eitaa logo
کانال عاشقان ولایت
4هزار دنبال‌کننده
33.3هزار عکس
37.8هزار ویدیو
34 فایل
ارسال اخبار روز ایران و ارائه مهمترین اخبار دنیا. ارائه تحلیلهای خبری. ارائه اخرین دیدگاه مقام معظم رهبری . و.... مالک کانال: @MnochahrRozbahani ادمین : @teachamirian5784 حرفت رو بطور ناشناس بزن https://harfeto.timefriend.net/16625676551192
مشاهده در ایتا
دانلود
💞﷽ 💞 ✨ثواب قرائت و تدبّر در آیات قرآن کریم امروز را هدیه میکنیم به حضرت صاحب الزمان(عج) وان شاء الله برای تعجیل درفرج وعاقبت بخیرشدنمان در تمام لحظات زندگی. . خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
338.mp3
919.6K
💞﷽ 💞 قرائت و ترجمه صفحه 338 __. خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
💞﷽ 💞 . خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 افشاگری اپوزیسیون از پشت‌پرده منشور جدید مهسا 🔺️هدف نهایی، تجزیه ایران است! «آرش رحمانی» فعال سیاسی اپوزیسیون: 🔺️اپوزیسیون و کسانی که منشور مهسا را نوشتند، مشکلشان با خود ایران است و به دنبال تجزیه خاک آن هستند! 🔺️دغدغه آن‌ها نه آزادی و نه دموکراسی است، تمامیت ارضی ایران هدف نهایی می‌باشد! 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📣 هشدار آخر پلیس به مالخران 🔺️فرمانده انتظامی تهران بزرگ برای آخرین بار به برخی از افراد دارای واحد صنفی که اقدام به فروش اموال مشکوک می‌کنند و همچنین مالخران هشدار داد که دست از این کار بردارند. 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
22.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
📣 ورود زائران افغانستانی اربعین به ایران 🔺امسال هم طبق روال سال‌های گذشته، زائران ‌افغانستاتی اربعین از مرز دوغارون در خراسان رضوی وارد ایران شدند‌. 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
📣 دستگیری راننده جنجالی تاکسی اینترنتی صحت ندارد 🔺امروز در فضای مجازی خبری مبنی بر اینکه «راننده تاکسی اینترنتی که ۲ شب پیش با مسافر خود درگیری فیزیکی پیدا کرده بود، دستگیر شد» منتشر شده است. 🔺️رئیس مرکز اطلاع رسانی پلیس تهران: خبر دستگیری راننده جنجالی تاکسی اینترنتی صحت ندارد و پرونده در مرحله انجام تحقیقات است. 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
📣 صید 3 مدال جهانی مچ‌اندازی توسط بانوان ایران 🔺️رویا مهبودی در وزن 90- کیلوگرم در بخش دست راست با پیروزی برابر ورزشکار قزاقستانی به مدال برنز رسید. او همچنین با شکست رقبایش به فینال دست چپ رسید و در نهایت با شکست مقابل نماینده میزبان یک نقره دیگر هم به دست آورد. 🔺️در وزن 60- کیلوگرم، مرضیه مهدی‌زاده مقابل نماینده‌ای با پرچم فدراسیون جهانی شکست خورد، اما در ادامه توانست رقبایی از کشورهای هند و آلمان مدال برنز رقابت‌های دست چپ را به ارمغان آورد. 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
عزاداری بسیار باشکوه خانم ها در ترکیه.!!!! 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
31.02M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
(لب مرز)‌ ‌ 🔻مطمئنی میتونی تحمل کنی؟؟ سخته ها!! چجوری میخوای ببریش؟؟ ▫️قسمت جدید برنامه نسیما با همکاری شبکه استانی هامون ‌ 🔹این قسمت از نسیما رو برای دوستاتون ارسال کنید.‌ 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
اهمّیّت اربعینِ اوّل این بود که رسانه‌ی پُرقدرت عاشورا است. از روز عاشورا تا روز اربعین این چهل روز، چهل روزِ فرمانروایی منطقِ حق در میان دنیای ظلمانی حاکمیّت بنی‌امیّه و سفیانی‌ها بود. رسانه‌ی حقیقی [یعنی] فریاد زینب کبریٰ، فریاد حضرت سجّاد؛ در کجا؟ در کوفه، در شام، در آنجایی که ظلمات محض بود؛ اینها بزرگ‌ترین رسانه بود. همینها بود که عاشورا را نگه داشت، همینها بود که عاشورا را به امروز رساند. تاریخ و ریشه‌ی این روز اربعین و ماجرای اربعین این است. آن روز اهل‌بیت علیهم‌ السّلام طوفانی به پا کردند با این حرکت چهل‌روزه؛ یک طوفان به پا شد در آن اختناق عجیب. 🎙بیانات مقام معظم رهبری ۲۱/۰۷/۱۳۹۸ 🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴🏴🌴 https://eitaa.com/ashganvalayatarbaen
════🌤✼🤍✼🌤═══🕊 🤝عهد ثابت پنج‌شنبہ‌ها✨ ✨ ⤵️ اذکار روز،،، ✨ لا اله الا الله الملک الحق المبین 👈 100 مرتبہ ✨ یــــــــــا رزاق 👈 308 مرتبہ ✨ ⤵️ سوره روز،،، ✨ سوره مبارکہ قیامت ✨ خداوند به او مژده عبور از پل صراط را می‌دهد. 🕊✨ ادعیه و زیارت روز،،، ✨ دعای روز پنج شنبه ✨ دعای کمیل ✨نماز روز⤵️،،، ✨ روز پنج‌شنبہ ↩️ هر کس چهار رکعت و بخواند در هر رکعت حمد و ده مرتبه سوره توحید را، ملائکه به او بگویند که هر حاجتی داری بخواه و خداوند قبول فرماید توبه او را از هر گناهی... ✦✧✾═✾✨🪴✨✾═✾✧✦🤍🕊 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج بحق مادرت زهرا 🤲😭 ╲\╭┓ ╭⁦🪴 ┗╯\╲ ╔═ೋ✿࿐ 🤍🕊
4_5791935884542609352.mp3
21.06M
🕊✨دعای عهد 🕊✨با صدای استاد فانی 🕊✨هدیه به پیشگاه امام زمان علیه السلام 🕊✨اللهم عجل لولیک الفرج🪴
🕊💫توسل امروز پنجشنبه : ✨¤یا اَبا مُحَمَّدٍ یا حَسَنَ بْنَ عَلِی اَیُّهَا ¤الزَّکِىُّ الْعَسْکَرِىُّ یَا بْنَ رَسُولِ اللهِ یا ¤حُجَّةَ اللهِ عَلى خَلْقِهِ یا سَیِّدَنا وَمَوْلینا ¤اِنّا تَوَجَّهْنا وَاسْتَشْفَعْنا وَتَوَسَّلْنا بِکَ اِلَى ¤اللهِ وَقَدَّمْناکَ بَیْنَ یَدَىْ حاجاتِنا یا ¤وَجیهاً عِنْدَ اللهِ اِشْفَعْ لَنا عِنْدَ اللهِ ✦✧✾═✾✨🪴✨✾═✾✧✦✨🕊 🕊اللهم عجل لولیک الفرج بحق مادرت زهرا 🤲😭 ╔═ೋ✿࿐ در_🤍🕊
🕊🤍✨ نماز حاجت روز پنجشنبه ✨ 👈توصیه موکد آیت‌الله بهجت قدس‌سره به اطرافیان جهت خواندن این نماز 👈آیت‌الله بهجت قدس‌سره اطرافیان و شاگردان خود را بسیار به خواندن نماز حاجت روز پنجشنبه توصیه می‌کردند و می‌فرمودند: «آیت‌الله سید مرتضی کشمیری هر وقت این نماز را می‌خواند، هدیه‌ای برای او می‌رسید». ✨پیامبر اکرم صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: اگر از خدا بخواهد که کوهی را نابود کند کوه نابود می‌شود؛ نزول باران را بخواهد به‌یقین باران نازل می‌شود؛ همانا هیچ‌چیز مانع میان او و خداوند نیست؛ خداوند متعال بر کسی که این نماز را بخواند و حاجتش را از خدا نخواهد غضب می‌کند. 🔰شیوه خواندن نماز از کتاب جمال‌الاسبوع سیدبن‌طاووس: 👈چهار رکعت (دو نماز دورکعتی) 👈در رکعت اول بعد از حمد ۱۱ بار سورۀ توحید 👈در رکعت دوم بعد از حمد ۲۱ بار سورۀ توحید 👈در رکعت سوم بعد از حمد ۳۱ بار سورۀ توحید 👈در رکعت چهارم  بعد از حمد ۴۱ بار سورۀ توحید 👈بعد از سلام نماز دوم ۵۱ بار سورۀ توحید 👈۵۱ بار «اللَّهُمَّ صَلِّ عَلَى مُحَمَّدٍ وَ آلِ مُحَمَّد» را بخواند 👈و سپس به سجده برود و ۱۰۰ بار «یاالله» بگوید و هرچه می‌خواهد از خدا درخواست کند. ✨خیلی ها از این نماز حاجت گرفتند... اگر حاجت خاصی دارید، حتما این دستورالعمل رو انجام بدید، ان شاءالله حاجت می گیرید. 📚برگرفته از کتاب بهجت الدعا، ص٣٨٠ ✨🤍🕊✨🤍🕊 🕊✨الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ‌بحق‌ حضࢪٺ‌زینب‌ڪبرۍ‌سلام‌الله‌علیها‌🤲
22.87M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 این جلسه حزب بعث در ۲۲ ژوئیه ۱۹۷۹ یکی از مخوف ترین صحنه‌های تاریخ معاصر خاورمیانه بود. 🔹۶ روز بعد از قدرت گیری صدام در جلسه حزبی ، صدام با خونسردی پشت تریبون میاید و اسامی رفقای سابق حزبی که به او رای ندادند و الان داغ خیانت بر پیشونی‌شون خورده  رو می‌خونه ، تک تک از صندلی بلند ‏و به بیرون هدایت شده و جلوی سالن تیرباران می‌شوند. خونسردی عجیب صدام که آخر کار به طور نمادین اشکی هم به یاد رفقای سابق می‌ریزه که نشون بده چاره‌ای نداشته است. و پرواز داس مرگ بر فراز سالن و بازماندگانی که از خوشحالی نجات خود در حال رقص و شادی‌‌اند. ارسالی شما . خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 آیت الله میرزا مهدی بروجردی عالمی که با خاک و گِل پای زائرین اربعین حسینی ، شفای چشمانش را از امام حسین (علیه السلام)گرفت ! 🎤 به نقل از آیت الله وحیدخراسانی ↩️ انتشار این کلیپ نه تنها آزاد است ، بلکه انتشار گسترده این کلیپ برای جلب رضایت امام عصر (عجل الله فرجه) بسیار مورد توقع می باشد. 👌تذکر یک نکته ؛ بسیار جالب است که ، ماجرای مشابهی نیز برای آیت الله سید حسین بروجردی ( ره ) رخ داده است که بازگویی اش خالی از لطف نیست ،( و چه بسا برخی بین این دو واقعه دچار خطا می شوند ) مرجع عالیقدر عالم تشیع ، حضرت آیت الله سید حسین بروجردی ( ره ) در دوران جوانی ، در بینایی چشمان خود دچار بیماری و ضعف می شوند سپس به یکی از مجالس عزای اهل بیت (علیهم السلام) ، مشرف می شوند و هنگامی که کاروانی از عزاداران حسینی با سر ، صورت و بدن خاک آلود ، وارد مجلس می شوند و به سینه زنی و عزاداری می پردازند ، آن فقیه والامقام ، تبرکاً کمی از خاک زیر پای ایشان را به چشمان خود می کشند و پس از آن روز ، تا پایان عمر شریفشان هرگز دچار ضعف بینایی نشدند . ارسالی شما . خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
امام خامنه‌ای: من شهادت می دهم مسولین دولتی با تمام وجود دارن کار می کنند. ۱۴۰۱/۱۱/۱ ارسالی شما 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
با گروهک تروریستی موسوم به ارتش مردمی بیشتر آشنا شوید 🔹گروهک تروریستی موسوم به «ارتش مردمی» به سرکردگی «شاهین لو» (شاهین زحمتکش) خواننده و رپر گروهک TMBAX ساکن هلند بوده که در فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی نسبت به سازماندهی عناصر و هسته‌های تروریستی در داخل کشور طراحی شد. سیامک تدین طهماسبی نیز که همچون شاهین‌لو در هلند ساکن است، از رابطان اصلی این گروهک و از طراحان اصلی اقدامات تروریستی است. 🔹اقدامات خرابکارانه این گروهک در داخل کشور اعم از آتش زدن بنر و دیوار نویسی بوده و این اقدامات تنها مقدمه‌ای برای ابلاغ ماموریت‌های تروریستی و خونباری از جمله کار گذاشتن بمب و انفجار در اماکنی چون پمپ بنزین، فروشگاه‌های زنجیره‌ای، دکل‌های انتقال برق، شبکه‌های گازرسانی و ادارات دولتی و ... بود که سرشبکه‌های این گروهک برای مخاطبان خود طراحی کرده بودند. 🔹اقلام انفجاری همچون بمب‌های ساچمه‌ای C4 در انواع پرتابی و چاشنی ریموت‌دار ساخته شده و توسط اعضای این گروهک تروریستی تحویل عاملین می‌شده است. 🔹سربازان گمنام امام زمان(عج) در وزارت اطلاعات با رصد لحظه به لحظه تحرکات اعضای این گروهک در زمان مناسب ضربه نهایی را وارد و عوامل تروریستی در چندین استان کشور دستگیر کردند. 🔹حجم اقلام کشف شده از این شبکه تروریستی به اندازه‌ای بوده که در صورت اجرای موفقیت آمیز تنها یک عملیات از سوی عوامل این گروهک، تلفات جانی و خسارات غیرقابل تصوری بر مردم وارد می آورد ارسالی شما 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj
رمان های مذهبی...🍃: 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭317‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ز_سعدی از حرف و رفتار محمد علی دلشوره و نگرانی ام بیشتر شد. احمد با نگرانی پرسید: چی شده محمد علی؟ محمد علی دور مچ احمد چنگ انداخت و گفت: داداش بیا برات میگم احمد دستش را از دست محمد علی بیرون کشید و گفت: همین جا بگو محمد علی سر به زیر انداخت و با من و من گفت: داداش .... چه جوری بگم .... شرمنده ام ولی .... دیر رسیدی .... انگار برای ثانیه ای قلبم و زمین و زمان از کار ایستاد. احمد با هر دو دست روی سرش زد و روی زمین نشست. صدای گریه مردانه اش قلبم را به لرزه انداخت و اشک هایم بی امان می ریخت. محمد علی تلاش کرد احمد را از روی زمین بلند کند و مدام می گفت: داداش تو رو خدا آروم باش ... پاشو بریم از این جا دیگر انگار توان ایستادن نداشتم. به دیوار پشت سرم تکیه دادم و از پشت پرده اشک هایم نگاه به احمد دوختم. حسرت دیدار دوباره مادرش برای همیشه به دلش ماند. در آن لحظه با خودم می گفتم خدایا چه می شد حداقل کمی دیرتر اجلش سر می رسید و احمد و مادرش هم را می دیدند. گریه مردانه احمد انگار آرام شدنی نبود. از عمق وجود اشک می ریخت و شانه های مردانه اش می لرزید. محمد علی جلوی او روی زمین زانو زده بود و التماسش می کرد از جا برخیزد. چند دقیقه ای احمد فقط گریه کرد و بعد با بغض مردانه ای پرسید: کِی .... نتوانست جمله اش را کامل کند و دوباره هق هق مردانه اش بلند شد. محمد علی در حالی که پشت احمد را و شانه اش را می مالید(ماساژ) گفت: دیشب آخر شب انگار از دنیا رفتن احمد پرسید: دفنش کردن؟ محمد علی سر بالا انداخت و گفت: نه هنوز .... منتظرن مردم جمع شن بعد تشییع جنازه .... احمد از جا برخاست و صورتش را پاک کرد و پرسید: چرا صبح تشییع نکردن؟ محمد علی سر به زیر گفت: حاج علی منتظر بود برسی 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید عبد الحمید سالاری صلوات🇮🇷 /‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭m/‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭318‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ز_سعدی احمد قدمی جلو رفت و گفت: پس زودتر باید برم .... آقام منتظرمه محمد علی دست روی شانه احمد گذاشت و گفت: نه داداش ... شرمنده ... دیگه نمیشه بری ... احمد به طرف محمد علی چرخید و با تعجب پرسید: چرا نمیشه؟ محمد علی سر به زیر گفت: حاج علی تا ظهر منتظر بودن برسی وقتی دیدن نیومدی خبر فوت حاج خانم رو اعلام کردن از همون موقع دور خونه تون شلوغ شده و کلی آدم جمع شدن منتظرن برسی بگیرنت احمد با بغض مردانه اش گفت: محمد علی به نیگا به ریخت من بنداز ... با این لباسا با این صورت آفتاب سوخته من شبیه کولی هام کی می فهمه من احمدم؟ محمد علی با شرمندگی گفت: داداش شرمنده نمیشه بری صدای لا اله الا الله جمعیت به گوش رسید و این یعنی در حال تشییع جنازه بودند. با هر لا اله الا اللهی که می،شنیدم قلبم می خواست از جا کنده شود. احمد به سمت سر کوچه رفت و گفت: هر چی میخواد بشه من باید تو مراسم مادرم باشم محمد علی به لباس احمد چنگ انداخت و او را به عقب کشید و گفت: داداش تو رو ارواح همون مادرت قسم نرو ... احمد سر جایش ایستاد که محمد علی گفت: داداش باور کن حالت رو می فهمم ولی همون طور که من شناختمت اونا هم می،شناسنت به فکر خودت و بلایی که سرت میارن نیستی حداقل یکم به فکر زن و بچه ات باش.... صدای لا اله الا الله تشییع کنندگان دور و دور تر می شد که محمد علی گفت: اصلا قبول به قول خودت ریخت و قیافه ات عین کولی ها ولی کدوم کولی تو تشییع جنازه کسی که هیچ نسبتی باهاش نداره این حالو داره احمد را بغل گرفت و گفت: تا همین جا هم که اومدی خدا رحم کرده کسی ندیدت
🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید علی سالاری صلوات🇮🇷 /‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭9407‬‬‬‬‬‬ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭319‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ز_سعدی احمد سر به شانه محمد علی گذاشت و با تمام وجود گریه کرد. شانه های مردانه اش به شدت می لرزید و سعی می کرد صدایش بلند نشود. از دیدن او با این حال بدش، از این که نتوانست مادرش را ببیند و یا حداقل با جنازه او وداع کند، از مرگ مادرش، از همه اتفاقاتی که افتاده بود قلبم در حال فشرده شدن بود. در چند قدمی خانه پدری احمد بودیم ولی به شدت احساس غربت و بی کسی می کردم تمام حواس محمد علی هم به احمد بود و من هیچ کس را نداشتم که سر بر شانه اش بگذارم و کمی دلم را سبک کنم. کنار دیوار روی زمین نشستم و به برادرم و احمد چشم دوختم. احمد که آرام گرفت محمد علی پرسید: جایی رو دارین برین اونجا؟ احمد بی توجه به سوال او گفت: باید آقام و زینب رو ببینم محمد علی گفت: می بینی داداش بذار دو سه روز بگذره بعد ... جایی رو دارین برین بمونین؟ احمد آه کشید و بعد گفت: یه اتاق نزدیک حرم کرایه کردم _کجا میشه؟ احمد به دیوار تکیه داد و گفت: سمت دروازه قوچان .... محمد علی سر تکان داد و گفت: خوبه ... داداش من میرم موتورم رو بیارم شما همین کوچه رو بگیر از پس کوچه ها بیا سمت مسجد من اونجا منتظرتونم ببرم تون ... زود بیایین محمد علی با سرعت از کوچه رفت. احمد چند بار چشم هایش را فشرد و میان موهایش دست کشید. چند بار نفس عمیق کشید و بعد وسایل را برداشت و به سمت من آمد و گفت: پاشو بریم بی حرف پشت سر او راه افتادم و از کوچه ها گذشتیم تا به مسجد رسیدیم. محله خلوت تر از همیشه بود و همه انگار برای تشییع جنازه رفته بودند. به سمت محمد علی که روی موتورش منتظرمان بود رفتیم. احمد دست پشت کمرم گذاشت و مرا به جلو هدایت کرد و گفت: تو وسط بشین پشت سر محمد علی نشستم و احمد بعد از گذاشتن وسایل در خورجین موتور چادرم را برایم مرتب کرد و خودش پشت سرم نشست و محمد علی به راه افتاد. با راهنمایی احمد محمد علی در خیابان و کوچه ها می راند تا به خانه ای قدیمی رسیدیم 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید رضا رایکا صلوات🇮🇷 /‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭9407‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭320‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ز_سعدی در چوبی قدیمی و کوچک خانه باز بود. احمد با کلون چند ضربه زد و بعد یا الله گویان پا به داخل خانه گذاشت و من و مجمد علی هم پشت سر او وارد شدیم. دالان بزرگ و تاریکی را پشت سر گذاشتیم تا به یک حیاط بزرگ رسیدیم. دورتا دور حیاط اتاق هایی با پنجره های هشتی داشت و وسط حیاط یک حوض بزرگ و کم عمق قرار داشت. خانم هایی با چادر های رنگی به کمر بسته شده در حیاط بودند و به ما نگاه می کردند. پشت سر احمد به سمت اتاقی رفتیم و با خانم ها سلام و احوالپرسی کردیم. احمد در حالی که از پله های باریک جلوی ایوان بالا می رفت گفت: شما همین جا وایستید چند قدمی رفت و بعد جلوی در اتاقی ایستاد و در زد. خانمی مسن از اتاق بیرون آمد و با احمد گرم احوالپرسی شد. صاحبخانه بود. محمد علی به سمت من چرخید و آهسته پرسید: تو خوبی؟ .... به رویم لبخند زد و گفت: چه قدر عوض شدی به رویش لبخند زدم که گفت: روزی نبود به یادت نباشم چادرم را از روی علیرضا کنار زد و آهسته گفت:
کو ببینم این جوجه رو علیرضا را از بغلم گرفت و صورتش را بوسید. علیرضا را در بغل او درست کردم و به احمد که با آن همه غم و ناراحتی و حال بدش سر به زیر ایستاده بود و به صحبت های صاحبخانه گوش می داد نگاه دوختم. محمد علی بعد از آن که کلی قربان صدقه علیرضا رفت و او را بوسید، او را به بغلم داد و پرسید: این چند وقته چه کار می کردی؟ سختت نبود؟ نگاه به احمد دوختم و گفتم: پیش مردمای خوبی بودم هر چند هیچ کس خانواده خود آدم نمیشن نگاه به محمد علی دوختم و پرسیدم: حالا تو بگوچه خبر؟ خودت، آقاجان، مادر جان، خانباجی بقیه خوبن؟ محمد علی لب پله نشست و گفت: اگه دلتنگی و بی قراری مادرجان برای تو رو ندید بگیرم همه خوبن آقاجان یه بار می گفت تو حرم از دور دیدت طفلک مادر یه چند وقت هر روز از صبح زود تا شب می رفت حرم صحن به صحن می گشت بلکه اونم بتونه ببینتت من هی بهش می گفتم مادر من، حتما آقاجان خیال کرده رقیه الان ناکجا آباده تو حرم نیومده به خرجش نمی رفت که نمی رفت. دو سه هفته ای این کارش بود تا بی خیال شد از حرف محمد علی اشک در چشمم حلقه زد. محمد علی در حالی که پاچه شلوارش را می تکاند گفت: اگه بفهمه اومدین مشهد حتما از خوشحالی بال در میاره احمد به سر پله ها آمد و گفت: رقیه جان یه لحظه بیا حاج خانم کارت دارن از پله ها بالا رفتم و روبروی اتاق صاحبخانه ایستادم 🇮🇷هدیه به روح مطهر سردار جاویدالاثر حسن پیشدار صلوات🇮🇷 /‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭9407‬‬‬‬‬‬‬‬‬ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸 بسم الله الرحمن الرحیم یک‌سال‌و‌نیم‌با‌تو پارت‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭321‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬‬ ز_سعدی به حاج خانم که صورتی بسیار پیر و چروکیده داشت و موهای سرخ حنا خورده اش از زیر روسری سفیدش دیده می شد سلام کردم و با ایشان حال و احوال کردم. نکاتی را درباره استفاده از آب و برق و آشپزی در آشپزخانه و استفاده از حوض و حیاط را گوشزد کرد که به نظرم سختگیرانه بود اما با توجه به هشت خانواری که در این خانه کنار هم زندگی می کردند این سختگیری ها لازم بود. در پاسخ به تمام حرف هایش چشم گفتم و بعد از گرفتن کلید همراه محمد علی و احمد به اتاق کناری اتاق صاحبخانه رفتیم. اتاقی که کمی از سه در چهار بزرگتر بود و دیوار های گچی اش از شدت کثیفی سیاه شده بود. بین اتاق ما و صاحبخانه دری چوبی شیشه ای قرار داشت و دیوار روبروی در ورودی اتاق سه طاقچه کوچک داشت. کفش هایم را در آوردم و بسم الله گویان پا درون اتاق گذاشتم توجهم به قرآن روی طاقچه جلب شد و همین باعث شد چند ثانیه ای سر جایم ساکن بمانم که احمد گفت: موکت تمیزه بیا تو احمد وسایل را گوشه اتاق گذاشت و رو به من که کنار وسایل رفتم پرسید: اشکالی نداره چند ساعتی این جا تنها بمونی؟ محمد علی پرسید: داداش کجا میخوای بری؟ احمد آه کشید و گفت: میخوام برم دیدن آقام ... _داداش بی خیال خطرناکه .... شما دندون رو چیگر بذار دو یه روز بگذره خودم میام می برمت پیش شون الان دو ر و بر حاجی یا خونه حاجی پیدات بشه سریع شناسایی میشی و می گیرنت احمد کلافه به صورتش دست کشید که محمد علی گفت: شما همین جا باش من میرم به حاجی خبر میدم اومدی یه جوری هماهنگش می کنم هم رو ببینید احمد کف اتاق نشست به دیوار پشت سرش تکیه زد و چیزی نگفت. محمد علی به سمت در اتاق رفت و گفت: من میرم ولی زود بر می گردم. چیزی لازم ندارید براتون بیارم؟ احمد از جا برخاست و برای بدرقه او دم در رفت و گفت: نه دستت درد نکنه محمد علی از اتاق بیرون رفت و در حالی که کفش می پوشید گفت: من زود بر می گردم جایی نری 🇮🇷هدیه به روح مطهر شهید سید مسعود صرافی صلوات🇮🇷 /‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭‭ 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸
📸 موشک الماس 3 نوع :ضد زره سکوی پرتاب: زمین پایه، پهپاد پایه، بالگرد پایه نوع هدایت : دو نقطه‌ای حداکثر برد در حالت زمین پایه: 10 کیلومتر نوع سرجنگی: خرج گود - ضد استحکامات و ترموباریک قابلیت قفل بعد از شلیک موشک دستاوردهای وزارت دفاع در نمایشگاه روز صنعت دفاعی 1402 . خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥ضجه‌های مصی علینژاد در شبکه اینترنشنال برای حذف ایران از تمامی‌ عرصه‌های ورزشی و غیر ورزشی! 🔹مصی علینژاد بعد از ماه‌ها خوشگذرانی با پول‌های غارت شده مردم ایران دوباره به عرصه وطن فروشی و خیانت برگشته تا شاید دوباره بتواند مشمول حمایت‌های مالی کشوران غربی‌ گردد. نکته: با پول ملت ایران مرتکب چه جنایاتی که نشدی اون از افتخارات دوران دبیرستانت که گفتی بدون اطلاع خانواده سقط جنین کردم که حاصل دوستی با یک مرد بود و در آینده چه افتخاراتی را برای آیندگان تعریف خواهی کرد خدا میداند... . خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔺️آه این مردم شما رو می‌گیرد 🔹️واکنش مجری برنامه به پیام یک کارمند که می‌گوید حقوق ۹ میلیونی می‌گیرد و ۷ میلیون کرایه خانه می‌دهد: 🔹 بچه از جلوی یک مغازه رد می‌شود دلش کباب می‌خواهد. 🔹 کسانی که در شرکت‌های واسطه‌ای هستند چگونه پول مردم از گلویشان پایین می‌رود؟! 🔹الهی روزی خدا به من جرات بدهد و بتوانم بدون لکنت حرف بزنم... 🔹️بعضی شرکت‌های واسطه وجود دارند که ۵۰ درصد حقوق شخص را میگیرند و در ازای آن، استخدام شدن شخص در آن شرکت دولتی را تضمین می‌کنند! . خبری در ایتا http://eitaa.com/ashaganvalayat قرآنی در بله 🆔 https://ble.ir/ashaganvalayat خبری در بله 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺🌺
🔺️پیش‌بینی حضور ۴ میلیون نفر در مراسم جاماندگان مدیرکل امنیتی استانداری تهران: 🔹پیش‌بینی می‌شود امسال ۴ میلیون نفر در مراسم جاماندگان اربعین حسینی(ع) در پایتخت شرکت کنند. 🔹در طول مسیر استقرار ۱۳۰۰ موکب مردمی با خدمات متنوع جهت خدمت به راهپیمایان تدارک دیده  شده است . 🔇🔊🔉 کانالهای خبری تحلیلی عاشقان ولایت در سروش 👇👇 🆔 http://splus.ir/ashaganvalayat در ایتا 👇👇 🆔 http://eitaa.com/ashaganvalayat در بله 👇👇 🆔 http://ble.ir/join/OWVhMDg4Yj 🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸🌸