحبه --- 🍂🍁 http://asganshadt.blog.ir وبلاگ رسمی شهید پاسدار علی میرعلیزاده🌺 http://shidalimiralizadh.blog.ir
✅ تقدیم به امام خامنه ای... 🔸دیگر توان نداریم، تهدید دیگری را… یا حرفهای مفت، امثال این ترامپ را… 🔹تفسیرتان غلط بود، از کربلای زینب کورید که ندیدید! بالای نی سری را 🔸بعد از ژنو دوباره، لوزان امیدتان شد در سر چه می پرانید، آیین نوکری را 🔹لبخند دیپلماسی، تدبیر ترس تاکی.. مردانه تر بگیرید، تصمیم بهتری را 🔸هم أقتدار مارا یکجا به باد دادید هم آبرو هم عزت، هم این فن آوری را 🔹باعکس چار فرزند، کنج بهشت زهرا، دنبالتان شنیدم، نفرین مادری را 🔸هیهات من الذله، ما انقلابی هستیم.. هرگز نمی پذیریم، تحقیر و توسری را 🔹رو کن گزینه ها را، ما تشنه ی جهادیم… بسیار دوست داریم، تدبیر رهبری را.. ✨لبیک یا امام خامنه ای✨ 🆔👇👇👇 @asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
هزار قصہ نوشتیم بر صحیفـــــہ‌ ی دل... هنوز عشــــق تو عنوان سرمقالہ‌ی ماست... #شهـدا_امام_زادگانِ_عشــق_اند @asganshadt
🌷ﻭﯾﮋﮔﯽ ﻫﺎﯼ ﺍﺧﻼﻗﯽ #ﺷﻬﯿﺪآقاﻣﻬﺪﯼ ﺑﺎﮐﺮﯼ : #ﺷﻬﯿﺪمهدیﺑﺎﮐﺮﯼ، ﭘﺎﺳﺪﺍﺭ ﻧﻤﻮﻧﻪ،ﻓﺮﻣﺎﻧﺪﻫﯽ ﻓﺪﺍﮐﺎﺭ ﻭﺍﯾﺜﺎﺭﮔﺮ، ﺧﺪﻣﺘﮕﺰﺍﺭﯼ ﺻﺎﺩﻕ، ﺻﻤﯿﻤﯽ، ﻣﺨﻠﺺ ﻭ ﻋﺎﺷﻖ ﺣﻀﺮﺕ ﺍﻣﺎﻡ ﺧﻤﯿﻨﯽ(ره) ﻭﺍﻧﻘﻼﺏ ﺍﺳﻼﻣﯽ ﺑﻮﺩ. @asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
چه زیبا نوشته بود: یه مثلی هست که میگه سرم بره قولم نمیره قولِ مَنِ بانو به #شهدا #چادرمه #سرم_بره_چادرم_نمیره ... 🆔 @asganshadt #شهید_علی_خلیلی #شهید_غیرت
🌷•°|…حَقیقَتاً شَـــــهادَتْ🕊 جانْ کَندَنْ نیستْ، دِلــ💔ـ کَندَنْ اَست…ْ|°•🌷 🌷 @asganshadt🌷
@Afsar_Khamenei کار فرهنگی در مساجد.pdf
3.31M
📚 ¦ ✔️نام: (تجربیات، آسیب‌شناسی و راهکارها) 🗂 حجم : 3.2 مگ 💥👌عالیست👌💥 ـــــــــــــــ @asganshadt
تقدیم به مبلغان 🌺 کانال عاشقان شهادت 👇👇 @asganshadt
🌸🍃🌷🍃 🍃🌷🍃 🌷🍃 🍃 #خاطرات_شهدا👆 نسبت عشق به من، نسبت جان است به تن... تو بگو من به تو مشتاق ترم یا تو به من؟ #شهید_حاج_محمود_شفیعی🌸🍃 #مدافع_حرم✌️ #شهادت💚 #شبتون_شهدایی @asganshadt
🔴بدنبال دفن غیرموجه عبدالرحمن تاج الدین معاون پارلمانی تامین اجتماعی در گلستان شهدای اصفهان، جمعی از خانواده ی شهدای اصفهان با امضای طوماری، از عوامل این تخلف شکایت کردند. ♦️در بخشی از این طومار ضمن اعتراض شدید نسبت به ضرب و شتم روحانیون و فرزندان و همسران شهدای معترض توسط برخی از عوامل باند مهدی هاشمی معدوم در جریان خاکسپاری امروز، آمده است: آیا فردی که سابقه ی تحصن در مجلس ششم در مقابل نظام و ولایت و نامه پراکنی علیه مقدسات را در کارنامه ی خود دارد، با فشار اهالی زر و زور و تزویر و تکیه بر اراذل و اوباش، باید در کنار شهدای انقلاب اسلامی و مکان مقدسی دفن شود که هرگز با رفتار وی نسبتی نداشتند؟!! ♦️گفتنی است: این اقدام که بدون اجازه نماینده ولی فقیه وامام جمعه اصفهان صورت گرفته ، همچنان مورد اعتراض اقشار مختلف مردم قرار دارد @asganshadt 🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6012488373657142290.mp3
4.14M
🌸 🌸سرود فوق العاده شنیدنی ریسه میبندن تو بهشت ....💕💕 🎤 سیدمجید_بنی_فاطمه آغاز_امامت_حضرت_ولیعصر 💐💐💐 @asganshadt
❖ امشب آسمان اجابت چقدر زیباست بیا شاخه های آرزویت را بتکان... الهی شیرینی کامت مرا آرام جــــان باشد حالتان قشنگ و دلتان آرام و شبتان سرشار از آرامش🌙🍂 ‌‌‌‌‌‌ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@asganshadt
▫️▫️▫️▫️▫️▫️ 🚩 ۲۷ آبان سالروز شهادت شهیدان زین الدین، سردار شهید مهدی و مجید زین الدین گرامی باد. ▫️ستاد مرکزی راهیان نور کشور▫️ ▫️سردار شهید «مهدی زین الدین» فرمانده لشکر 17 امام علی بن ابی طالب (ع) در دوران دفاع مقدس، روز 27 آبان سال 1363 در حالی که به همراه برادرش مجید، مسئول اطلاعات و عملیات تیپ دو لشکر 17، برای شناسایی منطقه عملیاتی از بانه به سمت سردشت در حرکت بودند، در منطقه «دارساوین» سردشت بر اثر کمین ضد انقلاب به شهادت رسیدند. 🔸پیکر پاک و مطهر این دو برادر شهید در شهر قم و در گلزار شهدای حضرت علی ابن جعفر (ع) میباشد. 🔸شهید مهدی زین الدین متولد ۱۸ مهر۱۳۳۷تهران 🔸شهید مجید زین الدین متولد۶ مهر۱۳۴۳ تهران ➕ به عاشقان شهادت بپیوندید👇 🆔 @asganshadt ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
🌷 خستگی نداشت. می‌گفت من حاضرم تو کوه با همه‌تون مسابقه بذارم، هر کدوم خسته شدین، بعدی ادامه بده... این‌قدر بدن آماده‌ای داشت که تو جبهه گذاشتنش بیسیم‌چی. بیسیم‌چی (شهید) پور احمد... اصلاً دنبال شناخته شدن و شهرت نبود. به این اصل خیلی اعتقاد داشت که آگه واقعاً کاری رو برای خود خدا بکنی، خودش عزیزت می کنه. آخرش هم همین خصلتش باعث شد تا عکس شهادتش این‌طور معروف بشه.🌷 ➕ به عاشقان شهادت بپیوندید👇 🆔 @asganshadt ┄┅═══✼🍃🌺🍃✼═══┅┄
💠معیشت_پرهیزکارانه معنای تقوا این نیست که انسان خیلی عبادت کند. معنای تقوا این است انسان در هر کار، از تصمیم و عمل خود مراقبت کند؛ با مطالعه و با توجه بیندیشد که چه می‌خواهد عمل کند و پا را می‌خواهد کجا بگذارد. 🍃سید_علی_خامنه_ای @asganshadt
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌹 🌹 گاهی یک حدیث یا جمله ی قشنگ که پیدا می کرد ، با ماژیک می نوشت روی کاغذ و میزد به دیوار ... بعد در موردش با هم حرف میزدیم و هر چه ازش فهمیده بودیم می گفتیم . این جمله هم می ماند روی دیوار و توی ذهنمان ... 🕊 @asganshadt
سالـــروز ازدواج حضـــرت رســـول(ص)وحـــضرت خدیجه(س) مــبارک باشه*-* قسمــت همــه جـــوونا ان شالله:)) @asganshadt
🌹شهید ابراهیم همّت🌹 خيلي عصباني بود. سرباز بود و مسئول آشپزخانه كرده بودندش.😕 ماه رمضان آمده بود و او گفته بود هركس بخواهد روزه بگيرد، سحري بهش مي رساند.😁 ولي يك هفته نشده، خبر سحري دادن ها به گوش سرلشكر ناجي رسيده بود. او هم سرضرب خودش را رسانده بود و دستور داده بود همه ي سربازها به خط شوند و بعد، يكي يك ليوان آب به خوردشان داده بود😰 كه «...سربازها را چه به روزه گرفتن!»😡 و حالا ابراهيم بعد از بيست و چهار ساعت بازداشت، برگشته بود آشپزخانه.....😢 ابراهيم با چند نفر ديگر، كف آشپزخانه را تميز شستند و با روغن موزاييك ها را برق انداختند و منتظر شدند. براي اولين بار خدا خدا مي كردند سرلشكر ناجي سر برسد...😂 ناجي در درگاه آشپزخانه ايستاد. نگاه مشكوكي به اطراف كرد و وارد شد. ولي اولين قدم را كه گذاشته بود،😆تا ته آشپزخانه چنان كشيده شده بود كه كارش به بيمارستان كشيد.🙄 پاي سرلشكر شكسته بود و مي بايست چند صباحي توي بيمارستان بماند. تا آخر ماه رمضان، بچه ها با خيال راحت روزه گرفتند.😂 📚 يادگاران، جلد ۲ كتاب شهيد محمد ابراهيم همت ، ص ۱۱ @asganshadt
محال است بہ نگاه کنے و حال دلت عوض نشود لبخندش فرق دارد چون از عمق وجود مے خندد.. 🌷 @asganshadt