eitaa logo
اصحاب‌آخرالزمانی‌سیدالشهداء🇮🇷
155 دنبال‌کننده
5هزار عکس
2.4هزار ویدیو
48 فایل
کانون فرهنگی هنری شهید سید مرتضی آوینی
مشاهده در ایتا
دانلود
سلام بر تو✋ ای پرده نشین غیبت😔 و سلام بر تو،✋ آن هنگام که بر تخت پادشاهی عصر ظهور😍 خواهی نشست...👌❤️ السَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقُومُ السَّلاَمُ عَلَیْکَ حِینَ تَقْعُدُ✋ 🤲 📌@ashabakharazamani
سالروز حماسه 9 دیماه ، روز بصیرت و میثاق امت با ولایت ، گرامی باد. "مردم عزیز ما در روز نهم دی، آنچنان عظمتی از خود نشان دادند که دنیا را خیره کرد."   مقام معظم رهبری     🇮🇷🌹 نه دی، شش ماهه، سه ساله، جوان، پیر، زن، مرد، ویلچری، شیمیایی و… داشت. نه دی، زمستان بود ولی درخت انقلاب در آن سرمای زمستان گل داده بود. نه دی، در ایران بود ولی پایه‌های کاخ سفید در مکان و کاخ سبز معاویه در زمان را لرزاند. نه دی، قیام مختار نبود، ولی اگر مختار هم زنده بود در مقابل آن کرنش می‌کرد 🕯🇮🇷💕 نه دی، مانور اعلام آمادگی یاران آخر الزمان مهدی (عج) بود. 📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔰 فرازی از وصیت نامه سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی 🔸 این بار اگر مسلط شدند، از اسلام چیزی باقی نمی‌ماند. راه صحیح، حمایت بدون هر گونه ملاحظه از انقلاب، جمهوری اسلامی و ولیّ فقیه است. 📆 ۴ روز تا سالگرد شهادت سردار سپهبد حاج قاسم سلیمانی
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
◽️از وسوسه ی گندم ری درس بگیرید ای فتنه گران ! از نُه دی درس بگیرید ◽️هر کس پیِ عمامه ی کوفی نسب افتاد از قافله ی اهل بصیرت عقب افتاد ◽️دنیا طلبان دیده ی بیدار ندارند با آینه ی کرب و بلا کار ندارند ◽️اسلام که رنجورِ تبِ خون جگری هاست مجروحِ شبیخون همین فتنه گری هاست ◽️با رفتنِ تان، زخم به لبخند گرفتیم از فتنه ی دیروز جمل پند گرفتیم ◽️رفتید ! ولی مردِ جگردار زیاد است در جبهه ی حق میثم تمار زیاد است ◽️از عشق در این جبهه مکرر بنویسید از مالک و عمار و ابوذر بنویسید ◽️آری بنویسید سر از فتنه گر افتاد « با آل علی هر که در افتاد، ور افتاد » ◽️موجیم، پیِ ساحل آرام نباشیم دل بسته و دلداده ی برجام نباشیم ◽️دل بسته ی این دردِ مسلمانی خویشیم دلداده ی آن پیرِ خراسانی خویشیم شاعر‌... 🌺سالروز حماسه نه دی بر مردم ولایت مدار ایران گرامی باد. 📌@ashabakharazamani
4_5933591499466869868.mp3
5.82M
✅ نجاتِ تاریخ 🎧 ۹ دی به روایت رهبر انقلاب 📿 برای این روز, سجده ی شکر کنید! 🗓 بمناسبت ۹ دی,روز بصیرت 📌@ashabakharazamani
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
●حسیـن ایرلو بچه تهران بود از آن داش مشتی هــا... شده بود فرمانده تحریب لشکر المهدی(عج)... ●می گفت دوست دارم جوری شهید بشم که یک وجـبم از من هم نمـونه... گلوله مستقیم تانک خورد به سینه اش، تکه تکه شد.... ‌‌●بعد از حسیــن، کاکا علے شـد فرمانده تخریـب... دیدم همیشــه یک لباس منـدرس و کهنه به تن دارد. گفتـم کاکا علے این چـیه پوشیدے زشتـه! گفـت: لباس شهیـد ایرلوِ! گفتم: حسین هیکلش دو برابر تو بود؟ گفت:دادم خیاط بـرام اندازش کـرده. روی آسـتین جاے یک پارگے بود. گفـتم: این چـیه، چرا این را ندوختـی؟ گفت: جاےترکـشیه که به بازوے ایرلو رفته. هر وقت خسـته میشـم. دلم مےگـیره سرم رو مےگذارم رو این پارگےآروم میشم! 📎پ ن : (کاکاعلی) سمت: فرمانده گردان تخریب لشکر 33 المهدی(ﻋﺞ)🌷
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
*﷽* 📝خاطره‌ای زیبا از زبان مرحوم حجت‌الاسلام سیدعلی اکبر ابوترابی؛بنظرم زیبا بود که تقدیم میکنم: ✍در اسارت، اذان گفتن با صدای بلند ممنوع بود ، ما در آنجا اذان می‌گفتیم، اما به گونه‌ای که دشمن نفهمد. 🌿روزی جوان هفده ساله ضعیف و نحیفی، موقع نماز صبح بلند شد و اذان گفت. 🍁ناگهان مأمور بعثی آمد و گفت:«چیه؟ اذان میگویی؟ بیا جلو» 🦋یکی از برادران اسدآبادی دید که اگر این مؤذن جوان ضعیف و نحیف، زیر شکنجه برود معلوم نیست سالم بیرون بیاید،پرید پشت پنجره و به نگهبان عراقی گفت:«چیه؟من اذان گفتم نه او». 🍁آن بعثی گفت:«او اذان گفت». 🦋برادرمان اصرار کرد که «نه، اشتباه میکنی،من اذان گفتم». 🍁مأمور بعثی گفت: «خفه شو!بنشین فلان فلان شده! او اذان گفت،نه تو». 🦋برادر ایثارگرمان هم دستش را گذاشت روی گوشش و با صدای بلند شروع کرد به اذان گفتن. 🍁مأمور بعثی فرار کرد. 🦋وقتی مأمور عراقی رفت، او رو کرد به آن برادر هفده ساله که اذان گفته بود و به او گفت: «بدان که من اذان گفتم و شما اذان نگفتی، الان دیگر پای من گیر است». 🍇به هر حال، ایشان را به زندان انداختند و شانزده روز به او آب ندادند. 🪵زندان در اردوگاه موصل (موصل شماره ۱ و ۲) زیر زمین بود، آنقدر گرم بود که گویا آتش می‌بارید. 🍁آن مأمور بعثی، گاهی وقت‌ها آب می‌پاشید داخل زندان که هوا دم کند و گرمتر شود. 🪶روزی یک دانه سمون(نان عراق) میدادند که بیشتر آن خمیر بود. ☀️ایشان میگفت: «میدیدم اگر نان را بخورم از تشنگی خفه میشوم. نان را فقط مزه مزه میكردم که شیره‌اش را بمکم. 🍁آن مأمور هم هر از چند ساعتی می‌آمد و برای اینکه بیشتر اذیت کند، آب می‌آورد، ولی می‌ریخت روی زمین و بارها این کار را تکرار میکرد». ☀️میگفت:«روز شانزدهم بود که دیدم از تشنگی دارم هلاک میشوم... ⭐️گفتم: یا فاطمه زهرا! امروز افتخار میكنم که مثل فرزندت آقا حسین بن علی اینجا تشنه‌کام به شهادت برسم». ⛈سرم را گذاشتم زمین و گفتم: 🌸"یا زهرا! افتخار میکنم، این شهادت همراه با تشنه‌کامی را شما از من بپذیر و به لطف و کرمت،‌ این را بعنوان برگ سبزی از من قبول کن" 🌻دیگر با خودم عهد کردم که اگر هم آب آوردند سرم را بلند نکنم تا جان به جان آفرین تسلیم کنم، تا شروع کردم شهادتین را بر زبان جاری کنم، دیدم که زبانم در دهانم تکان نمی‌خورد و دهانم خشک شده است. 🍁در همان حال، نگهبان بعثی آمد پشت پنجره، همان نگهبانی که این مکافات را سر ما آورده بود و همیشه آب می‌آورد و می‌ریخت روی زمین. از پشت پنجره مرا صدا می‌زد که بیا آب آورده‌ام. ☀️اعتنایی نکردم، دیدم لحن صدایش فرق میکند و دارد گریه میکند و میگوید: "بیا آب آورده‌ام." 🍃مرا قسم می‌داد به حق فاطمه زهرا (سلام الله علیها) که آب را از دستش بگیرم!! 🍂عراقی‌ها هیچوقت به حضرت زهرا(سلام الله علیها) قسم نمی‌خوردند،تا نام مبارک حضرت فاطمه (سلام الله علیها) را برد، طاقت نیاوردم. 🥀سرم را برگرداندم و دیدم که اشکش جاری است و میگوید: «بیا آب را ببر؛این دفعه با دفعات قبل فرق میکند». 🌴همینطورکه روی زمین بودم، سرم را کج کردم و او لیوان آب را ریخت توی دهانم، لیوان دوم و سوم را هم آورد. 🌹یک مقدار حال آمدم، بلند شدم، او گفت: به حق فاطمه زهرا بیا و از من درگذر و مرا حلال کن! 🪴گفتم: تا نگویی جریان چی هست، حلالت نمی‌کنم. 🌲گفت: دیشب، نیمه‌شب، مادرم آمد و مرا از خواب بیدار کرد و با عصبانیت و گریه گفت: چه کار کردی که مرا در مقابل حضرت زهرا (سلام الله علیها) دختر رسول الله(صلی الله علیه و آله) شرمنده کردی، الان حضرت زهرا(سلام الله علیها) را در عالم خواب زیارت کردم. 🌸ایشان فرمودند: "به پسرت بگو برو و دل اسیری که به درد آورده‌ای را به دست بیاور اگر نه همه شما را نفرین خواهم کرد!" 🌸السلام علیک ایتهاالصدیقةالشهیده فاطمةالزهرا🌸 📚حماسه‌های ناگفته،(به روايت علی اكبر ابوترابی)،/عبدالمجيدرحمانيان،انتشارات پيام آزادگان،چاپ اول:۱۳۸۸،صفحات ۱۲۵_۱۲۷ 📌@ashabakharazamani
شايد داشتن فرزندی محتاط كه قبل از دست زدن به هر چيزی اول به چشمان مادرش نگاه كند، يا بدون اجازه مادرش دست از پا خطا نكند، آرزوی بسياری از والدين باشد.... 👈 اما بد نيست بدانيد كودكی كه حتی برای آب خوردنش هم منتظر گرفتن تأييد از مادرش است، احتمالا در بزرگسالی با اختلال درگير ميشود. ⭕️ مادران مضطربی كه با كنترل كودکشان سعی می‌كنند، خودشان را كنترل كنند، كودكانی پر از ترس و تربيت ميكنند. پس نگذاريد ترس‌های شما اين ويژگی را در فرزندتان تقويت كند. 📌@ashabakharazamani