🔴روجر واترز خواننده و موسیقی دان انگلیسی در کنسرت هاش برای #یمن فریاد میزنه
اون وقت ظریف به خواست آمریکا کشتی کمک های بشردوستانه رو از مسیر یمن برمیگردونه!
《 گـِــــــــــــــــــــــــــلام》
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴 مدفونشدن خودرو زیر خاک در جادۀ چالوس
🔹پس از بارندگی شدید دیشب در جادۀ چالوس بخشهای متعددی از این جاده با ریزش کوه و جاریشدن سیل مواجه شد.
🔹بخشهایی از جادۀ چالوس با آسیب شدید و حتی فرونشست روبهرو شده و از امروز تیمهای مختلفی از سپاه استان البرز برای کمک به نیروهای امدادی در بازگشایی این جاده و کمک به مردم در جادۀ چالوس مستقر شدهاند.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴۱۰ هزار تن روغن فاسد شده، شما هم میگویید من مسئول نیستم!
🔹️اگر چند مدیری که ترک فعل انجام دادند، فساد کردند، شلاق می زدید، بی آبرو می کردید،
الان شاهد این جنایت ها نبودیم.
🗣مهدی غنچه 🇮🇷
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴واکنش جناب عبدالحمید به آزمایش موشک فتاح
🔹️عبدالحمید : "اول شکم مردم باید سیر شود، بعد از سلاح پیشرفته رونمایی کنید"...
پ ن : البته ایشون اول شکم مردم منطقه اشون رو سیر دیدن که این زندگی اشرافی رو برای خودشون به نمایش گزاشتند
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴این زوج تیشرتی رو بر تن کردند که پرچم نماد همجنس بازان ؛ به آتش کشیده شده و بر روی اون نوشته “سدوم و العماره رو به یاد بیار”
پ ن : قوم لوط هم در مقابل خداوند سرکشی کردند و اطاعت ننمودند تا بالاخره مورد خشم خداوند قرار گرفتند و نابود شدند.
این وعده خداوند است
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔻 #روزشمار | ۲۰ خردادماه ۱۴۰۲
💫 #رهبر_معظم_انقلاب:
دولتىها هم بدانند که آنچه میتواند آنها را بر انجام وظیفهى خودشان قادر کند تکیه بر نیروى داخلى است؛ تکیه بر نیروى مردم است.
🗓 ۱۳۹۳/۱۰/۱۷
#تقویم۱۴۰۲
🆔 @ashaganvalayat
⭕️عرب پرست کیست؟!
🔻وطن پرستی و حفظ میهن را باید عملی اثبات کرد نه با برگزاری جشن های گران قیمت در مقبره کوروش هخامنشی.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
رمان های مذهبی...🍃:
🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت412
–من چی بگم. هر چی قسمت باشه. خودش باید خوشش بیاد.
خاله نوچی کرد.
–این نشسته یکی مثل شوهر قبلیش پیدا بشه، من می دونم دیگه، همه رو با اون مقایسه می کنه. آخه یکی نیست بهش بگه، مردی که مذهبی باشه تا این سن مجرد نمی مونه که، اگرم بمونه نمیاد تو رو بگیره، بالاخره آدم باید شرایط خودشم در نظر بگیره. این هنوز فکر می کنه دختر هجده ساله س که به خاطر خوشکلیش خواستگارا صف بکشن پشت در. خب آخه اونی که فقط واسه خوشگلیت بیاد جلو، باز که می شه همون آش و همون کاسه...
به خدا حاج خانم همون موقع چقدر بهش گفتم بشین زندگیت رو بکن. ولی گوش نکرد. همه ش می گفت،
خاله دهانش را کج کرد و صدایش را نازک تر کرد و ادامه داد:
—شوهرم من رو درک نمی کنه. از زن داری چیزی حالیش نیست. بهش می گم بیا بریم پاساژ گردی، می گه وقتی چیزی لازم نداری مگه بیکاریم بیخودی تو پاساژا بگردیم. نمی فهمه من نیاز دارم. بعد دست هایش را از هم باز کرد و صدایش را عادی کرد.
–بیا اینم نتیجه ش، بعد از طلاق اون قدر پاساژ گردی کرد که جونش دراومد، حاج خانم دختر خود منم تحت تاثیرش قرار گرفته بود اونم تا مرز طلاق رفت.
با شنیدن این حرف ها عرق سردی روی تنم نشست و به ساره که ناخن هایش را میجوید نگاه کردم.
مادر با حیرت نگاهش را به من داد.
با صدای زنگ گوشیام نگاهی به صفحهاش انداختم. علی بود. حتی دیدن اسمش آرامم میکرد.
از جایم بلند شدم و رو به هلما گفتم:
–میتونم برم تو اتاق صحبت کنم؟
مکثی کرد و با تردید زمزمه کرد:
–برو، خونهی خودته.
از کارش تعجب کردم ولی چون می ترسیدم تماس قطع شود بی اهمیت به کارش فوری به طرف اتاق رفتم.
–الو.
–سلام خانم خانوما، زنگ زدم بگم واسه شب چیزی درست نکن امروز خودم می خوام شام بپزم. تو بهشت زهرا رفتی خستهای.
با خوشحالی گفتم:
–واقعا؟! تو می خوای شام درست کنی؟! آفتاب از کدوم طرف درآمده؟
خندید.
–آفتاب کجا بود، هوا ابریه.
–حالا چی می:خوای بپزی؟
–اول تو بگو ببینم رسیدی خونه؟
با من و من گفتم:
–راستش نه، اومدیم خونه ی هلما...
–چی؟! یعنی الان تو توی خونهی اونی؟!
اصلا دلم نمیخواست ناراحت شود.
– میخوایم زود برگردیم.
مامان دلش واسه بیکس و کاریش سوخت گفت بریم خونه ش، آخه جز خاله ش کسی واسه مراسم نبود.
پوفی کرد و سعی کرد خودش را کنترل کند.
–خیلی خب همین الان برگردید.
–چشم، چشم، تو فقط ناراحت نباش. همان طور که حرف می زدم صدایی از پشت سرم توجهم را جلب کرد. فوری برگشتم.
دو تا کبوتر سفید زیبا داخل قفس گوشه ی اتاق بودند و مدام به این طرف و آن طرف می رفتند. لبخند زدم.
—اِ... علی! این جا دوتا کبوتر خوشگل هست، خیلی نازن.
پوفی کرد و پرسید:
—حیوون دیگه ای هم هست؟ چشم چرخاندم.
چشمم به پرده ی پارچه ای اتاق افتاد که به طور عمودی از چند طرف پاره شده بود.
متحیر شدم.
—نه، نیست!
علی دوباره تاکید کرد.
–تلما همین الان برگردیدا. با حیرت نگاهم روی دراور کنار پنجره سُر خورد.
شیشه ی قاب عکس مادر هلما که روی دراور گذاشته شده بود چند ترک ریز و درشت داشت و حتی شمع های وارمری که کنار قاب عکس بود وارونه شده بودند.
زمزمه کردم:
–چشم علی جان، چشم.
لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت413
همین که تماس را قطع کردم، این بار نگاهم به آن طرف تخت تک نفره افتاد که کلی لباس روی زمین به طور پراکنده افتاده بود. روی پاتختی هم یک گلدان پر از گلهای مصنوعی بود که دمر شده بود. انگار کسی از عمد این کا را انجام داده بود.
جلو رفتم و روی تخت نشستم. قاب عکس کوچکی که کنار گلدان افتاده بود را برداشتم.
با دیدن عکسی که قاب شده بود ماتم برد.
عکس روز عروسی ام بود. با چادر سفید عروسی ام صورتم چندان مشخص نبود مبهوت قاب عکس بودم که هلما با روسری که برایش آورده بودم وارد شد. میخواست جلوی آینه امتحانش کند.
با دیدن قاب عکس در دست من همان جا ایستاد. نگاهی هم به اطراف انداخت و نوچی کرد.
نگاه سوالیام را به او دادم و به عکس اشاره کردم.
با لکنت گفت:
–ساره با موبایلش ازت گرفته، منم خواستم قابش کنم که هر روز نگاهش کنم.
–چرا؟
شانهای بالا انداخت.
–خب دلم میخواد هر روز دوستم رو نگاه کنم.
لب هایم را ناباورانه بیرون دادم.
نگاهی به روسری که دستش بود انداخت.
–راستش می خوام هر روز نگات کنم تا یه چیزی رو همیشه یادم باشه.
چینی به پیشانیام انداختم.
–چی؟
روسری را روی دراور گذاشت و همانطور که شمع ها را درست می کرد گفت:
—این که از وقتی تو رو شناختم زندگیم خیلی عوض شده، وقتی نگات می کنم با خودم مرور می کنم چه کارهایی رو باید در گذشته انجام میدادم که ندادم. اگه ناراحت می شی خب ببرش، دیگه نمی ذارمش این جا. عکس را نگاه کردم.
—فکر نکنم علی خوشش بیاد به خصوص که این جا آرایشم دارم.
روی تخت نشست.
—چیز زیادی از صورتت مشخص نیست کسی هم تو این اتاق جز خودم نمیاد. ولی اگر دوست نداری ببرش.
لبخند زورکی زدم.
—به خاطر علی می گم، آخه اون رو من خیلی حساسه.
ازجایم بلند شدم.
لبخند زد.
–تو خیلی از من بهتری.
گنگ نگاهش کردم.
–این که میتونی انتخاب کنی که کدوم حس شوهرت رو بالا ببری. با این که سنت از من کمتره ولی میدونی چیکار کنی. من و علی سه سال با هم زندگی کردیم ولی اون حتی یه بارم کار خونه انجام نداد با این که بارها ازش خواستم چه برسه به این که بخواد برای من آشپزی کنه.
دلخور نگاهش کردم.
–تو گوش وایساده بودی؟
–نه، اومدنی شنیدم.
به قاب عکسی که دستم بود خیره شدم.
–این چیزایی که می گی رو من اصلا نمیدونم چیهست. اون یه بار یه نیمرو درست کرد من خیلی ذوق کردم، واسه همین گفت حالا یه بارم غذا درست میکنم. همین!
نفسش را آه مانند بیرون داد.
–می"دونی بزرگترین حٌسن تو نسبت به من چیه؟
این که راهت رو پیدا کردی و می دونی از زندگیت چی می خوای. می دونی هدفت چیه. تکلیفت با زندگیت روشنه.
به کبوترها خیره شدم.
–همهی اینارو خودش بهم یاد داده، اون زندگی رو برام معنا کرد. هدف همهی ما باید پرواز باشه. حالا چه با شوهر چه بدون شوهر. فرقی نمی کنه تو چه شرایطی هستیم. شاید با علی آشنا نمی شدم هیچ وقت با هدف زندگی نمی کردم.
او هم نگاهی به کبوترها انداخت.
—مجبورم نگهشون دارم، شاید ازشون پرواز یاد گرفتم.
پوزخند زدم.
—تو قفس؟! تو که بال پرواز این بدبختا رو هم گرفتی. علی در مورد تو هم همین نظر رو داشت. می گفت هلما بال پرواز من رو گرفته بود.
هلما با بغض گفت:
لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت414
—شاید چون می ترسیدم. باورش نداشتم. از بس راهش سخت و طولانی بود. من دنبال یه راه کوتاه و راحت بودم. از ارتفاع می ترسیدم دلم می خواست رو زمین راه برم فکر می کردم بدون بال می تونم از خودم محافظت کنم. ولی حالا می بینم روی زمین پر از لاشخورایی هستن که می خوان حتی راه رفتن رو هم ازت بگیرن. حتی نفس کشیدن. اون وقته با خودت میگی کاش لااقل پریدن بلد بودم.
بلند شد و شیشه ی ترک خورده ی قاب عکس مادرش را با نوک انگشت هایش نوازش کرد.
—کاش به جای این که مثل نگهبان ازم نگهداری کنه بهم اوج گرفتن یاد می داد. حالا من تنها توی این جنگل چیکار کنم؟
—چرا شیشه ی قاب عکسش رو عوض نمی کنی؟
به طرفم برگشت.
—چند بار عوض کردم. دوباره میفته.
–شاید اون جا سُر می خوره و میفته، رو دیوار نصبش کن.
خواستم در مورد اوضاع آشفته ی اتاقش بپرسم که ساره وارد اتاق شد و رو به من گفت:
—تلما مامانت می گه...
همین که چشمش به پرده ی پاره پاره و اوضاع درهم اتاق افتاد حرفش را خورد.
—بسم الله، این جا چرا این جوری شده؟! صبح که مرتب بود!
با حرف ساره نگاه مبهوتم را به هلما دادم.
بی تفاوت سرش را تکان داد.
–چه می دونم؟
ساره جلو رفت و پرده ی اتاق را بالا و پایین کرد و بقیه ی اتاق را وارسی کرد. وقتی لباس ها را روی زمین دید دستش را مشت کرد و روی دهانش گذاشت.
—وا! اینا رو کی ریخته؟! بعد لباس ها را جمع کرد که داخل کمد بگذارد.
هلما زمزمه کرد:
—مثل این که خریدن کبوترها هم تاثیری نداشته.
ساره همین که در کمد را که باز کرد با صدای بلندی گفت:
—یا خدا! هلما!
من و هلما به طرف کمد رفتیم.
—چی شده؟!
ساره با رنگ پریده در کمد را تا آخر باز کرد.
تمام لباس های هلما که از چوب لباسی آویزان بود پاره شده بودند.
هر سه برای لحظه ای خشکمان زد.
هلما گفت:
—کم کم داره باورم می شه.
من و ساره هم زمان پرسیدیم.
—چی رو؟!
روی تخت نشست و به زمین خیره شد.
از وقتی مادرم فوت کرده، یه اتفاقاتی برام میفته که باعث شده حرفای اونا باورم بشه.
کنارش نشستم.
لعیا هم وارد اتاق شد و با دیدن ما در آن حال با حالت کاراگاه بازی پچ پچ کنان گفت:
—خبریه جلسه گرفتید؟ من تند تند ماجرا را برایش تعریف کردم.
ابروهایش بالا رفت و سری در اتاق چرخاند. و زمزمه کرد.
—یا امام حسین! بعد چیزی زیر لب خواند و در اتاق فوت کرد.
رو به هلما پرسیدم.
—منظورت از اونا همون استادت و...
سرش را تند تند تکان داد.
—آره، اونا می گن یک سری ارتباط مجاز و یک سری ارتباط برای روح جمعی و کل مردم جهان وجود داره؛ مثلا کالبد ذهنی مادر من بعد از فوتش وارد بدن من می شه و از این دنیا نمی ره. این کالبدای ذهنی یا همان ارواح سرگردان یک سری وابستگیایی به این دنیا دارن که نمی تونن رها بشن و به اون دنیا برن؛ اونا چیزی به عنوان فشار قبر رو قبول ندارن و می گن تلاش روح برای بازگشت به جسمه که فشار قبر ایجاد می کنه.
لعیا دست به کمرش زد.
—چه مزخرفاتی! تو چقدر ساده ای دختر، لابد الانم روح مامانت اومده این پرده رو پاره کرده؟ چون تو روحش رو تو بدنت راه ندادی، آره؟!
ببین تا وقتی توی اون صفحه ی مجازی ازشون بد می گی اوضاع همینه. خودشون اومدن این کارا رو کردن که تو رو بترسونن.
با استرس به اطراف نگاه کردم.
—یعنی سابقه داشته؟! می گم تو زیاد تعجب نکردی!
نکنه جنی چیزی باشه!
لعیا بی خیال گفت:
—خب اونم از خودشونه دیگه، می خوان هلما رو به زانو دربیارن.
لیلافتحیپور
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت415
ساره که انگار چیزی یادش آمده باشد رو به هلما گفت:
—هلما یادته، می گفتن اصلا قبرستون نرید، اگرم رفتید فاتحه واسه کسی نخونید و براش گریه نکنید؟
لعیا دست روی دست زد.
— وا! برای چی؟
—می گفتن اون جا پر از اموات و ارواح و کالبد های ذهنیه و اگه بریم جذبشون می کنید، یا می گفتن اگه برای مرده گریه کنید همه این کالبد ها جذب شما می شن.
لعیا نگاه عاقل اندر سفیهی به ساره انداخت.
—پس چرا من الان هر پنج شنبه می رم قبرستون سر خاک شوهرم و کلی هم براش فاتحه می خونم و گریه میکنم. این چیزایی که میگی جذبم نشدن؟ اتفاقا خیلی هم احساس سبکی می کنم وقتی باهاش درد و دل می کنم.
هلما نوچی کرد.
—نه بابا، این حرفاشون که چند بار ثابت شد مبنایی نداره، چون هر دفعه بالاخره یکی پیدا می شه باهاشون سر این چیزا بحث میکنه و سند و مدرک مییاره که این حرفا کشکه، منتهی اینا چون نمی خواستن شاگرداشون رو از دست بدن قبول نمی کردن، کسایی هم مثل ما تو جهل مرکب گیر افتاده بودن. مثلا می گفتن کسایی که خیلی قرآن می خونن، بیشتر این مشکلات براشون پیش میاد در حالی که ساره به طور تجربی ثابت کرد که خوندن قرآن زندگیش رو نجات داد، حتی سلامتیش رو.
با هیجان گفتم:
—علی یه بار گفت اگر هر کاری اونا میگن برعکسش انجام بشه انسان به طرف نور میره...
هلما لبخند زد.
–آره، واقعا همینطوره، اونا ظلمت و تاریکی هستن ولی در ظاهر نشون نمیدن.
گفتم:
–خب اینا رو به گوش همه برسونید.
ساره اشاره ای به اتاق کرد.
—خب هلما همین کار رو کرده که همه جا پاره پاره شده دیگه. حتی هلما از خود من فیلم گرفت، منم تمام اتفاقاتی که برام افتاده بود رو تعریف کردم. اونم گذاشت تو صفحهی مجازیش. دو روز بعد اون پسره اومد صورتش رو چاقو زد. میبینی که هنوزم جاش هست.
لعیا نوچ نوچی کرد.
–ساره توام باید خیلی مواظب باشیا. تو دو تا بچه داری خودت رو قاطی این چیزا نکن.
هلما با ناراحتی گفت:
–منم بهش گفتم، اون خودش خواست این کار رو بکنه. می گه منم چند نفر رو برای اومدن به این کلاسا تشویق کردم. باید...
ساره حرفش را برید.
–آره، کمترین کاریه که می تونم انجام بدم. بعد رو به هلما گفت:
–امشب بیا بریم خونهی ما تنها نمون.
هلما آهی کشید.
–نه ممنون، میرم خونهی خاله م. شایدم جای یکی از بچه ها شیفت شب موندم بیمارستان.
–میخوای بری اونجا، دوباره با دختر خالت یکی به دو کنید.
هلما نوچی کرد.
–اون شبا میره خونه خودش نیست.
دوباره نگاهم را در اتاق چرخاندم. اوضاع ترسناکی بود.
لعیا رو به من گفت:
–اِ، راستی تلما، مامانت من رو فرستاد صدات کنم، گفت ساره که رفت موند اون جا، تو برو صداش کن. اومدم این جا کلا یادم رفت.
سارا دستش را به صورتش کشید.
–وای راست می گه...
من از اتاق بیرون آمدم ولی ساره و لعیا شروع به مرتب کردن اتاق شدند.
رو به مادر که خودش هم بلند شده بود و آمادهی رفتن بود گفتم:
–مامان علی گفت زودتر برگردیم.
خالهی هلما با تعجب گفت:
–کجا؟! ناهار این جایید.
مادر که برای رفتن دنبال بهانه می گشت گفت:
–نه دیگه دامادم گفته بریم.
خالهی هلما بی مقدمه پرسید:
–از دامادت راضیی؟؟
مادر کمی جا خورد و بعد گفت:
–به نظر من که مردا اکثرا مثل هم هستن، این زنه که باید بلد باشه چطوری زندگیش رو حفظ کنه. اگه رفتار دختر من با شوهرش خوب باشه خب شوهرشم خوبه. اگه مشکلی بینشون باشه دختر منم بی تقصیر نیست. مردا رو کلا زنا اداره می کنن.
خاله سرش را تکان داد.
–آفرین به شما که ضعف بچه ت رو قبول داری. بعضی از مادرا اون قدر از بچه شون طرفداری می کنن که زندگی دخترشون رو خراب می کنن.
هلما از این که میخواستیم برگردیم خیلی ناراحت شد
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برگردنگاهکن
پارت416
مادر هم دوباره حرف علی را پیش کشید و رو به هلما گفت:
–علی آقااخلاق خاصی داره، اگه زود برنگردیم خیلی بهش بر میخوره. بالاخره مردِ دیگه نباید حرفش رو زمین بمونه.
هلما تعجب زده از حرف مادر چادرش را از روی چوب لباسیِ کنار در ورودی برداشت.
–پس باید برسونمتون.
مادر ابروهایش بالا رفت.
–نه بابا، تو مهمون داری، ما یه ماشین می گیریم می ریم.
هلما در گوش خاله اش حرفی زد و بعد گفت:
–مهمونام که غریبه نیستن، من زود میام. اونا فعلا مشغول اتاق شدن و به اتاق اشاره کرد.
خالهی هلما رو به مادر گفت:
–حاج خانم شما که نموندید، حداقل اجازه بدید برسونه. این جوری خیلی زشته، ما شرمنده می شیم.
همین که هلما استارت ماشین را زد، صدای موسیقی بلند شد.
دوسِت دارم ولی با ترس و پنهانی که پنهان کردن یک عشق یعنی اوج ویرانی
دلم رنج عجیبی می برد از دوریت اما
نجابت می کند مانند بانوهای ایرانی
دوسِت دارم دوسِت دارم
دوست دارم ولی با ترس و پنهانی
🎶🎶🎶🎶
دوست دارم غم این جمله را دیدی
تفاوت دارد این سیلاب با شب های بارانی
🎶🎶🎶
شنیدن این آهنگ مرا به عقب برد؛ به روزگاری که دچار این حس و حال بودم.
حزنی که در آهنگ بود مرا گرفت و بغض کردم.
من که در صندلی عقب نشسته بودم، از آینه به هلما نگاه کردم.
به روبرو خیره شده بود ولی چشمهایش خیلی غمگین بودند.
نگاهش که به من افتاد، در چشمهایم مکث کرد و بعد فوری دستگاه پخش را خاموش کرد.
ولی من دچار غمی شده بودم که برایم ناشناخته بود. انگار حسهایم در هم آمیخته شده بودند. حس حسادت، حس دلسوزی و ترحم و حس غمی که عجیب روی دلم سنگینی میکرد.
وارد خانه که شدیم.
رستا و نادیا در حال دیدن یک فیلم آمریکایی بودند و مدام وسط فیلم رستا چیزهایی به نادیا می گفت.
مادر پرسید:
–چیکار میکنین؟ رستا تو زودتر اومدی خونه که بشینی پای فیلم؟!
رستا همان طور که نوزادش را شیر میداد گفت:
–مامان دارم واسه دخترت فیلم تحلیل می کنم. ارزشش از هزارتا مهمونی بالاتره. دلیل اتفاقات اطرافش رو ندونه که نمیتونه هرّ رو از برّ تشخیص بده.
گفتم:
_مگه ما مهمونی بودیم؟
مادر زل زد به تلویزیون.
—یعنی تو این فیلم خارجی این چیزا رو یاد می دن؟ مگه درس و مدرسه س؟
نادیا خندید.
–آره مامان، ولی درسش شیرینه، کلی تو ذهنم معما مونده بود که حالا کمکم داره حل می شه.
رستا گفت:
—به نظر من که این چیزا رو باید سیستم آموزشی توی مدرسه هامون به بچه ها آموزش بدن. خیلی از کشورا این کار رو کردن. چون تو بعضی کشور ها معبد و باشگاه شیطان پرستها رو تاسیس کردن و خیلی اندیشه ها و نظریات عجیب تو ذهن بچه هاشون میکنن اونوقت سیستم آموزش پرورش ما هر سال تا میتونه بیشتر از سال قبل کتاب کمک آموزشی اضافه میکنن به پروسهی درس بچه ها، بعضی معلم ها که اونقدر از قضیه پرت هستن که خودشونم دوباره یه کتاب دیگه معرفی میکنن که بچه ها بخرن و بیشتر کار کنن که یه وقت دیگران فکر نکنن اون معلم کم کاره.
مادر با تعجب گفت؛
–وا؟ چی بگم والا، حالا بچه هات کجان؟
–بالا پیش مرغ و جوجههای نادیا، رفتن بهشون غذا بدن. مامان بزرگ حواسش بهشون هست.
—مادر تعجب کرد.
—اونا دوباره اونجان؟! از وقتی این مرغ و جوجه ها اومدن دیگه ما بچه های تو رو درست نمی بینیم.
رستا خندید.
—اتفاقا منم می خوام دوتا جوجه واسه بچه ها بخرم. احساس می کنم نگهداری از اونا روی رفتار بچه ها تاثیر خوبی داشته.
نادیا گفت:
–میگم رستا کاش میرفتی معلم میشدی.
–اتفاقا تو فکرم هست یه کار تو همین سبک به صورت مجازی انجام بدم. من که نمیتونم بچه هام رو ول کن برم سرکار، الان اولویتم بچه هام هستن.
کنار رستا نشستم.
–من و علی هم گاهی با هم فیلم میبینیم. اونم خیلی قشنگ تحلیل میکنه. به یه نکتههایی توجه می کنه که من اصلا حواسم بهشون نیست. من فقط اگه فیلمش عاشقانه باشه می خوام بدونم پسره به دختره می رسه یا نه؟ اگرم موضوعش چیزای دیگه باشه فقط می خوام بدونم آخرش چی می شه؟
نادیا خندید.
—منم همین طور، ولی رستا میگه اگر بچه ها رو روشن نکنیم و براشون از اتفاقاتی که توی دنیا داره میفته نگیم، چند سال دیگه نسل ما خودشون رو به شکلهای وحشتناک در میارن و میان تو خیابون به نظرشونم خیلی قشنگه. ولی بقیه میترسن.
البته میگه الانم توی خیلی از کشورها این اتفاق افتاده، برای همین کم کم داره مهاجرت افراد فهیم به طرف کشورهای اسلامی اتفاق میوفته. یا تو همون کشورها مثل سوئد، برای پخش اذان تظاهرات میکنن
🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#گزارش_تصویری همراه با آهنگ زیبا و تکان دهنده ی فتنه👇
👈 فتنه شاید در صف صفین میجنگیده روزی...
👈 فتنه شاید در زمان شاه زندان بوده باشد!!
👈 فتنه شاید با امام از کودکی همسایه بوده!!
👈 دوره ی فتنه ست....
👈 فتنه خشک و تر نمیشناسد...
💠 نه به لایحه قوه قضائیه برای صیانت از طرح گسترش بی حجابی در کشور شهید پرور ایران
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🇮🇷
🖼 مراقب قهرمان هایمان باشیم...
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔇🔊🔉 لطفا کانالهای عاشقان ولایت را به دوستان خود معرفی کنید. 🦋
در سروش 👇👇
🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat
در ایتا 👇👇
🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat
در بله 👇👇
🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
کانال اربعین عاشقان ولایت 🏴 👇
🆔 https://eitaa.com/joinchat/3733389420C5d6b41295d
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
توی حداقل ۱۱ دانشگاه انگلیس از جمله کالج سلطنتی و کمبریج و... دارن روی پهپاد های ایرانی تحقیق و تدریس می کنن!
🚀
.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⭕️آتشسوزی آپارتمان ۳۶ واحدی در قزوین
۲۰ نفر مصدوم شدند
🔻آتشسوزی مجتمع مسکونی ۳۶ واحدی در قزوین که بنا بر اعلام آتشنشانی قزوین در آخرین دقایق شامگاه جمعه رخ داد، منجر به مصدومیت ۲۰ نفر شد که ۱۹ نفر ساکنان این مجتمع و یک نفر هم نیروهای امدادی
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
⭕️ مردم قدر خدمتگزار را میدانند
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
⭕️ یه عده بودن که ادعا داشتن زبان دنیا رو بلدن، اما حتی زبان مردم خودشون هم بلد نبودن
🔻 عکس گویای همه چیز است
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
برخورد قاطع با تبلیغات غیرقانونی موسسات حوزه مد و لباس
🔹کارگروه ساماندهی مد و لباس وزارت فرهنگ با صدور اطلاعیهای از رصد کامل و برخورد قاطع با تمامی تحرکات خلاف مقررات و تبلیغات غیرقانونی موسسات حوزه مد و لباس در فضای مجازی خبر داد.
🔹مراتب تخلفات کاملا تحت نظر و از طریق مراجع قضایی و ضابطین محترم، بدون مماشات مورد رسیدگی قرار خواهد گرفت و بر همین اساس به منظور صیانت از حقوق فعالان و موسسات محترم آموزشی، مجوز موارد متخلف که خصوصا در فضای مجازی بازنمایی غیر عرفی دارند، ابطال و از ادامه فعالیت جلوگیری میشود.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔸 اگر ترکمانچای بد بود چرا زیرپا نمیگذاریدش؟ اگر ۵۹۸ جامِ زهر شد چرا پارهاش نمیکنید؟ اگر واگذاری بحرین را خیانت میدانید چرا نمیروید پس بگیرید؟ اگر حقآبه هیرمند ضروری است چرا قرارداد جدید نمینویسید؟ اگر برجام بد بود چرا ازش خارج نمیشوید؟
#سطح_استدلال
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴رشد اقتصادی ایران به ۴.۷ درصد رسید
🔹 بانک جهانی در بخشی از گزارش جدید خود موسوم با عنوان دورنمای اقتصادی جهان آمار مربوط به رشد اقتصادی ۷۲ کشور جهان در سهماهه چهارم ۲۰۲۲ برابر با پاییز سال گذشته را منتشر کرده است.
🔹 اقتصاد ایران با رشد ۴.۷ درصدی در ردهبندی این کشورها از نظر بیشترین میزان رشد اقتصادی رتبه ۱۵ را به خود اختصاص داده است.
🔹 رشد ۴.۷ درصدی اقتصاد ایران در پاییز سال گذشته در حالی است که متوسط رشد اقتصادی کشورهای پیشرفته در این دوره تنها ۱.۲ درصد بوده است. اقتصاد آمریکا در این زمان تنها ۰.۹ درصد، منطقه یورو ۱.۸ درصد و ژاپن ۰.۴ درصد
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔴بزرگترین اهرم فشاری که آمریکا در اختیار داره و هرجا تونسته ازش سواستفاده کرده، دلاره
🔹دلار نون مخالفای سیاسی-اقتصادی آمریکا رو آجر کرده ، ولی همین مخالفا دور هم جمع شدن و یه گروه رو تشکیل دادن به اسم گروه بریکس که داره سعی میکنه حکم رانی مطلق دلار رو از بین ببره.
🔹(شوخی که در ویدیو انجام شده از تشابه اسمی Brics و Bricks هست. Brick به معنای آجر هست)
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴جوانان والیبال ایران امروز از دیوار چین عبور کردند
🔹ماشاالله شیر بچه های تیم ملی والیبال ✌️🇮🇷🤍
🔹چراغ اول روشن شد به امید موفقیت روزافزون
ایران:۳ چین:۱
🚫 لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 مقایسه جالب کشورهای عربی و ایران از نگاه تحلیلگر سرشناس عرب!
عبدالباری عطوان، سردبیر روزنامه "رای الیوم" درباره پیشرفتهای چشمگیر ایران با وجود تحریمها گفت:
🔹"کشورهایی که با فشار آمریکا روند سازش با رژیم صهیونیستی را در پیش گرفتند نتوانستند مانند ایران پیشرفت کنند؛ همه این کشورها اقتصادی خراب و بدهی دارند و این نتیجه گدایی، اعتماد و گوش به فرمان آمریکا بودن است!"
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴 وای به روزی که بگندد نمک !
🔻 اینجا سالن وزارت کشور است که پر از بی حجاب است...
📸تصویری از کنسرت سالار عقیلی در سالن وزارت کشور
🔹 وزارت کشور نمیتونه بی حجابی رو تو سالن تحت اختیارش جمع کنه اون وقت میخواد تو کل کشور بی حجابی رو کنترل کنه
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
🔴ضربوشتم نیروی اورژانس تهران
🔹سرپرست اورژانس تهران: دیروز در منطقۀ ستارخان وقتی آمبولانس برای کمک به خانۀ یکی از شهروندان رفته، هنگام پارککردن ماشین یک نفر به بهانۀ اینکه چرا ماشین پلاک ندارد رانندۀ آمبولانس را کتک زده و فرار کرده است.
🔹اورژانس از ضارب شکایت کرده. مردم توجه کنند که پلاکگذاری برخی آمبولانسها بهخاطر عمر بالای ماشین و برخی مشکلات به تاخیر افتاده اما آمبولانس دارای شمارۀ شناسایی و نشانههای اورژانس است.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥خانه خدا لباس احرام پوشید
🔹در آستانه حج تمتع، متولیان مسجدالحرام طبق رسم هر ساله سه متر از پرده کعبه را بالا کشیدند و پارچه سفید دور خانه خدا دوختند.
لطفا کانال های خبری تحلیلی عاشقان ولایت.*
را به دوستان خود معرفی کنید
🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂🍃🍂
کانال عاشقان ولایت در ایتا 👇👇
http://eitaa.com/ashaganvalayat
کانال عاشقان ولایت در بله 👇👇
http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
*خواندن روزانه سوره یاسین*
*وآثار آن بر زندگی*
*مهندس امید دین پرست محقق قرآن وعلوم غریبه می گوید*
اینجانب عشق وافری به
🌹سوره مبارکه یاسین🌹 دارم و خوب می دانم که این سوره چه گشایشاتی که ایجاد نمی کند.
چه موکلین قدرتمندی دارد تا هر نوع آسیبی را به خیر تبدیل کنند.
شما بدون آن که بدانید این موکلین چگونه بر کلیه سیستم زندگی شما /همسرتان/فرزندانتان/اموالتان/چشم زخم ها /سحر ها وبلایا را چگونه چک می کنند اما صد افسوس که انسان پشت پرده را نمی بیند و خبر از کمک های الهی و آسمانی این سوره بزرگ ندارد.
خواهش می کنم این سوره را سرلوحه هر روز زندگیتان جای دهید.
آنگاه وقتی یک روز آنرا فراموش می کنید متوجه می شوید که چقدر آن روزتان بی فایده/کم رونق و پر از عصبانیت و پر خاشگری بوده و چه انرژی های مفیدی را از دست داده اید.
پس از آن دیگر دیوانه وار عاشق این سوره می شوید مثل چیزی که به آن نیاز دارید تا آرامتان بکند.
لذا سعی کنید با موکلینش انس بگیرید و در تنگناهای زندگی ببینید که چگونه به یاریتان می آیند و اصلا مگر کسی دیگر می تواند به شما صدمه بزند.
بلکه بی اختیار عشق شما به دل همه ی مخلوقات می افتد و ناگهان همه مطیع اوامر شما می شوند و قدرتی در کلام و نوشتار شما پدید می آید که نگو و نپرس البته نمی خواهم از باب امتحان کردن این موارد این سوره را بخوانید زیرا نیرو های آن بسیار هوشمندند بلکه از سر صدق با نیتی پاک و به جهت قرب الهی.
شیوه خواندن سوره یس
دوست عزیزم قبل از خواندن سوره ۱۴ صلوات و بعد از خواندن هم ۱۴ صلوات بفرست.
در ابتدا ۵ روز این سوره را بخوان و هر روز آن را به روح پاک یکی از پنج تن هدیه کنید. {حضرت محمد(ص)-حضرت علی (ع)-حضرت فاطمه(س)-امام حسن(ع)-امام حسین(ع)}
و روز ششم نیت کن که تا آخر عمر هر روز صبح بعد از نماز این سوره را بخوانی و تقدیم به روح پاک حضرت زهرا(س)کنی{ قبل از خواندن سوره ۱۴ صلوات و بعد از خواندن هم ۱۴ صلوات فراموش نشه.}تا هم خیر دنیا ببری و هم خیر آخرت زیرا قرآن کتابی است که متعلق به هر دو جهان است.
یادت باشه آیت الله کشمیری فرمودند:قلب سوره یس آیه ۵۸ {سلام قولا من رب رحیم}است پس هر وقت به این آیه رسیدی بسیار دعا کن و خواسته هایت را از خدا بخواه.
یادت باشه برای همه دعا کنی.
آیت الله وحید خراسانی فرمودند:هر کسی این مطلب به او رسید پخش کند.همچنین ایشان تاکید کردند که مبادا روزی بگذرد و شما این سوره را نخوانید.
پس بیایید همه با هم سوره یس را هر روز بخوانیم و به دیگران هم خبر بدهیم تا این سخنان به گوش
تمام مردم عزیز برسد .التماس دعا دارم و دعاگوتون هستم.. درضمن ارسال کردن آن به دیگران صدقه جاریه از طرف همه ماباشهhttps://eitaa.com/ashaganvalayat🌸🌸🌸