eitaa logo
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
1.3هزار دنبال‌کننده
2.5هزار عکس
653 ویدیو
31 فایل
🔷 با ذکر منبع و نام شاعر کپی شود . 🔹ارتباط با شاعر 🔹بیان نظرات🌹انتقادات وپیشنهادات 🔹سفارش شعر، نوحه، سرود، و... : 🔹برگزاری محافل ومجالس شعر(شب شعر، عصرشعرو... @ahmad_rafiei_vardanjani
مشاهده در ایتا
دانلود
اداره کل فرهنگ و ارشاد اسلامی استان چهارمحال و بختیاری اداره فرهنگ و ارشاد شهرستان بن با همکاری قرارگاه شهید آوینی و انجمن شعر و ادب توکل شهر وردنجان برگزار می کند: سومین سوگواره ی شعر عاشورایی {شمیم شهادت} (ویژه ی شهرستان بن) با موضوعات:عاشورایی موضوع ویژه:شهدای خدمت(شهید جمهور) و شهدای مقاومت(شهید اسماعیل هنیه) 🔻ارسال آثار به شماره ی ۰۹۱۳۳۸۵۷۴۶۳ در پیام‌رسان ایتا [احمد رفیعی وردنجانی،دبیر انجمن توکل وردنجان] 🔻مهلت ارسال آثار:۱۴۰۳/۶/۲۰ *از پنج اثر برگزیده و دو اثر شایسته تقدیر با جوایز ارزنده و لوح تقدیر در مراسم ویژه ای در شهر وردنجان تجلیل خواهد شد. "انتشار به مناسبت هفته دولت"
تصویر ارسالی دوست عزیزم علیرضا تیموری تاچند؟ هر لحظه تصویری جدید از دوستانم از کربلایت، می‌زند آتش به جانم می‌سوزد از این غم وجودم شعله‌شعله آتش بیافشاند برون آتشفشانم کی شعر گویایِ غمی باشد که دارم؟ کی طاقت گفتن از آن دارد زبانم؟ تاکی بگویم از غمِ و درد فراقت؟ تا چند شعر از غصه و حسرت بخوانم؟ من بی‌توام یک پیکر خشکیده در هم آه ای که باشد یاد تو روح و روانم من بی‌تو جسمی مرده در آغوش مرگم با عشقِ تو جزء شمارِ زندگانم عمرم سراسر با تو رد شد، کاش روزی در کربلا پایان بگیرد داستانم @asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
دوستان به جای ما اینجا معنی پیدا می کند😭😭😭
یک اربعین غم یک آسمان دارد دلِ تنگ زمین ،غم با بند بند دهر گردیده عجین ،غم دارند یک یک قدسیان اندوه در جان دارد به جانش حضرتِ روح الامین،غم در ماتم جانکاهِ ثارالله دارند آیاتِ نورانیِ قرآن مبین،غم از چه نمی گیریم از این داغ آتش از چه نمی میریم از این ماتم از این غم تا عالم هستی به پا باشد،یقین هست با قلبهای عاشقانش همنشین ،غم دارد دلِ زینب (س)پس از داغِ فراقش هر ثانیه ،اندازه ی یک اربعین غم @asharahmadrafiei
درک در منزل.. ای تو ای آشنای بی‌همدِل ای که داری هزار تا مُشکل ای که اقوام و آشنایانت کرده‌اندت به خانه تنها وِل یا به قول خودت در این ایام مانده‌ای کنج خانه‌ات سینگل گله داری ز درد تنهایی گاه رویِ زبان و گه در دِل می‌روی وَر مدام با گوشی می‌خوری تویِ رخت‌خوابت قِل می‌شماری همیشه موقعِ خواب تا سه میلیون و ده هزار و چِهِل گوسفندان آرزوها را آرزوهایِ یک به یک باطل می‌خوری در گرسنگی اغلب نیمرو فوق فوق آن نودل گاه هستی پیِ بدن‌سازی می‌زنی چند صدگرم دمبل گاه روی دوچرخه‌ی ثابت هستی و گاه رویِ پارالل می‌روی هی به موی و رویت ور با ژل و تینت و سایه و ریمل تویِ این روزگار می‌گردی پیِ یک راهِ چاره‌ی عاجل دوست داری کسی کُند درکت بهر بذلِ محبتی سائل سخت هستی پیِ رفیقی که بشنود صحبت تو را کامل بعد گویی به او برای سپاس جمله‌ای مثلِ هادیِ عامل های ای آشنای تنهایم های کوکب، مجید ، رافائل گوشی‌ات را درآر و زنگ بزن کارِ ما هست درک در منزل انگلیسی زبان اگر هستی بنده دارم دو مدرک تافِل متخصص به خانه‌ات آید کلِ کارِ تو را کند هَندِل گر که خواهی به درک فوری ما زود بهبودی‌ات شود حاصل هُل بده توی این شماره‌ی کارت چند میلیون تُومان، ناقابل ۶۰۳۷_۱۰۰۰_۱۰۰۰_۱۰۰۰ @asharahmadrafiei
مجلس انقلابی! ما مجلسی داریم نامش! انقلابی‌ست دیوار و سقف و پشتِ بامش انقلابی‌ست تنها نه این‌که پشتِ بام و سقف و دیوار باید بگویم که: تمامش انقلابی‌ست این‌ها که چیزی نیست حتی می‌شود گفت: لحن بیانات و کلامش انقلابی‌ست پیداست از تغلیظ عینِ در عَلیکم حتی جوابِ هر سلامش انقلابی‌ست با اندکی دقت توان فهمید، خیلی آدابِ معمول و مُدامش انقلابی‌ست بر آرمان‌های نظام و دین و کشور شکلِ ادایِ احترامش انقلابی‌ست با این‌که شد با فتنه‌گرها یار اما گفته است در افکارِ خامش انقلابی‌ست در حرف و آغاز انقلابی‌ها زیادند خوش آن‌که هنگامِ ختامش انقلابی‌ست @asharahmadrafiei
پدر... دلم دوباره به آوایِ غم هماهنگ است پدر دوباره دلم بهر دیدنت تنگ است هنوز خاطره‌یِ کودکی‌ست در دلِ من درون جبهه‌یِ قلبم هنوز هم جنگ است نه سرخ گونه‌گی‌ام دلخوشی‌ست ،باباجان قسم به حق که ز سیلی به صورتم رنگ است زمانه اشک مرا پاک کرد و محکم گفت: تو مَرد هستی و گریه برایِ تو ننگ است زمانه گفت :همیشه به یادشان هستیم بهایِ خونِ شهیدان‌مان گران‌سنگ است زمانه گفت و همه مدعی شدند اما قسم که فاصله تا تو هزار فرسنگ ‌است اگر چه کل سخن‌های‌شان به‌یاد شماست برای رد شدن از حرف، پایِ‌شان لنگ است مدام صحبتِ فرهنگ بر زبان دارند گذر ز خون شهیدان کدام فرهنگ است؟ بیا دوباره به شهر و به خانه‌مان برگرد برای گرمی آغوش تو دلم تنگ است @asharahmadrafiei
ظریفه! اگه چه تو ظواهر، یه‌کم شبیه مرده وقتی که ناراحت شه، زود می‌ره پشت پرده ظریفِ اسمش اما، بهش می‌گیم ظریفه بس که که ناز داره، بس که که قهر کرده قهر می‌کنه اگه شام نباشه طبق میلش یا صبحونه نباشه کنارِ شیره، ارده قدر اونا بدونید، آخه یه قهرمانه اون که همش تو کارِ گلابیای زرده وا می‌کنه نیش‌شو برایِ دشمنامون با عزتِ مملکت همیشه تو نبرده با حالِ التماسی بوده تو دیپلماسی مخالفه با عزت، دوس داره باشه برده بتن می‌ریزه خودش بازم تویِ رِ آکتور بساطِ هسته‌ای‌مون می‌شه له و لَوَرده برای این‌که کلا ،هسته‌ای باشه تعطیل دور تا دور اونو می‌کشه سیم و نرده اگه بازم یه روزی دیدید که قهر کرده خیلی نشید ناراحت، می‌ره و بر می‌گرده @asharahmadrafiei
😭در فقدان گربه ی خانه ی شماره ی ده😭 وامصیبت که روزمان سیه است بعد از این روزگارمان تبه است وای از این روز ،روزِ بدبختی ست فوریه ،مارس،مِه،کدام مَه است ؟ غصه گر اوج دارد این اوج است گر که آن را ته است نیز تَه است جمع گردید تا که گریه کنیم ره به جز گریه در کدام ره است؟ کوفت،احمق ببند نیشت را بعد از این خنده بهر ما گنه است زهرمار است توی آن، هرجا بعد از این توی دست مان قدح است هرچه از زندگی و لذت هاست بعد از این داغ سخت،پیف ،عه است که بریتانیا عزادارِ گربه یِ خانه یِ شماره ده است @asharahmadrafiei
قصه‌ی خدمت می‌شناسد برتر از هر نام ،نامِ خویش را آن‌که دید ارجح ز هر چیزی مقامِ خویش را صرف خواهد کرد در راهِ بقایِ نام و نان پست و میز خدمت و کار و کلام خویش را خویشتن را کی کُند وقف امام مکتبش؟ می‌کند خرج خودش حتی امامِ خویش را می‌کند پنهان نفاق خویشتن را در وفاق آنکه داده دست گمراهان زمام خویش را تلخ خواهد کرد کامِ مردم درمانده را تا کند شیرین به هر تزویر، کام خویش را می‌کُند قرآن حق یک روز رسوا، عاقبت آن‌که را گسترده با آیات، دامِ خویش را هرکه باشد مرد خدمت شیوه‌اش این‌گونه نیست کی پسندد بر دوام حق، دوام خویش را؟ صرف خواهد کرد چون شمعی بدون‌ چشم‌داشت در مسیرِ نور بخشیدن تمام خویش را غصه خواهد خورد از بهرِ نهارِ کارگر می‌برد از یاد از اندوه ، شام خویش را جز برای یاریِ افتادگان و بی‌کسان بر نخواهد داشت در ایام ،گام خویش را با عمل بر سیره‌ی مولایِ مظلومان علی(ع) می‌فرستد بر همه عالم پیامِ خویش را در دل ده کوره‌های دور پیدا می‌کند در دوای درد مردم ،التیام خویش را در میان موج تهمت‌های سخت و ناروا وا نسازد جز به ذکر خیر ،کامِ خویش را باهنر، آن‌که شهادت را نصیب خویش ساخت دید لبخندِ امام تشنه‌کامِ خویش را چون رجایی یا رییسی تا ابد در قلب‌هاست هر که نشناسد به خدمت صبح و شامِ خویش را نیست هرگز خاکِ در خور بهر اهلِ آسمان می‌برد حق، دوستانِ بامرام خویش را خُرَّم آن مردان که نزد دوست، دولت یافتند می‌فرستم سوی‌شان از جان سلامِ خویش را @asharahmadrafiei
شوقِ خدمت!!! از بس مدیران فکر دردِ دیگرانند یک‌لحظه دور از سنگر خدمت نمانند وقتی از این سنگر جدا شد دست آنان خود را به سوی سنگری نو می‌رسانند خیییلللی پیِ خدمت به خلق‌الله هستند! حاشا اگر یک آن به فکر نام و نانند تنها پیِ جلبِ رضایِ کردگارند حاشا اگر یک آن پیِ سود و زیانند گه‌گاه از یک پُست سوی پُست دیگر در حال تغییراتِ معمولِ زمانند آری شبیه دسته‌هایی از کبوتر وقتی که آن‌ها را ز جایی می‌پرانند فی‌الفور روی بام دیگر می‌نشینند تا بر سرِ بامی دگر لختی بمانند گفتم کبوتر، نه که مانند عقابی بهر شکار پستِ نو هر سو روانند از جان و دل مستضعفان را دوست دارند! در یاریِ "بنیاد"یِ "مستضعفان" اند چون اصل پُست است و غمِ کارآمدی نیست حتی شده غازی در آنجا می‌چرانند در هر مقامی و منصبی هستند ای کاش شایسته قدر مردمِ خود را بدانند @asharahmadrafiei
دوباره جمعه... دوباره جمعه و ما و هوای آمدنت دوباره دم زدن از ماجرایِ آمدنت دوباره ندبه و اشکی که می‌چکد آرام دوباره ناله‌ی ما و دعایِ آمدنت دوباره ما که بیان کرده‌ایم با احساس تمام هستیِ ماها فدایِ آمدنت دوباره ما که به گوشیم جمعه‌ها، شاید ز سمت کعبه بیاید نوایِ آمدنت همیشه منتظریم آن دقیقه را که جهان شود سرایِ صفا از صفایِ آمدنت چقدر در دلمان شوق و آرزو داریم شویم ما همه حاجت‌روایِ آمدنت ولی همیشه به جز ندبه و دعا، کاری نکرده‌ایم، دریغا، برای آمدنت @asharahmadrafiei
تقدیم به پیرغلام اهل بیت (س) حج بشیر مهربونی ،مومنی ،ای دسه ی گل حج بشیر رو لویواد داری همش ذکر توکل حج بشیر اَی یه ذره خسه جوونی سرده اَ جون:یاحسین(ع) چاره می شِد هر چی دردس با توسل حج بشیر والا سختس دیدنِد با ویلچر و واکر حجی ول کون اینا را و بِپَر رو ترکتل حج بشیر با ترکتل شخم بزن تو احمدآباد و درو وخ که بعضی می زنن شخمای بنجُل حج بشیر وخ دوباره پاچه هادا ورکش و بیل داری کون سر زیمین چه چه بزن هی مثل بلبل حج بشیر کتریا او کون بیال رو هیزما که کویز شدن چای ببند وختی که او توش می خورد قُل حج بشیر وخ دوباره شادمون کون با صدای خنده هاد وخ یه شوخی کون که نیشامون بشَن شُل حج بشیر با وجود ای که خیلی شوخی دارِی باهمه هویشکیا تو شوخیاد نم کونی اُسکُل حج بشیر وخ درا تو کویچه ها که تنگ شدس دلمون براد حالِ وردنگون گرفتِس بی تو در کُل حج بشیر ذکرِ "یا صاحب زمونِ"د جون میدد از نوُی به ما اِی کویر دل میشِد مث باغا آمُل حج بشیر "ای شهیدی " را که می خوندی با او حالِ خوشد اِی دلامون می زدن تا کربلا،پُل حج بشیر عشق بید و عشق بید و عشق بید وعشق بید حس و حالِد تو داعاهای توسل حج بشیر وخ می سی با یاری حق سالم و سرحال می شی غم نداری تا به حق داری توکل حج بشیر ان شاءالله @asharahmadrafiei
به ساحت آسمانی محمدعلی بهمنی شاعر شنیدنی‌ست... شاعر سفیرِ ساحتِ نور است، روشنی‌ست شیرینی همیشه‌ی شورَش چشیدنی‌ست شاعر عجین به شعر خود اینجا کنارِ ماست آیینِ عاشقی مگر از یاد رفتنی‌ست؟ با کیمیا به کسوتِ آیینه‌سازی است شعرش جلا و صیقلِ دل‌هایِ آهنی‌ست باغی شکوفه سر زده از شعرهایِ او اردیبهشتی است، نگویید بهمنی‌ست شاعر اگر چه رفته ولی باز زنده است با گوشِ جان خود بشنو، او شنیدنی‌ست گنجینه‌دار گنجِ معانی‌ست بهمنی گویای وصف او چو منِ مفلسی نه نیست @asharahmadrafiei
442.6K
"شاعر شنیدنی‌ست" 🎙صدای دوست عزیز: مهدی‌شیرین ✍شاعر: @asharahmadrafiei
رسمِ جوانمردی نام او می‌بَرَم و اوست دمادم یارم پیِ خوشنودی او بوده همه کردارم ذره‌ام ،جذبه‌یِ او می‌بردم سویِ خودش من از اویم ،من از اویم ،من از او سرشارم من به یُمن نفس دوست توان یافته‌ام خادمِ حلقه به گوشِ حرم دلدارم کی مرا بوده توانی گرهی باز کنم دست او باز نموده‌است گره از کارم می‌بَرد تیر مرا سویِ هدف، یاریِ او اوست آن دوست که توفیق دهد هر بارم می‌شود مایه‌ی دلگرمی و آرامش من تا ز جان نام بزرگش به زبان می‌آرم گفتنِ حرفِ جز این رسم "جوانمردی" نیست "هر چه دارم همه از دولتِ قرآن دارم" @asharahmadrafiei
صلی‌الله علیک یارسول‌الله روضه بوده روزهایی که به پیغمبر گذشت آنچه بر او در دل این قوم کج‌باور گذشت مغزهای خشک از تعبیر رحمت عاجزند حضرت باران از آنان با دو چشم تر گذشت یک نفر ایمان سُستش را به مشتی سیم داد یک نفر از یاری دینش به مشتی زر گذشت گُل نپاشیدند مردم بر سرش، بسیار شد در عبور ازکوچه‌ها از زیر خاکستر گذشت می‌زد آتش بر دل افلاکیان از جور خلق درد دلهایی که بین احمد و حیدر گذشت رحمت للعالمین، یعنی مروت بر همه یعنی الگوی تمام خلق بودن، در گذشت غیر خوبی هیچ‌کس از دست پیغمبر ندید از بدی‌هایی که دید از خلق سرتاسر گذشت خانه‌اش کوی امید مردم درمانده بود چون‌که می‌دیدند از این خانه‌ی اطهر گذشت با ادب در می‌زد عزراییل هنگام ورود چون به اذن فاطمه می‌باید از این در گذشت آه روزی با لگد با شعله بر در می‌زدند باز قلبم خون شد از روزی که بر کوثر گذشت داشتم می‌گفتم از داغ رسول حق ولی می‌شود آیا مگر از روضه‌ی مادر گذشت؟ @asharahmadrafiei
صلی الله علیک یا علی بن موسی الرضاالمرتضی قصد داریم باهمت و همراهی شما در روز شهادت آقا امام رضاجان مون در جوار گلزار شهدا و تربت مقدس شهدای گمنام،موکب پذیرایی هیات دانش آموزی،انصارالمهدی شهر وردنجان را برپا نماییم و از،عزاداران شهادت آقا امام رضا(ع) به نحوی شایسته پذیرایی نماییم. از همه ی شما ارادتمندان اهل بیت (س)تقاصا داریم مثل همیشه همراه ما در این امر خیر باشید. شماره کارت : به نام احمد رفیعی وردنجانی ۶۰۳۷۹۹۷۵۶۳۵۰۳۶۶۴
در سالروز رحلت جانسوز پیامبر اسلام ص و شهادت امام حسن مجتبی ع در حرم آقا امیر المومنین نائب الزياره شما هستم سیدهادی حسینی
صلی الله علیک یا امام حسن مجتبی رفته پیغمبر ولی دارد گُلی در گلشنش می دهد بر خلق طعمِ دیدنش را دیدنش سبطِ پیغمبر مسیحایِ زمانِ خویش بود شهر را جانی دگر می داد قرآن خواندنش یوسفی که چشمهایِ عاشقانش صبحدم باز می شد از شمیم دلکشِ پیراهنش کوچه هایِ بی هیاهو گرم هو هو می شدند نیمه شب از گرمیِ آوایِ یارب گفتنش بارها می شد سر سفره جذامیهایِ شهر فیض می بردند از نورِ نگاهِ روشنش بهرمند از مهر او تنها نه جمعِ دوستان بلکه از دست کریمش لطف دیده دشمنش مزد مهرش داده شد،روزی که از خونِ جگر داشت یک عالم شکوفه روی دشتِ دامنش آه از آن مظلوم وقتی همسرش شد قاتلش آه از آن مظلوم وقتی دوستش شد دشمنش نیستم شاعر،که الحق بهر هر شاعر سزاست جان دهد هنگامِ شرحِ غربتِ جان دادنش روضه ام دارد به پایان می رسد اما به جان آتشی دارم ز شرحِ تیرباران تنش @asharahmadrafiei