•••📖
#کتاب_رفیقخوشبختما📚
#وصیتنامهشهیدسردارسلیمانی_ قسمت دوم
#خدایابهعفوتوامیددارم!
ای خدای عزیز و ای خالق حکیم بی همتا، دستم خالی است و کوله پشتی سفرم خالی. من بدون برگ و #توشهای، به امید ضیافت #عفو و کرم تو می آیم. من توشهای بر نگرفتهام؛ چون #فقیر را در نزد کریم چه حاجتی است به توشه و برگ؟!
سارُق و چارُقم پر است از امید به تو و فضل و کرم تو. همراه خود، دو چشم بسته آوردهام که ثروت آن در کنار همه #ناپاکی ها، یک ذخیره ارزشمند دارد و آن #گوهراشک بر حسین فاطمه(علیهالسلام) است، گوهر اشک بر اهل بیت(علیهالسلام) است، گوهر اشک در دفاع از مظلوم، یتیم، دفاع از #محصورِ مظلومِ در چنگ ظالم است.
خداوندا، در دستان من چیزی نیست: نه برای عرضه چیزی دارند و نه قدرت دفاع دارند، اما در دستانم چیزی را ذخیره کردهام که به این ذخیره امید دارم و آن روان بودن پیوسته به سمت توست؛ وقتی آنها را به سمتت بلند کردم، وقتی آنها را برایت بر زمین و زانو گذاردم، وقتی #سلاح را برای دفاع از دینت به دست گرفتم، اینها ثروتِ دست من است که امید دارم قبول کرده باشی.
خداوندا، پاهایم سست است؛ #رمق ندارد؛ جرئت عبور از پلی که از جهنم عبور می کند، ندارد. من در پل عادی هم پاهایم می لرزد. وای بر من و صراط تو که از مو نازک تر است و از #شمشیر برنده تر!
اما یک امیدی به من نوید میدهد که ممکن است نلرزم، ممکن است نجات پیدا کنم؛ من با این پاها در #حَرمت پا گذاردهام؛ دور خانهات چرخیدهام و در حرم اولیایت، در بین الحرمین حسین و عباسات آنها را #برهنه دواندم و این پاها را در سنگرهای طولانی، خمیده جمع کردم و در دفاع از دینت دویدم، جهیدم، خزیدم، #گریستم و گریاندم، خندیدم و خنداندم، افتادم و بلند شدم. امیدوارم آن جهیدنها و خزیدنها و به حرمت آن حریمها، آنها را ببخشی.
خداوندا، سر من، عقل من، لب من، گوش من، قلب من، همه اعضا و جوارحم در همین امید به سر میبرند.
#یاارحمالراحمین! مرا بپذیر، پاکیزه بپذیر، آنچنان بپذیر که شایسته دیدارت شوم. جز دیدار تو را نمی خواهم. #بهشتمن جوار توست، یا الله...
ادامه دارد....🖇
#کتاب_رفیقخوشبختما📚
📌 @ashabakharazamani