eitaa logo
اصحاب‌آخرالزمانی‌سیدالشهداء🇮🇷
141 دنبال‌کننده
5.1هزار عکس
2.6هزار ویدیو
50 فایل
کانون فرهنگی هنری شهید سید مرتضی آوینی
مشاهده در ایتا
دانلود
•••📖 📚 _بیست و یک ....گفت: " مسعود، فقط امشب شهر را نگه دار." فردا صبح حاج قاسم در فرودگاه اربیل بود. من به استقبالش رفتم. حاجی با ۵۰ نفر از نیروهای مخصوصش آمده بود. آن‌ها به سرعت به محل درگیری رفتند و نیروهای را سازماندهی دوباره کردند. در عرض چند ساعت ورق به نفع ما برگشت. در ضمن کمک‌های تسلیحاتی نیز برای ما رسید. حاج قاسم چند نفر از نیروهایش را برای مشاوره‌ی نظامی در اربیل گذاشت و خودش به کربلا بازگشت. ما بعدها یک را اسیر کردیم و از او پرسیدیم شما که در حال فتح اربیل بودید، چگونه یکباره عقب نشستید؟ این اسیر داعشی به ما گفت: "نفوذی‌های ما در اربیل خبر دادند قاسم سلیمانی در اربیل است؛ افراد ما به هم ریخت و عقب نشستیم" 🍃 بدون مرز🍃 شهید خیلی برای حاجی محترم بود. درباره‌اش می‌گفت: "بزرگی‌اش وقتی نمایان شد که رفت. آن وقت شما باید می‌رفتید جنوب لبنان و می‌دیدید. مسیحی‌ها برای کمترشهیدی در کلیساهای خودشان و مناطق خودشان می آیند مجلس بگیرند. تمام و ادیانی که در جنوب وجود داشتند، برای شهید شاطری مراسم گرفتند." 🍃وقتی شهید سلیمانی نتوانست مانع شهادت شود🍃 فرمانده گردانی داشتیم به نام . شب عملیات کربلای پنج، او آمد وارد عملیات بشود، اما گردان نرسیده بود. نشستیم با هم حرف می‌زدیم. او قصه‌ای تعریف کرد: فرمانده گروهانی داشت به نام زکی زاده که دو روز پیش شهید شده بود. گفت: "من و زکی‌زاده با هم عهد بستیم هر کداممان زودتر شهید شد، وارد نشود تا دیگری بیاید. دیشب زکی‌زاده را خواب دیدم، به من گفت: ماشالله من‌را دم در نگه داشتی، چرا نمیای؟" وقتی رشیدی این را گفت، فهمیدم شهید می‌شود. نگهش داشتم، گردان رفت و درگیر خط شد و من مجبور شدم را بفرستم، بلافاصله شد! ادامه دارد....🖇 📚 📌 @ashabakharazamani
•••📖 📚 _بیست و دو 🍃حس درباره‌ی حاج قاسم🍃 من همیشه حاضر بودم جانم را فدایش کنم. یک روز من مشغول نماز بودم. بعد از پایان نماز و موقع تعقیبات، این چیزی که می گویم به ذهنم رسید: اینکه ، البته به فرض، پیش من آمده و می‌گوید: "دارم به ایران می‌روم تا جان قاسم سلیمانی را بگیرم. ولی خداوند متعال استثنایی قائل شده و گفته بیایم سراغ تو و بگویم گزینه‌ی دیگری برای به تاخیرانداختن قاسم سلیمانی هست و آن این است که جان تو را بگیریم." من در اثنای این فرضیات داشتم با خودم فکر می کردم که به ملک الموت چه می گویم، قطعا به او خواهم گفت: "جان من را بگیر و او را رها کن. حاج قاسم سلیمانی را رها کن." 🍃باب هفتم: فقر و ✨برای شهادت می کرد. خود را فقیر دعای همه می‌دانست. از فرزندان شهدا تا آهوان بیابان التماس می‌کرد شهادت را، به فرزندان شهدا که برای شهادتش دعا کنند.✨ 🍃 انگشتر را ادا کنید🍃 گفتم: "حاج قاسم می‌شود انگشترتان را به من بدهید؟" ایشان سرشان را پایین انداختند و لبخند زدند. دوباره گفتم: "می‌شود را به من بدهید؟" پرسیدند: "از کدام شهر آمدی؟" من هم خودم را معرفی کردم و گفتم: "از مشهد آمده ام." ایشان انگشترش را درآورد و به من داد و گفت: "انگشترم را به تو می‌دهم؛ اما باید حق آن را ادا کنی!" زینب دختر شهید محرابی می‌گوید: "از این حرف متعجب شدم، از ایشان پرسیدم: حاج قاسم یعنی چه که حق انگشتر را ادا کنم؟" خندید و گفت: "یعنی باید هر بار که به حرم (علیه‌السلام) رفتی، برای شهادتم دعا کنی." یک‌باره دلم لرزید، بی اختیار دستم را به سمتشان دراز کردم و گفتم: "انگشتر را نمی خواهم. شما باید باشید، شما ، بازوی هستید، صد نفر مثل من و بچه های شهدا شهید بشویم، هیچ اتفاقی نمی‌افتد؛ اما شما باید باشید." ادامه دارد....🖇 📚 📌 @ashabakharazamani
•••📖 📚 _بیست و سه 🍃 شهدا قبل از شهادت🍃 آن پدر شهید را که به اسم می‌شناسم، وقتی می‌خواست با دختر خودش خداحافظی کند، دستش را روی صورت دخترش مالید، بعد را برگرداند طرف دیگر. همسرش از او سوال کرد: "چرا نمی‌بینیدش؟" گفت: " او مرا بگیرد و مرا زمین‌گیر کند." 🍃آب دادن به 🍃 کارمان تمام شد. تابستان بود و هوا هم خیلی داغ. بچه‌ها آب آوردند. در همین لیوان های پلاستیکی جبهه‌ها که بود، ریختند و خوردیم. بعد لیوان را به میرزایی دادم و برگشتم. دیدم که آب نخورد و از یک بسیجی که مراقب اسرا بود پرسید: "به این‌ها آب داده اید؟" گفت: "آب نداریم. بعدا آب می‌دهیم." از دور نگاه می‌کردم. میرزایی به سوی اسرا رفت، لیوان آب را به دست اولین اسیر داد. برادر بسیجی اعتراض کرد و گفت: "اگر عراقی‌ها مارا اسیر کرده بودند، به ما می‌دادند؟" صدای میرزایی را شنیدم که گفت: "ما با آنها داریم. ما رهبری مثل (ره) داریم." 🍃 قرآن روی صندلی عقب🍃 سرزده آمد به روستا. مثل بقیه نشست یک گوشه و شروع کرد به خواندن، از حفظ. پرسیدم: "شما با این همه مشغله چطور فرصت حفظ قرآن داشتید؟" گفت: "در ماموریت‌ها فاصله بین شهرها را عقب ماشین می نشینم و می خوانم." ادامه دارد....🖇 📚 📌 🌼اصحاب‌آخرالزمانی‌سیدالشهداء🌼
•••📖 📚 _بیست و چهار 🍃رزمنده‌ای که برای ضریح رفت🍃 یک‌بار که حاج‌قاسم به بارگاه امام‌رضا (علیه السلام) مشرف شد، هم‌زمان با غبارروبی بود. در غبارروبی فقط علما می‌توانستند داخل ضریح مطهر حضور پیدا کنند. حال ارتباط با حضرت رضا(علیه السلام) پیدا کرده بود و اشک می ریخت. غبارروبی که تمام شد، به دلم افتاد این مرد که ایستاده و برای امام رضا(علیه السلام) اشک می ریزد، به حرم اهل بیت(علیهم السلام) خدمت کرده است، او است. به ذهنم رسید برای اولین بار رسم همیشگی حضور علما داخل ضریح را با حجت و فلسفه کنم. به دوستان گفتم: به حاج قاسم بگویید داخل ضریح مطهر بیاید. حال معنوی عجیبی داشت. از جاهایی که ایشان از حضرت رضا(علیه السلام) طلب و آرزوی کرد، همان جا بود. (آیت‌الله‌رئیسی) 🍃درخواست حاج قاسم از 🍃 شبی که حاج قاسم حکم خادمی گرفت، من در مراسم این شعر را خواندم: "ای صفای قلب زارم، هرچه دارم از تو دارم تا قیامت ای رضا جان، سر ز خاکت برندارم" اتفاقا شب جمعه هم بود. گفتم برویم ؛ رفقا دوست دارند شما را ببینند. گفتند: "باشد برویم." داشتیم چای می‌خوردیم، تشکر کردند و با همان لهجه کرمانی گفتند: "اگر روزی جنازه‌ی من آمد توی این حرم، بیا و قول بده دوباره همان شعر را برای من بخوانی." (امیرعارف، خادم‌الرضا) 🍃باب هشتم: ✨می‌گفت من عزادار ابدی‌ام و همین برای شهادت کافی است.✨ 🍃شرط شهید بودن چیست؟🍃 تا کسی شهید نباشد، شهید نمی‌شود. شرط شهید‌شدن، است. اگر امروز کسی را دیدید که بوی شهید از کلام او، از رفتار او و از اخلاق او استشمام می‌شود، بدانید او شهید خواهد شد. تمام شهدای ما این مشخصه را داشتند؛ قبل از اینکه شهید شوند، شهید بودند. نمی‌تواند کسی قبل از اینکه علم بیاموزد عالِم شود. شرط علم آموزی است. شرط شهید‌شدن شهید‌بودن است. ادامه دارد....🖇 📚 📌 @ashabakharazamani
•••📖 📚 _بیست و پنج 🍃 جلسه با مدافعان ‌حرم🍃 همه با هم صحبت می کنند، در باز می شود و فرمانده بزرگ وارد می‌شود. با همان لبخند همیشگی با یکایک افراد احوالپرسی می کند. دقایقی به گفتگوی خودمانی سپری می‌شود تا اینکه حاج قاسم جلسه را رسماً آغاز می کند. هنوز در مقدمات بحث است که می‌گوید: "همه بنویسید، هرچه می‌گویم !" همیشه نکات را می نوشتیم؛ ولی حاجی این بار تاکید بر نوشتن کل مطالب داشت. گفت و گفت....، از پنج سال آینده، از برنامه تک تک گروه های مقاومت در پنج سال بعد، از شیوه تعامل با یکدیگر...، کاغذها پر می‌شد و کاغذ بعدی. سابقه نداشت این حجم مطالب برای یک جلسه. آن‌هایی که با حاجی کار کردند می دانند که در وقت کار و جلسات، است و اجازه قطع کردن صحبت هایش را نمی‌دهد؛ اما آن روز این‌گونه نبود بارها صحبتش قطع شد؛ ولی با آرامش گفت: "عجله نکنید، بگذارید حرف من تمام شود..." 🍃آخرین دیدار حاج قاسم با 🍃 حاجی از بیروت به دمشق برگشت. شخص همراهش می گفت که حاجی فقط ساعتی با سید حسن دیدار کرد و خداحافظی کردند. حاجی اعلام کرد امشب عازم است و هماهنگی هایی انجام شود. سکوت شد. یکی گفت: "حاجی اوضاع عراق خوب نیست، فعلاً نروید!" حاج قاسم با لبخند گفت: " شهید بشوم!" باب صحبت باز شد و هر کسی حرفی زد: "شهادت که افتخار است، رفتن شما برای ما فاجعه است! حاجی هنوز با شما خیلی کار داریم." اما حاجی رو به ما کرد و دوباره سکوت شد. خیلی آرام و شمرده‌شمرده گفت: "میوه وقتی می رسد، باید بچیندش. میوه رسیده اگر روی درخت بماند، پوسیده می شود و خودش می افتد!" بعد نگاهش را بین افراد چرخاند و با انگشت به بعضی ها اشاره کرد: "این هم است، این هم رسیده است..." 🍃آخرین حاج قاسم دو ساعت قبل از شهادت🍃 "الهی لا تکلنی" مرا بپذیر. خداوندا عاشق دیدارتم، همان دیداری که موسی را ناتوان از ایستادن و نفس کشیدن نمود. خداوندا مرا بپذیر!(عکس دست‌نوشته شهید در زیر پست قابل مشاهده است.) ادامه دارد....🖇 📚 📌 @ashabakharazamani
•••📖 📚 قسمت اول ! خداوندا، تورا سپاس که مرا صلب به صلب، قرن به قرن، از صلبی به صلبی منتقل کردی و در زمانی اجازه و وجود دادی که امکان درک یکی از برجسته‌ترین اولیایت را که قرین و قریب معصومین است، عبد صالحت، را درک کنم و سرباز رکاب او شوم. اگر توفیق صحابه رسول اعظمت، محمد مصطفی(ص) را نداشتم و اگر بی‌بهره بودم از دوره مظلومیت علی‌بن‌ابیطالب(ع) و فرزندان معصوم و مظلومش، مرا در همان راهی قرار دادی که آن‌ها در همان مسیر، جان خود را به جان جهان و خلقت خود، تقدیم کردند. خداوندا، تو را شکرگزارم که پس از عبد صالحت، خمینی عزیز، مرا در مسیر عبد صالح دیگری مظلومیتش اعظم است بر صالحیتش، مردی که حکیم امروز اسلام و تشیع و ایران و جهان سیاسی اسلام است، که جانم فدای او باد قراردادی. ! و درک بوسه بر گونه های بهشتی آنان و استشمام بوی آنان را، یعنی مجاهدین و شهدای این راه، به من ارزانی داشتی. خداوندا، ای قادر عزیز و ای رحمان ، پیشانی شکر شرم بر آستانت می‌سایم که مرا در مسیر و فرزندانش در مذهب تشیع، عطر حقیقی اسلام، قرار دادی و مرا از اشک بر فرزندان علی‌بن‌ابیطالب(ع) و فاطمه‌اطهر بهره‌مند نمودی. چه نعمت عظمایی که بالاترین و نعمت هایت است: نعمتی که در آن نور است، معنویت است، است، که در درون خود بالاترین قرارها را دارد؛ غمی است که آرامش و معنویت دارد. خداوندا، تو را سپاس که مرا از پدر و مادری فقیر، اما متدین و عاشق اهل‌بیت (علیه‌السلام) و پیوسته در مسیر پاکی بهره‌مند نمودی. از تو می‌خواهم آن‌ها را در بهشتت و با اولیایت قرین کنی و مرا در عالم آخرت، از درک محضرشان بهره مند فرمایی.... ادامه دارد....🖇 📚 📌 @ashabakharazamani
•••📖 📚 قسمت دوم ! ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی همتا، دستم خالی است و کوله پشتی سفرم خالی. من بدون برگ و ، به امید ضیافت و کرم تو می آیم. من توشه‌ای بر نگرفته‌ام؛ چون را در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟! سارُق و چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو. همراه خود، دو چشم بسته آورده‌ام که ثروت آن در کنار همه ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن بر حسین فاطمه‌(علیه‌السلام) است، گوهر اشک بر اهل بیت‌(علیه‌السلام) است، گوهر اشک در دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از مظلومِ در چنگ ظالم است. خداوندا، در دستان من چیزی نیست: نه برای عرضه چیزی دارند و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کرده‌ام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت توست؛ وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آن‌ها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی را برای دفاع از دینت به دست گرفتم، این‌ها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی. خداوندا، پاهایم سست است؛ ندارد؛ جرئت عبور از پلی که از جهنم عبور می کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می لرزد. وای بر من و صراط تو که از مو نازک تر است و از برنده تر! اما یک امیدی به من نوید می‌دهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم؛ من با این پاها در پا گذارده‌ام؛ دور خانه‌ات چرخیده‌ام و در حرم اولیایت، در بین الحرمین حسین و عباس‌ات آن‌ها را دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، و گریاندم، خندیدم و خنداندم، افتادم و بلند شدم. امیدوارم آن جهیدن‌ها و خزیدن‌ها و به حرمت آن حریم‌ها، آن‌ها را ببخشی. خداوندا، سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر می‌برند. ! مرا بپذیر، پاکیزه بپذیر، آن‌چنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی خواهم. جوار توست، یا الله... ادامه دارد....🖇 📚 📌 @ashabakharazamani
•••📖 📚 قسمت سوم ام! خداوند، ای عزیز، من سالهاست از کاروانی به جا مانده ام و پیوسته کسانی را به سوی آن روان می کنم؛ اما خود جامانده ام؛ اما تو خود می‌دانی، هرگز نتوانستم آنها را از یاد ببرم. پیوسته یاد آنها، نام آنها، نه در ذهنم، بلکه در قلبم و در چشمم، با اشک و آه یاد شدند. عزیز من، جسم من در حال علیل شدن است. چگونه ممکن است کسی که چهل سال بر درت ایستاده است را نپذیری؟! خالق من، ، عشق من که پیوسته از تو خواستم سراسر وجودم را مملو از عشق به خودت کنی، مرا در فراق خود بسوزان و بمیران! عزیزم! من از بی قراری و رسوای ، سر به بیابان ها گذارده‌ام؛ من به امیدی از این شهر به آن شهر و از این صحرا به آن صحرا در زمستان و تابستان می روم. کریم! حبیب! به کرمت دل بسته ام. تو خود می‌دانی دوستت دارم. خوب می‌دانی جز تو را نمی‌خواهم، مرا به خودت متصل کن. خدایا، همه وجودم را فرا گرفته است. من قادر به مهار نفس خود نیستم؛ رسوایم نکن. مرا به حرمت کسانی که حرمتشان را بر خود واجب کرده ای، قبل از شکستن حریمی که حرم آنها را خدشه‌دار می‌کند، مرا به قافله ای که به سویت آمدند، متصل کن. معبود من، عشق من و ، دوستت دارم! بارها تو را دیدم و حس کردم نمی توانم از تو جدا بمانم. بس است، بس. مرا بپذیر؛ اما آن‌چنان که شایسته تو باشم. خواهران و برادران مجاهدم در این عالم، ای کسانی که سرهای خود را برای خداوند عاریه داده‌اید و جان‌ها را برکف دست گرفته و در بازار به سوق فروش آمده‌اید! عنایت کنید؛ جمهوری اسلامی، مرکز تشیع و سلام است. امروز قرارگاه حسین‌بن‌علی(علیه السلام) ایران است. بدانید، جمهوری اسلامی است و این حرم اگر ماند، دیگر حرم ها می‌مانند... ادامه دارد....🖇 📚 📌 @ashabakharazamani
•••📖 📚 قسمت چهارم اگر دشمن این حرم را از بین برد، حرمی باقی نمی‌ماند، نه حرم و نه حرم محمدی(ص). برادران و خواهرانم، جهان اسلام پیوسته نیازمند رهبری است؛ متصل و منصوب ‌شرعی وفقهی به معصوم. خوب می‌دانید عالم دین که جهان را تکان داد، اسلام را احیا کرد، یعنی بزرگ و پاک ما، ولایت فقیه را تنها نسخه‌ی نجات بخش این امت قرار داد؛ لذا، چه شما که به عنوان شیعه به آن اعتقاد دینی دارید و چه شما که به عنوان سنی اعتقاد عقلی دارید، بدانید باید به دور از هرگونه اختلاف، برای نجات اسلام، خیمه ولایت را رها نکنید. خیمه، خیمه‌ی رسول الله(ص) است. اساس دشمنی جهان با جمهوری اسلامی، آتش زدن و ویران کردن این خیمه است؛ دور آن بچرخید. والله، والله، والله، این خیمه اگر آسیب دید، و مدینه حرم رسول الله(ص) و نجف، کربلا، کاظمین، سامرا و مشهد باقی نمی‌ماند، آسیب می‌بیند. برادران و خواهران عزیز ایرانی من، مردم پرافتخار و سر‌بلند که جان من و امثال من هزاران بار فدای شما باد، کمااینکه شما صدهاهزارجان را فدای اسلام و ایران کردید، از اصول مراقبت کنید. اصول یعنی ، خصوصا این حکیم؛ مظلوم؛ وارسته در دین، فقه، عرفان، معرفت؛ را عزیز جان خود بدانید، حرمت او را حرمت مقدسات بدانید. برادران و خواهران، پدران و مادران، عزیزان من، جمهوری اسلامی، امروز سربلندترین دوره خود را طی می‌کند. بدانید مهم نیست که دشمن چه نگاهی به شما دارد. دشمن به پیامبر شما چه نگاهی داشت و دشمنان چگونه با پیامبر خدا و اولادش عمل کردند؟ چه اتهاماتی به او زدند؟ چگونه با فرزندان مطهر او عمل کردند؟ مذمت دشمنان و شماتت آنها و فشار آنها شما را دچار نکند. بدانید که می‌دانید، مهم‌ترین هنر خمینی عزیز این بود که اول اسلام را به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود به پشتوانه ایران آورد و سپس ایران را در خدمت اسلام قرار داد. اگر اسلام نبود و اگر روح اسلامی بر این امت حاکم نبود، صدام چون گرگ درنده ای این کشور را می‌درید؛ آمریکا چون سگ هاری همین عمل را می‌کرد؛ اما هنر امام (ره) این بود که اسلام را آورد، عاشورا و محرم، صفر و را به پشتوانه این ملت آورد، انقلاب هایی در انقلاب ایجاد کرد. به این دلیل، در هر دوره هزاران فداکار جان خود را سپر شما و ملت ایران و خاک ایران و اسلام نموده اند و بزرگ ترین قدرت های مادی را ذلیل خود نموده اند. عزیزانم، در اصول نکنید. ادامه دارد....🖇 📚 📌 @ashabakharazamani
•••📖 📚 قسمت پنجم شهدا محور عزت و کرامت همه ما هستند، نه برای امروز، بلکه همیشه. این‌ها به دریای واسه ی خداوند سبحان اتصال یافته اند. آن‌ها را در چشم، دل و زبان خود بزرگ ببینید، همان‌گونه که هستند. فرزندانتان را با نام آنها و تصاویر آنها آشنا کنید. به فرزندان شهدا که همه شما هستند، آشنا کنید. به همسران و پدران و مادران آنان احترام کنید. همان‌گونه که از فرزندان خود با اغماض می گذرید، آن‌ها را در نبود پدران، مادران، همسران و فرزندان خود توجه خاص کنید. نیروهای مسلح خود را که امروز فرمانده آنان است، برای دفاع از خودتان، ، اسلام و کشور احترام کنید. و نیروهای مسلح می‌بایست همانند دفاع از خانه خود، از ملت و و ارض آن حفاظت و حمایت و ادب و احترام کنند و نسبت به ملت، همان‌گونه که امیرالمومنین مولای متقیان فرمودند، نیروهای مسلح می‌بایست عزت ملت باشد و قلعه و مستضعفین و مردم باشد و زینت کشورش باشد. فرزندانم، دختران و پسرانم، فرزندان شهدا، پدران و مادران باقی مانده از شهدا، ای چراغ های فروزان کشور ما، خواهران و برادران و همسران وفادار و متدینه شهدا، در این عالم، صوتی که روزانه من می‌شنیدم و با آن بودم و همچون صوت قرآن به من آرامش می داد و بزرگترین خود می دانستم، صدای فرزندان شهدا بود که بعضاً روزانه با آن مانوس بودم، صدای پدر و مادر شهدا بود که وجود مادر و پدرم را در وجودشان احساس می‌کردم. عزیزانم، تا پیش‌کسوتان این ملتید، قدر خودتان را بدانید. را در خودتان کنید؛ به طوری که هرکس شما را می بیند، پدر شهید یا فرزند شهید را، بعینه خود شهید را احساس کند، با همان معنویت، و خصوصیت. خواهش می‌کنم مرا کنید و عفو نمایید. من نتوانستم حق لازم را پیرامون خیلی از شماها و حتی فرزندان شهیدتان ادا کنم. هم می‌کنم و هم طلب عفو دارم. دوست دارم جنازه ام را فرزندان شهدا بر دوش گیرند؛ شاید به اصابت دستان پاک آن‌ها بر جسدم، خداوند مرا مورد عنایت قرار دهد. ادامه دارد....🖇 📚 📌 @ashabakharazamani
•••📖 📚 قسمت ششم نکته ای کوتاه خطاب به سیاسیون کشور دارم، چه آن‌هایی که خود را می نامند و چه آن‌هایی که . آنچه پیوسته درباره آن در رنج بودم، این است که عموما ما در دو مقطع، خدا و قرآن و ارزشها را فراموش می‌کنیم؛ بلکه فدا می کنیم. عزیزان، هر رقابتی با هم می کنید و هر جدلی با هم دارید؛ اما اگر عمل شما و کلام شما یا به نحوی تضعیف‌کننده دین و انقلاب بود، بدانید شما نبی مکرم اسلام و شهدای این راه هستید. مرزها را تفکیک کنید. اگر می خواهید با هم باشید، و شرط باهم بودن، توافق و بیان صریح حول اصول است. اصول، مطوّل و مفصل نیست. عبارت‌از چند اصل مهم است: ۱. اول آن‌ها اعتقاد عملی به است؛ یعنی این که نصیحت او را بشنوید، با جان و دل به توصیه و تذکرات او، به عنوان طبیب حقیقی شرعی و علمی، عمل کنید. کسی که در جمهوری اسلامی می‌خواهد مسئولیتی را احراز کند، شرط اساسی آن این است که حقیقی و عمل به ولایت فقیه داشته باشد. من نه می‌گویم ولایت تنوری و نه می گویم ولایت قانونی. هیچ یک از این دو، مشکل وحدت را حل نمی کند. ولایت قانونی، خاص عامه مردم اعم از مسلم و غیرمسلمان است؛ اما ولایت عملی مخصوص مسئولین است که می خواهند بار مهم کشور را بر دوش بگیرند، آن‌هم کشور اسلامی با این همه شهید. ۲. اعتقاد حقیقی به جمهوری اسلامی و آنچه مبنای آن بوده است، از و ارزش ها تا مسئولیت ها، چه مسئولیت در قبال ملت و چه در قبال اسلام. ۳. به کارگیری افراد پاکدست و معتقد و به ملت، نه افرادی که حتی اگر به میز یک دهستان هم برسند، خاطره خان های سابق را تداعی می کنند. ۴. مقابله با فساد و دوری از و تجملات را شیوه خود قرار دهند. ۵. در دوره حکومت و حاکمیت خود، در هر مسئولیتی، و خدمت به آنان را عبادت بدانند و خود خدمتگزار واقعی، توسعه‌گر ارزش‌ها باشند، نه اینکه با توجیهات واهی، ارزش ها را کنند. مسئولین، همانند پدران جامعه، می بایست به خود پیرامون تربیت و حراست از جامعه توجه کنند، نه اینکه با و به خاطر احساسات و جلب برخی از آرای احساسی زودگذر، از اخلاقیاتی حمایت کنند که طلاق و فساد را در جامعه توسعه دهد و خانواده ها را از هم بپاشند. حکومت ها عامل اصلی در استحکام خانواده و از طرف دیگر، عامل مهم از هم پاشیدن خانواده هستند. اگر به اصول عمل شد، آن وقت همه در مسیر رهبر و انقلاب و جمهوری اسلامی هستند و یک رقابت صحیح بر پایه همین اصول، برای انتخاب اصلح صورت می‌گیرد. ادامه دارد....🖇 📚 📌 @ashabakharazamani
•••📖 📚 قسمت آخر کلامی کوتاه خطاب به برادران سپاهی عزیز و فداکار و ارتشی‌های دارم: ملاک مسئولیت ها را برای انتخاب فرماندهان، شجاعت و قدرت اداره بحران قرار دهید. طبیعی است به ولایت اشاره نمی‌کنم؛ چون در نیروهای مسلح جز نیست؛ بلکه اساس بقای نیروهای مسلح است. این شرط، می باشد. نکته دیگر، شناخت به موقع از دشمن و اهداف و سیاست‌های او و اخذ تصمیم به موقع و عمل به موقع است. هر یک از این ها اگر در غیر وقت خود صورت گیرد، بر پیروزی شما اثر جدی دارد. سخنی کوتاه از یک سرباز چهل ساله در میدان، به علمای عظیم‌الشان و مراجع گران‌قدر که موجب روشنایی جامعه و سبب زدودن تاریکی ها هستند، خصوصاً مراجع عظام تقلید: از یک برج دیده‌بانی دید که اگر این نظام آسیب ببیند، دین و آنچه از ارزش‌های آن، شما در حوزه ها برای حفظش استخوان خرد کرده اید و زحمت کشیده‌اید، از بین می‌رود. این دوره با همه دوره ها متفاوت است. این بار اگر مسلط شدند، از اسلام چیزی باقی نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هرگونه ملاحظه، از انقلاب، جمهوری اسلامی و است. نباید در حوادث، دیگران شما را که امید اسلام هستید، به ملاحظه بیندازند. همه شما امام (رحمةالله) را دوست داشتید و به راه او بودید. راه امام (رحمةالله) مبارزه با آمریکا و حمایت از جمهوری اسلامی و مسلمانان تحت ستم استکبار، تحت پرچم ولی فقیه است. من با عقل ناقص خود می دیدم برخی خناسان سعی داشتند و دارند که و علمای موثر در جامعه را با سخنان خود و حالت حق به‌جانبی، به سکوت و ملاحظه بکشانند. واضح است: جمهوری اسلامی و ارزش‌ها و ولایت فقیه میراث امام خمینی (رحمت الله) هستند و می بایست مورد حمایت جدی قرار گیرند. من حضرت ای را خیلی مظلوم و تنها می‌بینم. او نیازمند همراهی و کمک شماست و شما حضرات، با بیانتان و دیدارهایتان و حمایت‌هایتان با ایشان، می بایست جامعه را جهت دهید. اگر این آسیب دید، حتی زمان شاه ملعون هم نخواهد بود؛ بلکه سعی استکبار و الحاد‌گری محض و انحراف عمیق غیر قابل برگشت خواهد بود. دست مبارکتان را می‌بوسم و عذر‌خواهی می کنم از این بیان؛ اما در شرف‌یابی های حضوری به محضرتان عرض کنم که توفیق حاصل نشد. سربازتان و دست‌بوستان. از همسایگانم و دوستانم و همکارانم طلب و عفو دارم. از رزمندگان لشکر ثارالله و نیروی باعظمت قدس که خارچشم دشمن و سدّ راه اوست، طلب بخشش و عفو دارم، خصوصاً از کسانی که به من کمک کردند. نمی‌توانم از نام نبرم که خیرخواهانه و برادرانه، مرا مثل فرزندی کمک می‌کرد و مثل برادرانم دوستش داشتم. از خانواده ایشان و همه برادران رزمنده مجاهدم که به زحمت انداختمشان، عذرخواهی می کنم؛ البته همه برادران به من محبت برادرانه داشته و کمک کردند و دوست عزیزم، سردار قاآنی که با صبر و متانت مرا تحمل کردند. 🔶.. پایان ..🔶 📚 📌 @ashabakharazamani