در فراقِ حاج قنبرعلی محمد یوسفی پدر بزرگوار شهید مدافع امنیت امین محمد یوسفی
تا پر کشیدی شد عزادارِ تو بابا
شد ناتوان در داغِ غمبارِ تو بابا
قامت شکسته از غمت بابایِ مظلوم
بیمارِ هجرِ چشم بیمارِ تو، بابا
شد پیش چشمانش تمام زندگی تار
بعد از فراقِ ماهِ رخسارِ تو بابا
تلخیِ دوران را به سر میبُرد تنها
با یادِ لبخندِ شکربارِ تو بابا
گاهی به خلوت گفتگو میکرد با خویش
با یادِ شیرینیِ گفتارِ تو بابا
تو پر کشیدی از زمین آزاد اما
از روز هجرت شد گرفتارِ تو بابا
سِرِّ غمت آتش به جان عاشقش زد
میسوخت از داغِ شرربارِ تو بابا
غمخوارِ غمهای پدر، وقتی که رفتی
شد با دلی رنجور غمخوارِ تو بابا
شاید به قدرِ چند سالی پیر میشد
هر بار میآمد به گلزارِ تو بابا
آه ای عصایِ پیریِ بابا نبودی...
افتاد از پا، یارِ دلدار تو، بابا
دیگر نبودش طاقت دوری، امین جان
امروز آمد بهر دیدارِ تو بابا
#شهید
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
افطار با طعم...
مهمان شدن بر سفرهی دلدار میچسبد
با شوق لبخندش چقدر افطار میچسبد
بعد از گذشتن از خود و سرگرمی دنیا
لب تشنگان را جرعهای دیدار میچسبد
اسباب بخشش را فراهم میکند آسان
تا هر گنهکاری به استغفار میچسبد
ما بندگان را پیش درگاه بلند او
بر ناتوانیهای خود اقرار میچسبد
عطر حضور دستهای برکتافشانش
مثل نسیم صبح گندمزار میچسبد
یاری طلب کردن از او و لطف از او دیدن
بر ما گدایان وه چه این تکرار میچسبد
دیگر ندارد پرخوریها لذت صوری
هر لقمهای کم میشود بسیار میچسبد
وقتی که ساعتها گرسنه ماندهای، حالا
درک حدیث «جار ثم الدار» میچسبد
افطار اگر تنها غذا باشد قضا دارد
افطار با طعم نگاه یار میچسبد
#رمضان_الکریم
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
روز بزرگداشت شهدا
جمهوری اسلامیمان پایندهاست
نام وطن از خون شهیدان زندهاست
در قدر شناسی از مقام شهداء
هر روز وطن بیست و دوی اسفند است
#روز_شهدا
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
#بگو_بخند #احمد_رفیعی_وردنجانی @asharahmadrafiei
به نام خدا
شعر اجرای بگو بخند
چو در باز گردد به آوای اییییع
رسد شاعری بی نهایت بدیع
ای آو و ای آو ای آو و ایا
همه بشنوید اینک آژیر را
رسیده است این شاعر ناقلا
که محشر نماید دوباره به پا
رسیده ست این شاعر پشمگین🌺
نطر بر رقیبان کند خشمگین🌺
مسلح نماید سلاحش چنین
گیلن جین قریچ جین جیریگ جین گیژین
کند روزشان با مسلسل سیه
رده د رده د رده د رده
به راکت زند اینچنین بر عدو
تیشو و تیشو و تیشو و تیشو
بریزد به فرقِ همه بار بمب
گُرومب و گُرومب و گُرمب و گُرمب
هرآنکس که دیده ست کرده ست غش
به وقت تماشای یک عطسه اش
کشد ترمزی از رقیبان سریع
که آید به گوش این صدا اییییع اییییع
بیاید سواره به یک اسب شیک
پیتکو پیتکو پیتکو پیتیک
نشسته ست بر اسب مثل زورو
همه خلق آیند دورش به دو
رسد ساعت ده دقیقه به نُه
همه خلق گویند ناگاه ؛اُه
به فریاد این شاعرِ غول کُش
بگوید به اسبش در این لحظه هششششش
سپس اسب گوید به بانگی قوی
ای هی هی هی هی هی هی هی هی
کند زان پس اینگونه عرض حضور
بگوید به آوای زیباش :پوووررررر
بگویند مردم به صد شوق و شورررررر
رفیعی است این شاعر شعر رووووررر
بگویند با اشتها و ولع
رفیعی ست این شاعر شعر بععععع
رسیده ست از خته ای مرتفع
ارائه دهد باز شعر اوووووع
رسیده ست تا بر همه داوران
سلامی کند عرض از عمقِ جان
🔹
پس از این بیانات طوفانیه
رسیده کنون وقت اخوانیه
🔹علیرضا خمسه
درودم به استادمان خمسه باد
که داریم از او مهربانی به یاد
هنرمند محبوب و نیکو مرام
محبت به خلق است کارش مدام
همه عاشق شیوه ی بازی اش
گرفتار دنیایِ طنازی اش
به جا یادی از اوست در هر محیط
به ذهنمن است آن ندایِ :خپیت
از او رونقی بود در پایتخت
که او بود در آن چمن چون درخت
درختی پر از بار علم وهنر
که می داد از بهر مردم ثمر
برافراشت با بازی اش بیرقی
در آنجا که می گفت از جان :نقی
ز سیگاری این سان بگیرد نسق
بگوید که:سیگار کَشنده ...شررررق
کسی که از او شاد دلهای ماست
بدان نام باباش احمدرضاست
الهی رسد ،صبح روز پدر
به روح بزرگش از اینجا ثمر
🔹شهرام شکیبا
سلامم به استاد محبوب و گل
که این شاعران را بداده ست هُل
درودم به او و شکیبایی اش
محبت شده کل دارایی اش
نگویم دگر زان سبیل عزیز
که گشتم پس از گفتن از آن مریض
شدم در مریضی ضعیف و ذلیل
کسی گفت این باشد آهِ سبیل
چه گویم که گفتار او هست قند
چو سعدی ست با زلفهایِ بلند
اِ.....چرا زلفها را چنین کرده ای
بلابر سر شعرم آورده ای
ثوابی از اینجا ببر ای نسیم
به روح سرافرازِ حاجی کریم
که باجان به اسلام خدمت نمود
همه عمر خود صرف هیات نمود
به روز پدر روح آن پاکزاد
شود در جوار خداوند شاد
شهاب عباسی🔹
درودم به آقا شهاب عزیز
که او بس درشت است و ما سخت ریز
که ما را کُند خرد با یک غریو
که او هست ایران و ما مالدیو
به این شعر شوخی از ایشان مباد
که می ترسم از هیکل او زیاد
شهاب است و خَلقی طرفدار او
همه عاشقِ خنده بازار او
شهاب است و برنامه های تکش
جهان عاشق( اردک تکتک ش)
بگوید چو در یک کاراکتر اووووووآاااع
بریزد فرو سنگ از ارتفاع
که او دل به دریایِ مشکل زده
و در بچگی ها فلافل زده
نگوید کس از تافتون هر وری
که باشد فقط عاشقِ بربری.
دل او از این عشق هم پر شده
طرفدار تیمِ تراختور شده
به آلوش و روح بزرگش درود
که خوشنام در رشته ی بوکس بود
به روز پدر از عزیزانِ جان
درودی به آن عاشقِ قهرمان
🔹نعیمه نظام دوست
سلامم به بانوی مهرآفرین
نعیمه که گویم مرامش چنین🌺
رسید از شمال وطن گوهری
نموده ست بر جمع ما مادری
نه ما را شده مادری بس عزیز
که مادر شده بهر پورنگ نیز
به دل دارد او عشق رای سفید
کسی رای قرمز از ایشان ندید
نمی گیرد از قرمز اصلا سراغ
تو گویی که دارد فقط،یک چراغ
شده گه پرستار وگاهی پزشک
حریفش شود کس به نقشی؟؟ زرشک
پسر هیچ در فکر شوخی نباش
که هست این هوا ،طولِ آمپول هاش
هنرمند محبوب ایرانِ ماست
ولی ساده و خالص و بی ریاست
لباسش چو ایرانیان اصیل🌺
برازنده و روشن و بی بدیل🌺
به بابای او نادرِ خوش مرام
از اینجمع بادا درود و سلام
در ایام نزدیک روز پدر
شود شاد جان و دلش سربه سر
🔹عبدالله روا
روا کیست؟ یک مجری با ادب
روا کیست؟ زیتون،لواشک،رطب🌺
رواکیست؟اسطوره ای از هنر
رواکیست؟از چابکی چون فنر
روا کیست؟ خوش فرم بالا بلند🌺
به هر کار خیری نهاده ست ،هَند
درودم به آقا روا ، یار خوب
که دیدیم عمری از او کار خوب
نماید به کُلِ توان سخت سعی
شکنجه دهد وقت اعلام رای
درودم به این بنده ی خوب حق
که دارد سر میز چندین ورق
الهی برشته شود نان او
الهی که پر باد لیوان او
شود روح پاک جهانگیر شاد
که از دست ایزد گرفته مراد
شهید مسیرِ خداوند شد
لبش مثل یک باغ لبخند شد
ز ما باد روز پدر ،رود، رود
به روح تمام شهیدان درود
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
به نام خدا شعر اجرای بگو بخند چو در باز گردد به آوای اییییع رسد شاعری بی نهایت بدیع ای آو و ای آو
🌺اگر شما متوجه شدید این بیتا واسه چی حذف شدند به من هم بگید.مخصوصا مصراع زیتون لواشک ،رطب😂😂😂
🔸 چارشنبه سوزی
چارشنبه میشود یک چیز آتش میزنم
میزنند آتش همه من نیز آتش میزنم
رسم ما بودهست آتشسوزی پایان سال
کی کنم از رسممان پرهیز! آتش میزنم
گر ببندد مادرم در، میروم روی تراس
رختها را روی رختآویز آتش میزنم
بچه همسایهی ما صندلی آتش زده
تا که رویش کم شود من میز آتش میزنم
کردهایم آماده کوهی بمب از یک ماه قبل
شهر را با یاری کامبیز آتش میزنم
حین این آتشزدن کامبیز اگر مصدوم شد
بعد از آن با یاری پرویز آتش میزنم
عقدهی آتشزدن دارم چه فرقی میکند؟
هرچه دیدم را فقط یکریز آتش میزنم
عقده دارم از زمانی که چو نزدیکش شدم
مادرم میگفت مادرجیزززز آتش میزنم
حمله خواهم کرد چون قوم مغول درهر طرف
شهر را وحشیتر از چنگیز آتش میزنم
پیرمردی با عصا آهسته رد میشد که من
با تشر گفتم به او بُگریز آتش میزنم
تا که مال من شود سرخی آتش، میروم
هستی خود را جنونآمیز آتش میزنم
هر که مُرد از قوم و خویشانم در این آتش چه غم؟!
زنده باد این رسم شورانگیز آتش میزنم
✍#احمد_رفیعی_وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
✨✨✨✨
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
فرمانروای بادها...
این دلقکی که یک جهان را شاد کرده
این لحظه های شاد را ایجاد کرده
از اهل دنیا رفع استبداد کرده
کاری به رسم و شیوه ی اجداد کرده
از مردم مظلوم عالم یاد کرده
هرکشور دربند را آزاد کرده
😂😂😂
این ویژگی در کارهای او عیان است
گرم دخالت در امور دیگران است
از جانب او دم به دم بادی وزان است
فرمانروای بادهای این جهان است
عمری جهان را مشمئز از باد کرده
هرکشور دربند را آزاد کرده
😂😂😂
هر چند او بر خویش ایزی لایف بسته
هرگز از این فرمانروایی نیست خسته
سربازهایش هر کرانی دسته دسته
سرگرم امرِ صلح با قلبی شکسته
او یک جهان را اینچنین آباد کرده
هر کشور دربند را آزاد کرده
😂😂😂
مانند میمونی که باشد لیش، افزون
در می کند شکل و ادا از خویش، افزون
چون در لباسش می نماید جیش، افزون
گوید که گردیده خردمندیش ،افزون
او این چنین از حُسن هایش یاد کرده
هرکشور دربند را آزاد کرده
😂😂😂
او در خیالش در پیِ یارانِ خویش است
گرم خوش و بش در خیالستان خویش است
گاهی فقط دنبال خورزوخان خویش است
فکر علاجِ دردِ بی درمانِ خویش است
از مهربانی در جهان بیداد کرده
هر کشور در بند را آزاد کرده
😂😂😂
در سرزمین مردم مظلومِ افغان
یا در فلسطین و عراق و شام و لبنان
مانده به جا آثار احسان فراوان
هرگز نخواهد رفت از اذهانِ ایشان
الطاف بی حدی که این جلاد کرده
هرکشور دربند را آزاد کرده
😂😂😂
اصلا نباید گفت او را یک ستمگر
زیرا به فکر مردم دنیاست یکسر
مشتاق او هستند افکاری منور
چون یک منور فکر گردیده ست مضطر
رو سوی او کرده ست و استمداد کرده
هرکشور دربند را آزاد کرده
😂😂😂
هان! هر که با او درد خود را چاره کرده
ابلیس او را عاقبت آواره کرده
بدبخت و مغبونش در این سیاره کرده
با سوزن تزویرهایش پاره کرده
هر بالونی را روزگاری باد کرده
هرکشور دربند را آزاد کرده
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
🔸 قبول است
روزی ما یک آه و دم باشد قبول است
دنیای ماها هر رقم باشد قبول است
نسکافههایت مال خاصان، سهم ماها
یک چای حتی کهنه دم باشد قبول است
یا رب به ماها زندگی دادی! تشکر
حتی اگر پردرد و غم باشد قبول است
گاهی به ما یک قهوهی ساده عطا کن
جای شکر در قهوه سم باشد قبول است
لب تشنهی یک جرعه آبِ میوه هستیم
آبِ کرفس، آبِ کلم باشد قبول است
ما را بده چیزی برای خوردن از لطف
حتی اگر ناچیز و کم باشد قبول است
یا رب رفیق با کلاسی ده به بنده!
اسمش اگر حتی کرم باشد قبول است
مُبلی عطا فرما که بنشینیم رویش
در حد چندین لحظه لم باشد قبول است
یا رب به من حوری بده در جنت خویش!
حوری نشد حتی زنم باشد قبول است
از میوههایش بهرهای بخشا به من هم
حتی اگر خشخاش بم باشد قبول است
یا رب کمک کن تا بخیزد بختم از خواب!
بختم بخیزد هر رقم باشد قبول است
یا رب به راه راست که ما را نبردی!
راهی نشان ده گر چه خم باشد قبول است
بر خلق بیماشین خود ماشین عطا کن
شاسی آن کوتاه هم باشد قبول است
یا رب کمک کن شعرهایم چاپ گردد!
حتی اگر در جام جم باشد قبول است
از کسوت شعری هم این مورد که، قبرم
در قطعهی اهل قلم باشد قبول است
✍احمد رفیعی وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
اگر سر سوزن ذوقی در شعر دارم مدیون مرد بزرگی هستم که سالهای گذشته با طنینی محکم و روح نواز شعر آیینی می خواند و در مناسبتهای مذهبی شعرخوانیش از تلویزیون پخش می شد.
بله حبیب الله چایچیان معروف به حسان
از ملاقات با ایشون محروم بودم ولی امروز با فرزندشون دیدار کردم.
بغضشون و اشکهاشون در خوندن شعرهای نبوی و رضوی دوباره منو برد به حال و هوای شعرخوانی های حسان.
روح شون شاد🥀
@asharahmadrafiei
🔹 عید سنگین و رنگین
🔸 دویست و هفتاد و یکمین شماره ضمیمه هفتگی طنز راه راه در روزنامه وطن امروز، صبح امروز –۲۴ اسفند– منتشر شد.
در این شماره از راه راه، راههای استفاده صحیح از ماه مبارک رمضان در ایام نوروز و همچنین موضوعات روز را زیر ذرهبین بردهایم. طنزها، اشعار و کاریکاتورهای راه راه را از دست ندید.
🌐 از اینجا بخوانید:
https://rahrahtanz.ir/راه-راه-271/
🔺طنزیم🔺
طنزیم|@tanzym_ir
پروین اعتصامی
شعر او گلشن عطرآگین است
باغ نور است پر از آیینهاست
حرف حرف سخنش تبیین است
در شب ظلم به این آیین است
اینکه خاک سیهش بالین است
اختر چرخ ادب پروین است
🌹 🌹 🌹
از غم مردم خود گفت و شنید
دید تا اشک یتیمی گریید
دلش از آه فقیران لرزید
از سر رنج همه رنج کشید
گرچه جز تلخی از ایام ندید
هرچه خواهی سخنش شیرین است
🌹 🌹 🌹
بود در غصهی مردم شب و روز
درد را داد به هر بیت بروز
حیف آن شعلهی گیتی افروز
رفت از گلشن هستی مرموز
صاحب آنهمه گفتار امروز
سائل فاتحه و یاسین است
🌹 🌹 🌹
عاشقان معرفت ایجاد کنند
خانهای و دلی آباد کنند
خستهای از قفس آزاد کنند
خاطر غمزدهای شاد کنند
دوستان به که ز وي ياد کنند
دل بيدوست دلي غمگين است
🌹 🌹 🌹
زنده است او که هوایش با ماست
رفته یک عمر و بیانش گیراست
سخنش ورد زبان در همه جاست
او سفر کرده و محتاج دعاست
خاک در ديده بسي جانفرساست
سنگ بر سينه بسي سنگين است
🌹 🌹 🌹
هرکه با عشق مودت گیرد
از خداوند خود عزت گیرد
سخنش اینهمه برکت گیرد
زنده یا مرده صلابت گیرد
بيند اين بستر و عبرت گيرد
هر که را چشم حقيقتبين است
🌹 🌹 🌹
اگر از جهل به دنیا برسی
اگر از عشق به عقبا برسی
قطره باشی و به دریا برسی
ذره باشی و به اعلا برسی
هرکه باشی و ز هرجا برسی
آخرین منزل هستی این است
#پروین_اعتصامی
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
شهردارِ شهید
شهید یارِ خدا و خداست یارِ شهید
به راه اوست فقط کُل کار وبارِ شهید
چگونه دل به زمین خوش کند که در دل عرش
نسیمِ رحمتِ حق می شود نثارِ شهید
قرار از چه بگیرد در این قفس، وقتی
وصال حضرتِ حق می شود، قرارِ شهید
چه حاجتی به زمین های شهر،چونکه خدا
نهاده مُلکِ جنان را در اختیارِ شهید
بدا به حال من و روزگارِ ناجورم...
خوشا به حالِ خوشِ حال و روزگارِ شهید
زمینی از همه ی شهر او به او نرسید
به غیرِ قطعه زمینی که شد مزارِ شهید
به میز و صندلی قدرتش دچار نشد
شدند جمله ی دلدادگان ،دچارِ شهید
چقدر شهر هوایِ تو را به سر دارد
سری به شهر بزن باز،شهردارِ شهید
#شهردار_شهید
#شهید_مهدی_باکری
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
🔸 خانه تکانی...
غافل شدم از بیش و کم عالم فانی
در خانه تکانی
از خاطر من رفته به کل فکر گرانی
در خانه تکانی
شد آخر این سال و من دربهدرِ زار
اینگونه گرفتار
در استرس و زور و فشار و نگرانی
در خانه تکانی
قاطی شده از شدت زحمت شب و روزم
بیرون زده قوزم
در مشت زنم له شده چون قوطیِ رانی
در خانه تکانی
هر صبح شوم کنده ز جا با دو سه تا داد
با ضربه و فریاد
طوفانِ الاقصی شده و بنده نِتانی
در خانه تکانی
از من بشود فک و دهان یکسره سرویس
در گوشهی سرویس
جانسوزتر از بوی بد این است که جا نی
در خانه تکانی
زین پیش، تر و تازه بُدم بنده چو تامسون
در عیش و تفنُن
امروز چروکیده چو لیمویِ عَمانی
در خانه تکانی
گوید که ببر یک نفره ساید به آن وَر
نزدیکِ دم در
باید ببری گر بتوانی ،نتوانی
در خانه تکانی
باید که کنم کار تویِ خانه چنان خر
این ماه مکرر
دیگر شدهام زیرِ فشارات، روانی
در خانه تکانی
بسیار منِ در به درم دور و بر عید
در معرض تهدید
مانند همان موقعِ آقای فغانی
در خانه تکانی
سرگیجه نصیبم شده از مصرف وایتکس
گویا زدهام اِکس
با کشتن بنده بشوی قاتل و جانی
در خانه تکانی
ماه رمضان است و نبودهست غذایی
نه آب و نه چایی
در موقع افطار بده پارهی نانی
در خانه تکانی
شاید که شوی منصرف از قصهی بازار
آن قصهی غمبار
بر دوش کشم محنت هر بار گرانی
در خانه تکانی
✍#احمد_رفیعی_وردنجانی
💫💫
🔻وطنز | بهترین شعرهای طنز 🔻
🆔 بله 🇮🇷 ایتا 🇮🇷 تلگرام 🇮🇷
✨✨✨
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی":
https://www.instagram.com/ahmad_rafie_59?igsh=MTRxMW85ZjdxbmcwcQ==
سلام
ممنون میشم کانال اشعارم را در اینستاگرام حمایت بفرمایید.
ممنون🌺
@asharahmadrafiei
تو را خدا فقط یک قطعه
دزدانِ زمین بلایِ جان وطنید
در دزدی ملک و باغ و دشت و دَمنید
یک بار هم امضای مرا جعل کنید
یک قطعه زمین به نام بنده بزنید
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei
در کنار مادر بزرگوار شهید غیرت،شهید الداغی...
یقین دارم به دعای مادر شهید به آنچه که میخوام میرسم.
@asharahmadrafiei
اشعار "احمدرفیعی وردنجانی"
در کنار مادر بزرگوار شهید غیرت،شهید الداغی... یقین دارم به دعای مادر شهید به آنچه که میخوام میرسم.
آه مادر....
خوشتیپِ مادر بهبه از خوشغیرتیهات
مادر فدایِ روی ماه و قد و بالات
دل کندن از این آخرین دیدار سخت است
هرگز نگردد سیر، چشمم از تماشات
این چشمهای بسته را میبینم اما
باز است در رویای مادر چشم زیبات
گویا به فکر قلبِ مادر نیستی که!
پوشیدهای از خون لباسی بر سراپات
باور ندارم رفتنت را هیچ مادر...
مبهوت مانده مثل من، بیچاره بابات
در جبههی ایثار رفتی سوی میدان
یکبار دیگر غیرتت را کردی اثبات
بر لب تبسم داری و بر حنجرت زخم
مانده سرت آرام بر زانوی مولات
شور وصال حضرت مولا مبارک
نوشیدن لبخند شیرینش گوارات
تا آسمان رفتند یکیک پاکبازان
شاعر اسیر خاکبازی ماند،... هیهات
مشتاقِ دیدار توییم آه ای شهادت
کی میبری ما را از این دارِ مکافات؟
#احمد_رفیعی_وردنجانی
@asharahmadrafiei