فامیل دور
غمها کشیدم تا ببینم در سرورت
باجان گرفتم شیشه ی جان بلورت
خود را شکستم در مسیر ناخوشی ها
تا ایستد بر پای خود سرو غرورت
با چای تلخ روزهای سخت یک عمر
شیرینی من بود شادابی و شورت
با نیستی خیلی ندارم فرق زیرا
من هستی ام را داده ام پای حضورت
نگذاشتم تا بشکند قلب تو نگذار
تا بشکند از غم دل سنگ صبورت
این وصله ی ناجور که مانده ست حالا
داده وجودش را پی دنیای جورت
قد می کشیدی و دلم پر می شد از شوق
مثل غزل هربار می کردم مرورت
حالا به در خشکیده چشمی در سیاهی
چشمی که مثل شمع بخشیده ست نورت
دیگر فراموشت شده بابا، عزیزم؟؟؟
مشکل که بشناسی، منم، فامیل دورت
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
📚بهمناسبتهفتهیکتابخوانی📚
ای رهنمای عشق اهورایی ام کتاب
خلوت نشین گوشه ی تنهایی ام کتاب
از مخزن بزرگ سخایت به بذل علم
افزوده ای همیشه به دانایی ام، کتاب
بوده کویر بی ثمر جهل، جان من
کرده زلال شوق تو دریایی ام، کتاب
وقتی که بوده بیم ز گمراهی ام به شب
داده چراغ نور تو بینایی ام، کتاب
از قصه های ناب تو سرشار بوده است
اوقات کودکانه و رویایی ام، کتاب
امروز روشنم ز تو زنده است و با یقین
هستی امید فرصت فردایی ام کتاب
بیمی ندارم از کم و بیش زمانه ام
وقتی که هست ثروت و دارایی ام کتاب
در باغ معرفت تو بهاری که من چو گل
می خوانمت به شوق شکوفایی ام کتاب
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🍃تقدیمبهشهداومدافعانسلامت🍃
در راه حق توفیق خدمت قسمتت شد
جانبازی کوی محبت قسمتت شد
لبیک یا زینب به لب گفتی و ایثار
در مکتب بانوی عصمت قسمتت شد
با شور سرخ عاشقی،خدمت گذاری
در جبهه ی سبز سلامت قسمتت شد
آری عبادت نیست غیر از خدمت خلق
در مسجد خدمت عبادت قسمتت شد
برتن لباست شد سفید و چون لباست
جانی بری از هرچه ظلمت قسمتت شد
جان باختن در راه حفظ جان همنوع
شیرین ترین تفسیر نعمت قسمتت شد
شکرانه گفتی کردگار خویشتن را
وقتی که این بزم سعادت قسمتت شد
با این شکوه عشقبازی در ره دوست
زیباترین تقدیر و قسمت قسمتت شد
آن سان به پای عهد خود مردانه ماندی
مرگ از تو ترسید و شهادت قسمتت شد
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
درد بی دردی《دوری پینگیل》
این اقتصاد کاملا تعطیل درد است
اوضاع بی سامان و هردمبیل درد است
من مختصر می گویم اما وضع مردم
هر سو نظر افتاد در تفصیل درد است
وقتی که برمی گردد از بازار مادر
یک قرص نان آورده در زنبیل درد است
دنیای ما در مرگزار آرزوها
کم کم به گورستان شده تبدیل درد است
در کشور جمهوری اسلامی، افسوس
شد جمع اشرافیگری تشکیل درد است
ما جان به پای این وطن دادیم وامروز
تنها به ما شد فقر آن تحمیل درد است
وقتی که دزدی سهم ما بیچارگان را
با اختلاسی می کند تحصیل درد است
بیچارگان در انزوای تلخ و خاموش
یک عده ثروتمند در تجلیل درد است
اندوه این مردم که زیر خط فقرند
در انتظار روی عزراییل درد است
مانده زمین کار تمام کشور اما
کار سلبریتی شده تسهیل درد است
در ازدحام این سلبریتی مرامان
فرهنگِ در ویرانی و تقلیل درد است
در اوج بی دردی سلبریتی جاهل
تنها برایش دوری "پینگیل" درد است
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
😷 ماسک رایگان 😷
راه نجات ماست تنها این زمان ماسک
کم می کند از درد این بار گران، ماسک
ویروس ویرانگر گرفته یک جهان را
تنها سلاحی که به کف دارد جهان، ماسک
این داستان تلخ است اما چاره دارد
سرّ سلامت ماندن از این داستان، ماسک
تنها نه چون من با زبان فارسی، که
خیلی نوشتند این زمان با هر زبان،ماسک
رحمی ندارد این بلای زندگی سوز
باید زند خرد و کلان، پیر و جوان ماسک
راهی برای رخنه ی ویروسها نیست
وقتی که باشد خوب بر روی دهان، ماسک
روی دهان و بینی اما روی چانه!
جایی ندارد ای رفیق مهربان ماسک
یک راهکار ساده دارد این مکافات
هرکس که می خواهد نماید حفظ جان، ماسک
بی ماسک باشی می شوی اعمال قانون
دارد شما را از جریمه در امان ماسک
بشنو عزیز من سه اصل زنده ماندن
ترتیبش از آخر به اول، آب، نان، ماسک
دکتر دوید و گفت: یاران کشف کردم
گفتند کو؟خندید گفت: ای دوستان ماسک
مثل سپر در جنگ با ویروس منحوس
بسیار ما را می دهد اینک توان ماسک
در حفظ جان خویش و حفظ جان هم نوع
فرهنگ ما را می دهد اینک نشان، ماسک
این نکته ی آخر فقط جای جریمه
ای کاش می شد بهر مردم رایگان، ماسک
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
تاکسی هوایی✈️
دولت به ما کرده کَرَم تاکسی هوایی
دارد از این پس کشورم تاکسی هوایی
کم می شود دیگر ترافیک خیابان
تا نام آن می آورم؛ تاکسی هوایی
کرده وَرَم در کشوَرَم بار ترافیک
کم می کند از این وَرَم تاکسی هوایی
سر به فلک زد هرچه در روی زمین بود
از آن سبب شد باورم تاکسی هوایی
مسئول بالا را نشان داد و چنین گفت:
همشهریان محترم! تاکسی هوایی
بهر شکار یک مسافر می زند بوق
وقتی به بالا بنگرم، تاکسی هوایی
زنبیل در کف رفته و توی تراس است
تا که بگیرد مادرم تاکسی هوایی
مرد آسانسورچی به همکارش چنین گفت:
دارم مسافر می برم تاکسی هوایی
بر روی بام خانه می گویم چو دربست
پُر می شود دور و برم تاکسی هوایی
رد می شود از آن وَرَم تاکسی هوایی
رد می شود از این وَرَم تاکسی هوایی
بابا کنار پنجره دستی تکان داد
می گفت خیلی نوکرم تاکسی هوایی
کم مانده در این وضع بحرانی ز بالا
روزی بیفتد بر سرم تاکسی هوایی
آخر محقق می شود رویای پرواز
یک روز من هم می خرم تاکسی هوایی
مرحوم بابا طاهر عریان اگر بود
می گفت: هرجا بنگرم؛ تاکسی هوایی
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
دل سپرده ی آفتاب
🌴تقدیم به بسیجیان جان برکف🌴
تو ناب بودی و هستی و ناب می مانی
همیشه عاشق این انقلاب می مانی
توخوب بودی و هستی و باز خواهی ماند
بدون رنگ، بدون نقاب می مانی
ندیده ایم ز سوی تو غیرِ یکرنگی
چقدر صاف و زلالی، به آب می مانی
یکیست مکتب سید علی و روح الله
تو دل سپرده به این آفتاب می مانی
تمام قلب تو از لاله هاست عطرآگین
ز همنشنی گل چون گلاب می مانی
چه تیزچنگ نشستی به قلّه های خطر
زمان حادثه ها چون عقاب می مانی
شکست راه ندارد به استواری تو
خداست یار تو پس کامیاب می مانی
دعای حضرت عشقی که جلوهگر شده ای
و تا همیشه چنین مستجاب می مانی
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
قسم به عزت سید علیِ خامنه ای🌷
قسم به غیرت سید علیِ خامنه ای🌷
که انقلاب خمینی رسد به صبح ظهور
به لطف و برکت سید علیِ خامنه ای🌷
درود باد به روح بلند روح الله
سلام خدمت سید علیِ خامنه ای🌷
بسیجی ام که صلابت گرفته ام یک عمر
من از صلابت سید علیِ خامنه ای🌷
بسیجی ام که به شوق ولای حق شده ام
مرید حضرت سید علیِ خامنه ای🌷
بسیجی ام که به لطف خدا دلی دارم
پر از ارادت سید علیِ خامنه ای🌷
برای فتنه گران جز شکست راهی نیست
از این درایت سید علیِ خامنه ای🌷
که کاخ قدرتشان را به لطف حضرت حق
شکست، قدرت سید علیِ خامنه ای🌷
خدایی است و نبندد، به ناخدایان دل
فدای شوکت سید علیِ خامنه ای🌷
گذشت فصل ستمکاری و «بزن در رو»
ز فیضِ حکمتِ سید علیِ خامنه ای🌷
بسیجی ام که نموده طلایه دار امید
مرا هدایتِ سید علیِ خامنه ای🌷
بسیجی ام که به شوق شهادت آمده ام
به سوی ساحتِ سیدِ علی خامنه ای🌷
وگر که بند به بندم جدا شود، نرود
ز جان، محبتِ سید علیِ خامنه ای🌷
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🌸صلی اللهعلیک
یاحضرتعبدالعظیمحسنی🌸
شب جمعه ست و می رسد به مشام
بوی عطر گل از مزار حسین(ع)
می شناسد شمیم کویش را
هر کسی هست دوستدار حسین(ع)
🌷🌷🌷
هر کسی، هر کجا سلامش گفت
هست انگار در کنار حسین(ع)
از ازل بوده با مریدانش
اینچنین وعده و قرار حسین(ع)
🌷🌷🌷
دارد از شهر ری به جان جهان
می رسد عطری از تبار حسین(ع)
سالها دورتر ولی اوهم
هست در راه عشق یار حسین(ع)
🌷🌷🌷
کربلاییست هر که در هرجا
قدمش را کُند نثار حسین(ع)
هستی اش گل کند به برکت عشق
زندگی می دهد بهار حسین(ع)
🌷🌷🌷
تا جهان هست، هست پابرجا
برکت عشق ماندگار حسین(ع)
عطر حق می دهد وجود کسی
که شد از جان خود دچار حسین(ع)
🌷🌷🌷
حسنی صولت است و از قبرش
می رسد عطر مشک بار حسین(ع)
السّلام علیک یابن کریم
«زارَ عبدالعظیم زارَحسین(ع) »
🌷🌷🌷
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
قانون
پیرزن خانه ی ویران تو در قانون است
پیرزن دیده ی گریان تو در قانون است
خانه ات گر به سر تو شده آوار چه غم
که تمام سر وسامان تو در قانون است
پیرزن! جرم بزرگان نرود زیر سوال
جرم ناکرده و تاوان تو در قانون است
دردها هست به جان تو از این دوره ی درد
و بدان باز که درمان تو در قانون است
سفره ات گر پر خالیست که جای گله نیست
که اگر سنگ شده نان تو در قانون است
آه هر قطره ی اشک تو کتابیست بزرگ
مو به مو، موی پریشان تو در قانون است
مملکت خانه ی ما در به دران بود چه شد
که چنین کُشتن و نسیان تو در قانون است
کشور ما شده ارثیه ی سرمایه پرست
پس بدان نقطه ی پایان تو در قانون است
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
▪️انالله و انا الیه راجعون▪️
خانواده ی محترم اسماعیلی
اکنون که در داغ پدر مهربان،
جانباز هشت سال دفاع مقدس،
هنرمند بی ریا،
شاعر توانمند،
بسیجی مخلص،
کربلایینعمتاللهاسماعیلی،
زانوی غم در آغوش گرفته اید؛
ما را نیز در غم خود شریک بدانید.
بیشک مصیبت فراق او که الگوی مهربانی و برخورد شایسته بود و هیچگاه گل لبخند از لبانش دور نمی شد، سخت است
اما مشیت الهی بر این فراق جانسوز مقدر گردیده است،
از خداوند متعال برای آن فقید سعید علو درجات را و برای شما صبر جزیل خواستاریم.
"انجمن شعر و ادب توکل وردنجان"
🌺صلیاللهعلیکیاامامحسنعسکری🌺
طلوع حضرت نور است و نور گستریاش
گرفته شوقْ، جهان را برای دلبری اش
علیست در شعف از مقدم ابالمهدی
که می رسد به ثمر خاندان کوثری اش
شمیم یوسف زهراست می رسد کم کم
از این پسر که نماید حُدیث مادری اش
میان هادی و مهدی رسید حضرت وصل
خداش کرده به راهِ وصالْ یاوری اش
ببین صلابت ابن الرضای هادی را
نمودی از حسن مجتباست عسکری اش
امید جان جهان است و خار چشم ستم
به جلوه های حکیمانه ی بیانگری اش
نگاه نافذ چون باقرش، شکافنده
به سینه معدن علمش ز جدّ جعفری اش
شکوه آمدنش مژده است، اینکه بهار
رسد دوباره و فصل شکوفه آوری اش
رسد پناه دل دردمند مظلومان
که مانده چشم جهانی به صبح یاوری اش
اگر که جان به ره عشق او رود غم نیست
وگر که سر رود از تن به راه سروری اش
که او بیاید و چشم ستم نماید کور
به برق جلوهی آن ذوالفقار حیدری اش
بیاید او و عدالت شود جهان آرا
حکومت علوی را کند سراسری اش
به قدر یاری او نیستم ولی ای کاش
حقیر را بنویسد برای نوکری اش
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
قُدقُدانه🐔🐔
چقدر لطف به من کرده ای شما قُد قُد
رساندی ام تو به تدبیر تا کجا قُد قُد
اُمید داده به ما دولت اُمید شما
سپاس مند شماییم جمع ما قُد قُد
ریال کشورتان گشته بی بها، غم نیست
که من گرفته ام از لطف تان بها، قُدقُد
برای ما تو سلیمان شدی منم هُدهُد
تو شاه هستی و ما پیشتان گدا قُدقُد
به فکر سفره ی مردم نبودی و ما را
نجات داده ای از توی سفره ها قُدقُد
تو بیشتر پی الطاف کدخدا هستی
ولی من از تو کنم شکر تا خُدا قُدقُد
دروغ گو به تو گفتند، من که رنجیدم
ندیدم از تو به جز پاکی و صفا قُدقُد
به شوهرم شب قبل از مرام تان گفتم
سپاس گفت و چنین گفت قُدقُدا قُدقد
شبیه ریش شما خواستم سرم باشد
که گفت شوهر من بسه بی حیا قُدقُد
و گفت بهر تشکر ز لطفشان بر ما
بکن تو هدیه به او چند تُخمِتا قُدقُد
به سر رسد چو زمان تو گر که بی جایی
بدان تو خانه ی خود خانه ی مرا، قُدقُد
"احمد رفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🏴صلیاللهعلیکیافاطمهیمعصومه🏴
می روی منزل به منزل از پی مولای خویش
می روی دامن کشان تا روز عاشورای خویش
مثل زینب نیست در چشمت به غیر از روی دوست
می روی تا دیدن دین خود و دنیای خویش
دانه ی تسبیح اشکت می چکد بر گونه ات
خلوتی دارد دلت با ذکر یا زهرای خویش
مثل زینب گوییا آرام جان گم کرده ای
نام او را برده ای مثل نفس در نای خویش
مثل زینب در نگاهت غیر زیبایی نبود
هرچه سختی دیده ای با دیده ی بینای خویش
جاده ها را خسته کرده پای عزمت در سفر
جاده ها را می بری سوی افق با پای خویش
کل یومِِ وقتی عاشوراست، زینب زنده است
عشق پیدا می کند در هر زمان معنای خویش
جان نهادی در پی شمسالشموس عشق تا
هیچ تاریکی نبینی در ره فردای خویش
قلب ما چون قُم همیشه در پی عشق شماست
تا کویری را کُنی سرزنده از دریای خویش
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🥀شهید راه بیداری🥀
(امینمحمدیوسفیوردنجانی)
سلام ای شهر وردنجان شهید تازه ای داری
دوباره عاشقی با جان نموده عشق را یاری
به استقبال بر خیز و بگو الله اکبر را
جوانی غرق خون می آید از کوی وفاداری
شهیدی باز می آید که یادت آورد ای شهر
تو از عطر شهیدان سالهای سال سرشاری
سلام ای شهر وردنجان مبادت خواب و خاموشی
شهیدی باز می آید شهید راه بیداری
مبادا آنکه از یادت رود کوی شهیدانی
که خون لاله هایت هست تا صبح ابد جاری
سلام ای شهر وردنجان بجوش و دور کن از خود
کسانی را که از آنان ندیدی جز گرفتاری
کسانی را که با سودای مرگ و درد افیونی
جوانان تو را خواندند تا خاموشی و خواری
همین سوداگران مرگ،این اشرار خون آشام
هم اینان لکه های ننگ عمری آبرو داری
نه اینکه شیرمردت شد شهید از کینه ی اشرار
که یک عمر است خود درگیر ظلم و جور اشراری
به حق سوگند راه عاشقانش تا ابد باقیست
خدا فرموده در قرآن، شهیدان زنده اند آری
تقاص خون مظلومان نمی ماند زمین هرگز
بیاید حضرت نور و نمی ماند شب تاری
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀🥀
باز هم سوی این شهید آباد
خبری از شهید می آرند
لاله می آید و در استقبال
مردمش باز گل به کف دارند
کل ارضاِِ همیشه کرب وبلاست
کل یوماٍ هماره عاشوراست
کربلایی شوند آنانکه
در مسیر حضور بیدارند
قفس خستگی ست این دنیا
دار دلبستگی ست این دنیا
دل نبندند بر محیط قفس
عاشقانی که جزو احرارند
تا فراهم شود شهادت زود
پس امین و شهید باید بود
عاشقان حسین همواره
در پی لحظه های دیدارند
هرکه از راه خویش خسته نشد
در به رویش یقین که بسته نشد
تا رسیدن به آسمان امید
راه های عروج بسیارند
ما به رقم تمام سختی ها
عاشقان شهادتیم هنوز
و گواهش همین جوانان که
از شکوه عروج سرشارند
تا همیشه برای دین و وطن
مرد مشتاق راه حق داریم
این جوانان پاک دل به یقین
به زمین بار عشق نگذارند
نسل سرخ شهادتند هنوز
سخت مشتاق خدمتند هنوز
این جوانان که استوری هاشان
اینچنین سرخ اشک می بارند
این جوانان که عکسهای امین
طرح سرخ نمایه هاشان شد
یعنی اینکه برای دین و وطن
مرد راهند مرد پیکارند
یعنی اینکه همیشه در دلشان
شوق سرخ فدا شدن دارند
یعنی اینکه برای رهبر خویش
جان به کف، عاشقند، عمارند
روز تشییع لاله ای دیگر
می نویسم دوباره در دفتر
که شهیدان به خاک هرگز نه
شهدا را به یاد بسپارند
شهدا زندگان تاریخند
برکت آسمان تاریخند
زندگان همیشه را هرگز
عده ای مردگان نپندارند
شهدا دیده اند سرّ حیات
رسد از عطر خونشان برکات
شاد کن روحشان به نغمه ی
با نوای معطر صلوات
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🥀🥀🥀🥀🥀🥀
به وقت انتقام
جان می کَنی دشمن دگر کارَت تمام است
سوی تو هر شمشیر بیرون از نیام است
گل زخم هامان مژده ی فصل بهار است
در تنگناها عزت ما مستدام است
جز ناخدا بینان بی یاد خداوند
سرهای ما دلدادگان وقف قیام است
آن ناخدابینان که ترسیدند از جنگ
گفتند تنها چاره ی ما در کلام است
هشدار این خونها که از ما بر زمین ریخت
گوش کر برجام بازان را پیام است
ای شیخ حرف از گفتگو با خصم گفتی
آن گفتگوهایی که می گفتی کدام است؟
ما درد دیدیم و تو خندیدی به دشمن
ما زخم خوردیم و تو گفتی احترام است
ای شیخ حرف از دوستی باخصم گفتی
اما مرام دوستانت این مرام است
البته حتما گرگ بهتر دوست دارد
از بین گله گوسفندی را که رام است
دشمن برای ما نگردد دوست هرگز
از سوی او خنجر جواب هر سلام است
داغ سلیمانی به جانها تازه شد باز
ای شیخ آیا این زبان احترام است؟
حتی شریک جرم دشمن هم نباشی
لبخندهایت پیش اهریمن حرام است
ما تن به تن امروز فخری زاده هستیم
تنها سلاح عزت ما انسجام است
جوشیده ایم از خاک مثل خونِ مظلوم
در مکتب حق حکم مظلومان دوام است
حاشا که دشمن بشنود زنگ خطر را
چون کوک ساعتها به وقت انتقام است
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
■شرح درد■
تیر دارم بر جگر مثل کبوترهای شهر
در غم سلمان و عمار و ابوذرهای شهر
با درویی و دروغ عده ای پرپر شدند
سروقامتهای عاشق،راست باورهای شهر
خنده هایی تیر شد در تیر بارانهای ما
جوی خون جاری شد از آبان و آذرهای شهر
نابرادر بازگو کن آنچه آوردی به دست
از توافق بر سر خونِ برادرهای شهر
خطِّ سرمشق از کتاب درسی برجامِ توست
رود خونِ جاری از هر سطرِ دفترهای شهر
خنجرِدشمن که یک عمر است در پهلوی ماست
می زند آتش به جانم درد خنجرهای شهر
ادعای دوستی دارند اما مانده است
زخم خنجرهایشان بر پشت یاورهای شهر
هر شهادت عزت ما را شهادت می دهد
بر فراز آسمان الله اکبرهای شهر
شرح غمْ در دل غمِ سردارمان را تازه کرد
باز دردی تازه پیچیده ست در سرهای شهر
تن به تن روزی سلیمانی شدیم و می شویم
بعد فخری زاده حالا مرد سنگر های شهر
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei
🥀خوشا اهل شهادت را🥀
در این بازار مُردن ها خوشا اهل شهادت را
که پیش حضرت دلدار دارند این لیاقت را
دریغا ما گرفتاران که در بند قفس ماندیم
و گم کردیم در سرگشتگی هامان سعادت را
چه کودکوار دل بستیم این دنیای فانی را
سرای زندگی نامیده ایم این کوی حسرت را
در باغ شهادت نیست بسته، راه بسیار است
و می خوانند تک تک عاشقان با ارادت را
به آقایی رسند آنان که شور عشق می دانند
به آقا زادگی ها نیست چشمی اهل خدمت را
برای نخبه گان، راه شهادت راه توفیق است
بماند میل دنیا پخمگان بی بصیرت را
دورویی های دنیا و دروغش سهم خیلی ها
که گلچین می کند دست خدا اهل حقیقت را
رها می گردد از فانی شدن در محبس دنیا
کسی که بشکند در جان خود دام منیت را
تمام عزت انسان خاکی با خداوند است
خدا خود می دهد بر بندگانش فیض عزت را
شعار کربلا این بود و تا همواره جاوید است
مسلمان می کند هیهات رفتن زیر ذلت را
"احمدرفیعی وردنجانی"
@asharahmadrafiei